tisdag 9 september 2014

در دنیا اول غذای تخم مرغ بود نه غذای مرغ








قود قودک و گوگوله گوگو

 

 
 

اگر تو خودت تخم گذار بودی می دانستی و

چون نمی دانی بخوان تا بدانی

مردم بارها این سوال را از یکدیگر می کنند و به من هم گفتند که مرغ اول بود یا تخم مرغ

حالا در اینجا من هم نظر خودم را استدلالی می نویسم

پس اسم این داستان را مرغ اول بود یا تخم مرغ     می گذارم

من برای رسیدن به جواب ابتدا مثال می نویسم و بعد در مثال مقایسه و استدلال انجام می دهم

ابتدا در مثالم یک سوال دارم

اگر مادر و خواهر ما که زن ماده هستند وجود نداشتند می توانست تخم در شکمشان وجود داشته باشد یعنی اگر زن ماده که در شکم اش سیستم دستگاه تخم سازی دارد وجود نداشت آیا می شد که در طبیعت بدون وجود زن تخم ساز تخم زن بوجود بیاید

چون در تخم اسپرم هم وجود دارد آیا اگر پدر یا برادرت نبوند می توانست اسپرم اشان در درون شکم اشان بوجود بیاید تا آن اسپرم را در درون شکم زن در دستگاه تخم سازی زن قرار بدهند

جواب در مورد مثال اول در بالا     در مقایسه زن با مرغ نمی شود که زن یا مرغ نباشد اما تخم زن یا تخم مرغ وجود داشته باشد

جواب در مورد مثال دوم در بالا      در مقایسه مرد با خروس نمی شود که مرد یا خروس نباشد اما اسپرم مرد یا اسپرم خروس وجود داشته باشد

 

چون هم دستگاه تخم درست کنی و هم دستگاه اسپرم درست کنی در شکم زن و مرد قرار دارند اگر مرد یا خروس نباشد اسپرم وجود ندارد و اگر زن یا مرغ نباشد تخم زن و تخم مرغ وجود ندارد

ساده می نویسم که اگر مرغ نبود تخمی حاصل نمی شد که بعداش آن تخم دوباره مرغ شود

در ادامه توضیحات بیشتر در مورد مرغ اول بود یا تخم مرغ  را بخوانید

توضیح اول      اگر زن نبود که تخم در شکم زن نمی توانست وجود داشته باشد تا آن تخم در شکم زن بچه بشود         پس زن بود که تخم در درون شکم اش وجود داشت و اسپرم به درون تخم زن در شکم زن رفت و تخم زن تبدیل به بچه شد و بچه از تخم در شکم زن از شکم زن متولد شد

به این علت ابتدا زن بود که در شکم اش تخم داشت و آن تخم زن تبدیل به مرد یا زن شد و آدم از شکم زن به طبیعت بیرون متولد شد

توضیح دوم در مقایسه با توضیح بالا       چون در توضیح بالا زن اول بود و بعد تخم در درون شکم زن بوجود آمد در مقایسه زن با مرغ اینگونه نتیجه می شود که مرغ اول بود که آن مرغ در شکم اش  تخم ساخت و تخم از شکم مرغ متولد شد و در مرحله بعد تخم دوباره مرغ یا خروس شد

یعنی مرد و زن تبدیل به تخم نشدند بلکه تخم تبدیل به مرد یا زن شد

پس مرغ و خروس یا زن و مرد اول بودند و زن در شکم اش دستگاه تخم سازی داشت و مرد هم در شکم اش دستگاه اسپرم سازی داشت و بعد از زن و مرد تخم و اسپرم بوجود آمد و در مرحله بعد این اسپرم و تخم در شکم زن تبدیل به جنین شد و در آخر از شکم زن متولد شد

در مرغ و پرندگان   در مقایسه با توضیح بالا چون مرغ و پرندگان هم تخم متولد می کنند در شکم مرغ در درون تخم مرغ اسپرم قرار گرفت و از مرغ تخم مرغ زاییده یا متولد شد و در مرحله بعد تخم مرغ دوباره تبدیل به مرغ زن یا خروس مرد شد باز دوباره این زن یا مرغ از شکم اش تخم متولد کرد و بعدا دوباره از این تخم     زن و مرد متولد شد و این پروسه ادامه پیدا کرد پس از تمام توضیحاتم تا اینجا حاصل می گیریم که زن یا مرغ از قبل وجود داشتند تا در ادامه در مرحله بعد مرغ زن از  شکم اش تخم بیرون داد

