måndag 11 juli 2011

بچه مدرسه ای

آدمها دو دسته اند
دسته اول
 آنهایی که خوب نمی دانند ولی خوب می گویند
دسته دوم
آنهایی که خوب می دانند ولی خوب نمی توانند بگویند
اگر آنهایی که خوب می دانند بخواهند بگویند تحلیل زیاد می کنند و خسته کننده اند و مردم از آنها دوری می کنند
آنها یی که خوب نمی دانند برسی های سطحی می کنند و شیرین زبانی می کنند و برای مردم خسته کننده نیستد و مردم می گویند فلا نی آدم شیرین زبان خوش مشرب است و در کل می گویند فلانی آدم خوبی است
اما آنهایی که خوب نمی دانند ولی خوب می گویند آدم های حقه باز هستند
و آنهایی که خوب می دانند ولی خوب نمی گویند آدمهای درست کار و صادقند
اما مردم آنکه خوب نمی داند ولی خوب می گوید و در واقع این فرد نادان با استدلا لهای کم است را فرد درست و با مزه می دانند و او را انتخاب می کنند
این است که همه با انتخاب حقه باز در همه جا در رنجند
مشکل خود مردمند که آنرا که خوب می داند و خوب نمی گوید اگر بگوید تحلیل های صادقانه و زیاد می کند بعد درستش را می گوید مردم او را هو کرده و او را انتخاب نمی کنند
پس خود مردم باعث نادانی و رنج خود هستند پس بگذار که شکنجه نادانی خود را بکشند
پس می گذارم که مردم در بد بختی ای که خود آفریدند برنجند و عذاب بکشند
و جنبشهای مردمی دوباره باانتخاب غلط از فهم نادرست آنکه خوب می گوید ولی خوب نمی داند و خوب نیست را انتخاب می کنند و سر انجام آش همان آش است اما کاسه عوض شد پس حال که می رنجید و شکنجه و کشته می شوید انتخاب خودتان است به من مربوط نیست پس تا هستید برنجید و شکنجه و عذاب بکشید چون خود خواستید نه من من هم گره گشای شما نمی شوم چون
من از دسته خوب می فهمم ولی خوب نمی گویم هستم و من آدم با مزه نیستم