onsdag 20 maj 2015

ملا دینی به ساخت قرمز خود بد می گوید


 
 
به من گفت پشت خط قرمز بایست و خط قرمز را رعایت کن ولی من با علت قبول نکردم

گفتم که چون من خودم از قرمزهای بسیار چند میلیاردی در درون خودم درست شدم و خودم هم در درونم بمانند تمامی موجودات زمین قرمز هستم می توانم خط قرمز جلویم را در نسبت قرمز خودم درک کرده و خط قرمز جلویم را دانسته و حل کرده و به پیش می روم و در تمامی ماجراهای قرمزها در دنیا همیشه در قرمز کامل باقی می مانم

و در تمامی جهان می گویم

قرمز به پیش

اگر قرمز نیستی غریبه ای

 وچون اسکلت من سفید است به دوست سفید در کنارم می گویم که با هم توانستیم دنیا باشیم و در تمامی جهان در کنار یکدیگر باقی می مانیم تا جهانی که ساختیم در استمرار باقی بماند

و اسم آنچه را که ساخته ایم را جهان می نامیم

قبول کردم و موافقم

 

بچه مدرسه ای
 
 
 

tisdag 19 maj 2015

سیاست و سیاسی و اختلافات سیاسی


 
 
 
درود به عزیزانم

سیاست چه است و سیاسی چگونه است
چون ما دائما با مردم ملاقات و ارتباط داریم و هم ما و هم مردم باعقل خود مناسب برای خود را تشخیص می دهیم و به آن عمل می کنیم نحوه این تفکر و تحلیل و انتخاب هم برای ما و هم برای دیگران در برخوردهای اجتماعی و خانه اسم اش سیاست است سیاست نحوه بر خوردها برای منافع ما را می سازد به این علت همه سیاسی هستند اگر کسی ندانسته ادعا کند که سیاسی نیست یعنی آن فرد یا مرده یا مغزش از کار افتاده پس برای پیش برد مسائل اجتماعی مان ما باید در تفکر مناسب برای سود و منافع خود عمل کنیم و احترام و منافع دیگران را هم اهمیت دهیم که این اسم اش سیاست و سیاسی بودن می شود

اما اختلافات سیاسی چه است و چگونه پدید می آید

چون سیاست تفکر و تحلیل و انتخاب را در بر می گیرد و چون مردم تفکر و تحلیل و انتخاب متفاوت دارند به این خاطر در سیاست اختلافات در تفکر و تحلیل و انتخاب پدید می آید به این علت میزان این اختلافات نزد مردم بیشتر در اجتماع بیشتر می شود و رهبر تحمل و کشش زیادی این همه اختلافات بسیار را ندارد و با در نظر گرفتن توضیحات بالا در اثر زیادی تنوع تفکر و تحلیل و انتخاب گوناگون بیشتر از تحمل رهبر برای رهبر رهبر از آزاد منشی دوستانه به
دیکتاتوری قهر عصبانی می رود و در سر انجام این مسیر رهبر دیکتاتور مستبد می شود

رعایت کن که در زیادی تنوع تفکرات متفاوت مهرت خشم نشود
 
سپاسگزارم

بچه مدرسه ای






رهبر دینی بد اخلاق سیاسی نیست بلکه یک دیکتاتور مستبد است


اما چرا ملای زورگو فاقد سیاست است و چرا ملا دانایی سیاسی ندارد


توجه داشته باشید که یک ملا دینی نه سیاسی است نه سیاستمدار است
چون ملای دینی می آموزد که به روش دینی برخورد کند و در روش دینی عقل در حکم و استدلال نزد ملا دینی وجود ندارد
یعنی ملای دینی بدون استدلال و بررسی و نتیجه در اجتماع با مردم زندگی می کند
در نبود عقل و استدلال کافی نزد ملای دینی فرد دینی در سیاست در نادانی قادر نیست و نمی تواند برای مردم ارزش گذاری درست کند
چون ملای دینی در آموزش و تعلیمات اش فاقد عقل درست شده به این علت روش دینی همیشه بدون تغییر روش دیکتاتوری مستبد زورگو شده و ملا دینی در حکومت به مردم خسارت می زند به جای آنکه سیاست مردمی برای منافع مردم داشته باشد
و در بی سیاستی ملا دینی نالایق شده و همیشه در مبارزه با مردم می شود و جامعه در حکومت ملایی در بی سیاستی ملا به فساد می رود
و تمامی توضیحات در مشکلات در جامعه ملایی را می شود خلاصه اینگونه بگوییم
ملا سیاستمدار نیست
و ملا به جای سیاست بر مردم در بی سیاستی اش چماق و شلاق زور اجبار و خسارت بر مرد و زن و کودک می زند
 