در مقایسه زن و مرغ با تخم زن و تخم مرغ جواب اینگونه می شود که در مقایسه مرغ و تخم مرغ با زن و تخم زن ابتدا در مرحله اول زن و مرد و مرغ و خروس بودند که در مرحله دوم در درونشان تخم و اسپرم بوجود آمد

بهتر بنویسم تا فهم و درک جواب ساده تر شود

اینگونه می شود که ابتدا زن و مرد بودند و بعد تخم و اسپرم در دستگاه تخم و اسپرم سازی درون شکم مرد و زن بوجود آمد و مرد اسپرم را وارد دستگاه تخم سازی زن کرد و در شکم زن در دستگاه تخم سازی بچه تکامل پیدا کرد و از زن بچه متولد شد اما در مرغ و تخم مرغ مشابه توضیح بالا ابتدا مرغ و خروس بودند و بعد تخم و اسپرم در دستگاه تخم و اسپرم سازی درون شکم خروس و مرغ بوجود آمد و خروس اسپرم را وارد دستگاه تخم سازی مرغ کرد و در شکم مرغ در دستگاه تخم سازی مرغ تخم مرغ بوجود آمد و از دستگاه تخم سازی مرغ تخم مرغ متولد شد

اگر مرغ نبود دستگاه تخم سازی مرغ در شکم مرغ وجود نداشت و به این علت اگر مرغ نبود که تخم مرغی بوجود نمی آمد که آن تخم مرغ بعدا مرغ یا خروس شود اگر مرغ تخم نکند که نسل مرغ و خروس از بین می رود

پس مرغ و خروس یا زن و مرد اول بودند و تخم و اسپرم در مرحله دوم بودند

یعنی مرغ اول بود و سپس تخم مرغ از دستگاه تخم سازی مرغ در دنیا متولد شد

یعنی مرغ اول بود و تخم مرغ دوم بود

اگر باز باور ندارید مرغ خانه اتان را بکش بعد از آنکه مرغ خود را در خانه ات کشتی منتظر باش که بدون مرغ تخم مرغی متولد شود   مسلما نمی شود چون باید مرغ باشد تا تخم کند و تخم دوباره مرغ و خروس شود

پس بدون مرغ تخم مرغی نمی شود یا اصلا تخم مرغی متولد نمی شود و وقتی هم که مرغ بمیرد دیگر تخمی نیست که از مرغ متولد شود و نسل مرغ از بین می رود

اگر باز هم باور ندارید

مرغ را در خانه ات زنده نگهدار ولی وقتی تخم می کند تخم را بشکن می بینی که باز مرغ تخم می کند اما اگر مرغ را در خانه ات بکشی دیگر تخم مرغی نخواهی داشت و نسل مرغ از بین می رود

پس مرغ باشد تخم مرغ هست

ولی مرغ نباشد تخم مرغی نیست

اینطور هم می شود نوشت

اگر تخم مرغ باشد مرغ هست اما لازمه وجود تخم مرغ وجود مرغ قبل از وجود تخم مرغ می باشد چون دستگاه تخم درست کنی در شکم مرغ تحت کنترول مغز مرغ انجام می شود

اگر تخم مرغی نباشد به این معنی می شود که مرغی از قبل وجود نداشته

اگر شما از وجودتان در این دنیا راضی نیستید بروید نزد قاضی از مامان صاحب تخم که شما شدید شکایت کنید که چرا او تخم ساخت که تو از تخم تکامل یافتی و آدم متولد شدی

 

پس شما را به کله اسپرمی و وجود تخمی اتان می سپارم

 

بچه مدرسه ای  

 

در مورد این دنیای بی سروته عظیم از شما سوال دارم

حالا که داستان قدقدک و گوگول گوگول را خواندی آیا ابتدا دنیا قدقدک وگوگول گوگول بود یا تخم قدقدک و اسپرم گوگول گوگول بود

 

اگر بدانی دانش آموز مدرسه ای هستی

اگر ندانی طلبه ملا خانه حوزه هستی

 

 

اگر درست بگویی دانش آموز دانشجو هستی

اگر غلط بگویی طلبه ملاهای نادان هستی

 

اگر درست بگویی استاد دانشگاهی

اگر غلط بگویی رهبر نادان حوزه ای هستی

 

اگر درست بگویی علمی هستی

اگر غلط بگویی دینی هستی

 