در آخر متذکر می شوم که ملا بی سیاست نادان ضد دانایی غیر سیاسی در اداره مردم و جامعه به جای آنکه استفاده داشته باشد ضررها دارد
بیشتر مردم دانای جامعه که ملا نادان ضد دانایی بی سیاست را خوب می فهمند  می دانند که ملا در بی سیاستی اش دیکتاتور مستبد آزاردهنده شده و مردم ملای جبار غیر سیاسی را در حکومت نمی خواهند

ملا دینی چون دینی است سیاستمدار نیست و نمی تواند سیاستمدار باشد و اگر ملا سیاستمدار باشد دیگر ملا دینی نیست
و ملا در جهل تئوری غیراستدلالی هردمبیل است 
کله مریز ملا را به دین اش می سپارم و کله سالم شما بقیه مردم و خودم را به عقل امان می سپارم
 
بچه مدرسه ای




 

چند تعریف کوتاه بیشتر از واقعیت سیاست

سیاست روش خصوصا در دروغها نیست بلکه شناخت شرایط و برخورد نیکو مناسب در آن شرایط است

سیاست واکنش درست نیکو در هر شرایط برای منافع و حقوق و آزادی مردم در آن شرایط است

سیاست انتخاب روش درست و مناسب در هر شرایط که در آن شرایط هستیم است

سیاست درست سبب ارتقاع در جامعه شده وسود آن سیاست درست  به مردم آن جامعه تعلق می گیرد

و سیاست غلط سبب افت در جامعه شده و ضرر آن بی سیاستی ازمردم آن جامعه به حدر می رود  

یعنی سود و ضرر  یا آزادی و دیکتاتوری در سیاست درست یا در سیاست نادرست به مردم جامعه ای که آن سیاستمدار در آن جامعه در سیاست درست یا در سیاست غلط حکومت می کند می رسد  

 

بچه مدرسه ای


در هر جایی که رهبر غیر سیاسی است مردم سیاسی می شوند

 

چون در جایی که رهبر غیر سیاسی در فقدان سیاست نتواند جامعه را با سیاست به پیش ببرد از زور استفاده می کند و اینگونه عملکرد رهبر در آن جامعه رفتار غیر سیاسی بزور می شود و در ادامه این رفتار بزور رهبر به مرحله بدتر کاملا غیر سیاسی رفته و در ادامه رهبر دیکتاتور مستبد زورگو می شود

و وقتی رهبر بدترین دیکتاتور مستبد زورگو می شود مردم برای حفظ خود از برخورد با رهبر و اسیب از او گفتار و رفتار و اعمال اشان را مناسب با شرایط تغییر می دهند که عمل مردم در این توضیح را روش سیاسی آن مردم می نامیم

تعریف ساده بیشتر  چون رهبر در نادانی و فقدان سیاست توانایی و تحمل رفتار و سخنان گوناگون مردم را ندارد مردم باید در سخنان و رفتار و اعمال اشان مطابق خواست آن رهبر بر خود کنترول داشته باشند و رعایت سخن گفتن و رفتار خود را مناسب با میل آن رهبر انجام دهند که این روش و رفتار مردم در ارتباط با جامعه ای که رهبر غیر سیاسی در رهبریت آن است نزد مردم برای مردم آن جامعه سیاست آن مردم نامیده می شود و نوع رفتار مردم را رفتار سیاسی می خوانیم  

در جوامعی که رهبر غیر سیاسی است رهبر چماق بدست می شود و تحمل حرف و عمل مردم را ندارد و مردم باید مواظب حرف و عمل اشان باشند و وقتی که مردم در رعایت سخن و عمل اشان هستند تا رهبر غیر سیاسی از رفتار و سخنانشان خوشش بیاید تا مردم گرفتار چماق و شکنجه و زور فیزیکی رهبر چماق بدست نشوند در اینگونه رفتار مردم را سیاسی می نامیم که سیاسی بودن یعنی بنا به شرایطی که در آن هستیم صحبت و عمل کنیم و مردم در گیر در آن شرایط برای فرار از تنیهات رهبر بی سیاست خود را با آن شرایط تغییر داده و مناسب می کنند و با آن شرایط وفق پیدا می کنند

پس سیاسی بودن مردم یعنی وفق دادن خود آن مردم با آن شرایطی که در آن هستند است


تنها تعریف جامعه ای که می شود از سیاسی بودن کرد را می نویسم

سیاسی بودن یعنی در هر شرایطی که در هر زمان ما در آن هستیم خود را با آن شرایط مناسب کنیم

و این توانایی مناسب سازی خودمان با شرایطی که در آن هستیم را سیاستمداری می نامیم

و سیاستمدار کسی است که می تواند خود را با هر شرایطی مناسب کند و یا شرایط را به نفع خود تغییر دهد

 

بچه مدرسه ای

 
 
 
 



 
 





 

lördag 9 maj 2015

در دنیای وارونه ملایی که درنده بهتر از چرنده شد







پدر رستمکلایی بیچاره ام  تعریف می کرد که در قدیم مردم روستای رستمکلا که برای کشاورزی و دامداری و یا برای جمع آوری هیزوم یا برای بازی و تفریح به خارج از ده  می رفتند حیوانات آدمخوار آنها را پاره پاره می کردند و می جویدند و می خوردند و آنهایی که زنده می ماندند پا به فرار می گذاشتند و خبر این درندگان و دریده شدن رستمکلاییها را به ده می رساندند و مردم ده به طور گروهی به محل می رفتند و با درندگان می جنگیدند و گروه زیادی از رستمکلایی ها کشته و گروه زیادی از رستمکلایی ها زخمی می شدند و این جنایت بر رستمکلاییها شده تا اینکه نسل این حیوانات وحشی با خون  رستمکلاییها از بین رفت و حالا که به مطلب دوست همخون رستمکلایی ام در فیس بوک نگریستم و خواندم غمگین شدم که چطور افراد ناباب و دیوانه مریز حیوانات درنده مثل شیر و ببر و پلنگ و گربه وحشی را در اطراف رستمکلا و در سایر نقاط مازندران وارد می کنند تا در آینده برای مردم همخون عزیز رستمکلایی و ساروی ام مشکل بشوند و مردم من در رنج و عذاب و در غم عزیزانشان بشوند عزیز همخون ساروی رستمکلایی من از شما خواهش می کنم ابتدا تا دیر نشده صلاح بر دارید و به شکار این جانخواران بروید و مردمی هم که تخصص روان پزشکی دارند بروند به سراغ این افراد مریز دیوانه روانی که درندگان آدمخوار را در جنگلهای مازندران رها می کنند و این افراد را برای معالجه به بیمارستانها انتقال بدهند

عزیز هم خون ساروی و شاهوی و بابلی و آملی و رستمکلایی و گرگانی عزیزم این جباران مریز و دیوانه حیوانات آدمخوار را که از خارج وارد  مازندران مخصوصا وارد رستمکلا می کنند را به حقه با نام حیوانات مازندرانی یا ایرانی معرفی می کنند
بعنوان مثال این مریزان دیوانه در جنون از هند شیرآدمخوار وارد کردند و این شیر هندی را به مردم مازندران به دروغ شیر ایرانی معرفی کردند و در مازندران رها کردند

یا این مریزان دیوانه پلنگ روسی را از روسیه وارد کردند و به دروغ به  مازندرانی ها می گویند که این پلنگان آدمخوار پلنگ  ایرانی که منظورشان مازندران است پلنگ مازندرانی معرفی می کنند
و ببر را هم برادر شاه سابق از خارج وارد کرده بود و در باغ وحشی در نزدیک نکا به نام باغ وحش دشت ناز نگهداری می کرد و بعد از مدتی این حیوان درنده آدمخوار را به دروغ به عنوان ببر مازندران در جنگلهای بین نکا و رستمکلا رها کرد
حالا هم که گربه وحشی خارجی را به دروغ به اسم گربه وحشی رستمکلایی در رستمکلا رها کردند

عزیز همخون رستمکلایی و ساروی من نگذار که پدر مرده رستمکلایی من و پدران و مادران مرده  رستمکلایی های دیگر و مادر ساروی من و پدران و مادران ساروی های دیگر غمگین شوند و نگذارید که دیوانگان بی شعور نفهم باعث آزار شما شوند اکنون نگویید که مسئله  من رستمکلایی یا ساروی نیست این مسئله هم من و هم تو و هم همه مازندرانی های دیگر است جلوی پیشرفت این جنایت را بگیرید
توضیح می دهم که ما در مازندران آنقدر در زیادی حیوانات علف خوار نداریم که به این درندگان نیاز داشته باشیم این درندگان برای محیط هایی است که در آن حیوانات علفخوار وحشی زیادند
پدر من و تو رستمکلایی ساروی در سختی با داس و تبر و هوکا به جنگ درندگان می رفتند تا نسل این درندگان را نابود کرده بودند  و حالا شما در مبارزه راحتر با تفنگ سر پور این حیوانات آدمخوار بی کله را  از پای در بیاورید اگر اکنون این درندگان بی کله را از پای در نیاورید در آینده آنچنان زیاد می شوند که  شما حریف اشان نمی شوید و چون در مازندران حیوانات وحشی علفخوار کم است این حیوانات مجبور می شوند که برای سیر کردن شکمشان  شما عزیزان مازندرانی  را بدرند و بخورند  بدانید که این حیوانات شعور ندارد که  آدم را از حیوان تشخیص دهند
نویسنده از رستمکلا تا نور آمل
با شنیدن و خواندن این خبر بسیار ناراحت و دلگیر شدم و مرا غم گرفته و دلم آزار دیده و به یاد پدر رستمکلایی و مادر ساروی مرده ام  افتادم  که چگونه در سختی و در مبارزه با طبیعت وحشی مبارزه  کرده بودند تا از نامرادی ها رها  شده بودند و اکنون می بینم که فرزندانمان در آینده  در خطرند

بچه مدرسه ای