می دانید در آخر ملای نادان از من چه پرسید

ملانادان از من پرسید دنیا اول مرغ بود یا تخم مرغ

من جواب دادم چون زن و مرغ اول بودند     اول مرغ بود که تویش تخم مرغ شد

ملا پرسید اگر اینطوری است تکامل از مرغ به تخم مرغ رسید

گفتم    بله   ببببببله

بعداش هم یک تخم مرغ به دست ملا دادم و به ملا گفتم برو تخم مرغ بازی و ملا را فرستادم تخم بازی بکند حالا که برایت می نویسم ملا در حال تخم مرغ بازی با جامعه بشری بر روی کره زمین هست و تمام جمعیت میلیاردی زمین ملا تخم مرغ باز می خواهند

و به علت تخم مرغ نزد ملا        ملا مرغ دامنی شد

 

اگر غلط گفتی نمی توانی کله ات را پیدا کنی

اگر درست گفتی از قبل کله ات را پیدا کردی

 

 

پس دوباره شما را به کله اسپرمی و وجود تخمی اتان می سپارم

 

 

 

 

بچه مدرسه ای

 

 

           
حاصل و چکیده ساده زیر را از نوشته هایم در بالا می نویسم

 

مسلما اگر زن نباشد تخم درون تخمدان شکم اش وجود نداشت

 

و بدون زن هرگز ما تخم درون شکم زن را نداشتیم

 

پس استدلال اینگونه می شود که ابتدا زن وجود داشت بعد تخم زن در درون رحم شکم زن بوجود آمد

 

یعنی از مقایسه نوشته بالا ابتدا مرغ وجود داشت بعد تخم مرغ دردرون شکم مرغ بوجود آمد و در مرحله آخر مرغ تخم مرغ اش را از شکم خود به بیرون انداخت و تو سرخ یا آپز کردی و خوردی

 

پس اگر ابتدا مرغ نبود تو تخم مرغ نداشتی که کوکو درست کنی یا کیک و شیرینی بپزی یا املت درست کنی یا سوس مایونز بپزی یا میرزا قاسمی در ست کنی یا ساندویج تخم مرغ درست کنی یا سوس های متفاوت برای غذا بپزی مهمتر از همه اگر تخم مرغ نبود تو هر گز نمی توانستی مرغ بریان شده یا سوپ مرغ یا سالاد الویه بخوری شاید حدودا نیمی یا بیشتر از نیمی از غذاهایمان با مرغ و تخم مرغ است و اگر مرغ و تخم مرغ نبود ما بسیاری از غذاهای خوشمزه را نداشتیم

 

پس نتیجه اینگونه می شود که مرغ اول بود و تخم مرغ بعدا بود و مرغ تخم مرغ می کند و تخم مرغ مرغ می شود و ما تعدادی از تخم مرغ ها را می خوریم تعدادی هم دوباره مرغ می شوند و ما چند تا از مرغ ها را می خوریم و دوباره تخم مرغ زیاد می شود و ما چند تا از تخم مرغ ها را می خوریم و تعدادی هم مرغ می شوند و ما چند تا از مرغ ها را میخوریم و همینطور مرغ اول بود و تخم مرغ بعدا بود ادامه دارد

 

چرا چون مرغ کله کوچکی دارد و کله ما زرنگتر از کله مرغ است و به این خاطر ما برای مرغ تصمیم می گیریم و مرغ را می کشیم و کباب مرغ می خوریم اگر مرغ زرنگتر بود آنوقت مرغ کباب آدم می خورد حالا که ما زرنگتر از مرغ هستیم ما کباب مرغ و غذای تخم مرغ می خوریم

 

این را می گویند قانون طبیعت برو خوشحال باش که آدم مرغ نیست و مرغ آدم نیست

 

خوشحال باش که مرغ تخم کرد تو هرچه مرغ بخوری باز تخم مرغ  مرغ می شود باز در ادامه هی دائما مرغ و تخم مرغ بخور 

مرغ و تخم مرغ تمام نمی شود

 

 

اما می خوری یادت باشد که مرغ اول بود و تخم مرغ از مرغ بعدا بود

 

 

 

تو رابه کله هوشیارترت از کله مرغ می سپارم کله با هوشی که فهمید گوشت مرغ و تخم مرغ خیلی خوشمزه است و هی مرغ و گوشت مرغ می خورد










 

 

بچه مدرسه ای

 

 

 

 

 

 

 

حالا که دانشمند مرغ و تخم مرغ شدید به من بگویید که اول غذای مرغ بود یا غذای تخم مرغ

 

و از غذای مرغ بی کله یا تخم مرغ شکسته کدام غذا خشمزه تر است

 

آیا معجون مخلوط غذای مرغ بی کله و تخم مرغ شکسته با هم از قبل وجود داشت یا نه

 

 

 

 

 

بچه مدرسه ای

 

måndag 8 september 2014

به روش ملایی آخرت چگونه می شود






 
 
این داستان
آخرت را دوباره فرستادم جلوی صف
شما  فقط حمت کنید
 
این داستان من یک نویسنده واقعگرا و شما داستان واقعی من هستید
 
 
 
لطفا قبل از خواندن داستان این مقدمه را بخوانید
من نویسنده واقع گرا هستم من نمی نویسم که نباشد آنچه که می نویسم شما شاهدش هستید که اینگونه هست که من می نویسم یعنی از خودم چیزی نمی نویسم در عمل در جامعه هست من آن را می نویسم پس من یک داستان نویس واقعگرا هستم آنچه که هست نوشتم و می نوسیم و اگر چیزی نباشد از خودم چیزی نمی نویسم پس از من دلخور نشوید که چرا آنچه که هست را نوشتم از خودتان دلخور شوید که اینگونه نوشتم هستید پس آنچه که نوشتم شما با چشمانتان در جاممعه هر روز می بیند و با گوشهایتان هم هر روز در جامعه اتان می شنوید
پس اگر من نویسنده واقعگرا هستم شما داستان در واقعیت من هستید
و اگر من داستان نویس واقعگرا هستم شما داستان واقعی من در طبیعت هستید
اگر می خواهید به گونه دیگر بنویسم که خوشتان بیاید مسلما مردم هم خوششان خواهد آمد شرط اش هم شما باید در داستان واقعی خود را تغییر دهید تا من داستان دیگری که همه خوششان می آید و آن داستان هم رفتار واقعی شما می شود را من نویسنده واقعگرا آن داستان نیکو را خواهم نوشت
پس من یک نویسنده واقعگرا و شما داستان واقعی من هستید
 
چون بهشت و جهنم حقیقی وجود ندارد ساعت کار در بهشت و جهنم فرضی را بخوانید
 
 
زنگ زدم به سفارت ایران دستگاه خودکار ساعت کار کنسول را به من گفت و من برای افشا سفارت ایران این طوطعه سفارت ایران را از آن دنیای فرضی که وجود ندارد برای شما می نویسم و افشا می کنم
 
شنبه   تا   جمعه      از ساعت      01  صبح       تا ساعت      23   شب
نحوه انجام کار داخل و خارج کردن مردان بهشت فرضی به درون حوری های زن بهشت فرضی انجام می شود
 
شنبه   تا    جمعه     از ساعت     23  شب      تا ساعت        01  صبح
نحوه انجام کار تلمبه زدن مردان بهشت فرضی به درون حوری های زن بهشت فرضی انجام می شود
 
ساعات کار در جمعه ها  
مردان و زنان بهشت فرضی رقاص خانه راه می اندازند  و شراب پر الکل می خورند و شراب خوردن در بهشت فرضی صواب آن دنیا دارد
 
 
ساعت کار جهنم فرضی     در جهنم فرضی ساعت کار وجود ندارد     چون نتنها جهنم فرضی وجود ندارد بلکه جهنم حقیقی هم وجود ندارد تا ساعت کار داشته باشد 
 
 
آنچه که در بهشت و جهنم فرضی وجود ندارد همه در غیر فرض کله دارند
 
بچه مدرسه ای
 
 
 
ملاهای نادان ذکی کفر نگویید
 
 
مگر غیر از این است که آنچه که خوب است و لذت دارد شما در این دنیا آن خوب لذت بخش را می دانید و انجام می دهید
ملاهای نادان هم که می خواهند شما را گول بزنند و تحریک کنند می گویند که این خوبی و لذت را که در این دنیا دارید و انجام می دهید و حالش را می کنید در آن دنیای دیگر وجود دارد پس برای اینکه ملاهای حقه باز را بدانید با مثال می نویسم و بخوانید تا گول قول های ملاهای نادان را نخورید و به ملاهای نادان بگویید ملاهای نادان چیزی بگویید در آن دنیا باشد که در این دنیا نباشد و ملاهای نادان وقتی چیزی را که در نادانی می گویید و در این دنیا است ما خود می دانیم لازم نیست که تو آنچه که ما می دانیم را قول آن دنیا بدهی وقتیکه در این دنیا انجامش دادیم و می دهیم
اما ملاهای نادان دوباره دنیای دیگری را در خیالاتشان در دروغ بمانند این دنیا مجسم کردند و گفتند شما اینجا دارید اما اگر به حرف ملاهای نادان گوش نکنید آنجا ندارید انگار آفریدگاری در کار نیست که ملا حرفش و کردارش تصمیم گیرنده برای این دنیا و آن دنیا باشد
 
پس به ملاهای نادان جواب می دهیم     ملاهای نادان کفر نگویید
 
 
بچه مدرسه ای 
 
 
می نویسم که ملاهای نادان بیشعور برای آن بی شعورانی که ملاهای نادان بی شعور می خواهند  سبب رنجش من دانا با شعور شدند
برای آنکه مطمئن باشید آنچه که ملاهای نادان می گویند دروغ است و ملاهای نادان هیچ نمی دانند و هیچ نمی فهمند و ملاهای نادان در فقدان شعور در بی کله ای اشان در هیچ شعوری درست نیستند   یعنی ملاهای نادان بوق بوق اند     را ادامه  بخوانید
 
در ادامه در اینجا یک سوال علمی در مورد این دنیا و آن دنیا از ملاهای نادان دارم
ملاهای نادان در این دنیا اسپرم در مدارسازی خود را در مدارات و تفکرش در درون تخم بر قطعات تخم قرار می دهد
آیا مدار سازی و تفکر سازی اسپرم در قطعات تخم در این دنیا     در آن دنیای فرضی هم هست
ملاهای نادان فقط دروغ که سنت اتان است دروغ نگویید
دروغ نگویید یعنی ملاهای نادان چون نادانید      در میزان هیچ نمی دانی اتان    تصورات نادرست بی استدلال غیر فیزیکی به من نگویید برایم فرمول بنویسید و شکل بکشید و توضیح علمی بدهید که     در آن دنیای فرضی     نقش اسپرم و تخم چگونه عمل می کنند که در فرض شماهای فرضی در آن دنیای فرضی در بهشت فرضی و جهنم فرضی بطور فرض     در اسپرم و تخم چگونه قرار می گیرید
ملاهای نادان جواب دادند که ما این چیزها را که نمی دانیم
 
تو هم به راه راست به دنبال ملاهای نادان بیا   تا آخرت   داشته باشی
 
چون ملاهای نادان به من از آخرت گفتند من آخرت را از دید ملاهای نادان در ادامه برایتان می نویسم
ملا های نادان گفتند     آخرت در آخر صف بود    من گفتم غلط است    چون آخرت قدش بلندتر از همه دیگران بود بعدا به دستور فرمانده در جایش در جلوی صف بود و    چون ملاهای نادان غلط گفتید غلط کردید که گفتید
 
آخرت را از دید ملاهای نادان بخوانید
 
داستان ملا نادان و آخرت
 
ملا رفته بود سربازی فرمانده گروهان سر بازان را به ترتیب قد بلند اول صف و قدهای کوتاهتر به سمت آخر به ترتیب قد سربازان را به صف کرد ولی ملا که قدش بلندترین همه بود به جای آنکه در جای قد بلندها در اول صف بایستد در آخر صف قد کوتاها ایستاد فرمانده گروهان به ملا گفت ملا چرا در جای قد کوتاها در آخر صف ایستاده ای سپس فرمانده گروهان ادامه داد و به ملا گفت چون قدت بلند است برو در اول صف در جای قد بلندها بایست ولی ملا نادان حرف فرمانده گروهان را گوش نکرد و در آخر صف در جای قد کوتاها ایستاده باقی ماند فرمانده گروهان پرسید چرا ملای نادان که قد بلندی نمی روی در جای خود بین قد بلندهای اول صف بایستی
ملا نادان به فرمانده گروهان جواب داد که باید در فکر آخرت هم بود
فرمانده گروهان به ملا گفت ملا نادان اینجا که مسجد نیست عزاداری کنیم و در فکر آخرت باشیم
ملا نادان جواب داد که معنی در فکر آخرت بودن یعنی در فکر آخر صف بودن است
و این تصور ملا نادان کسخول در نادانی را بعدها مردم برای مسخره ملاهای نادان و شادی و خنده خود دائما تکرار می کردند و وبرای یکدیگر تعریف می کردند و به ملاها نادان می خندیدند    و این گفته ملا نادان از روی نادانی دهان به دهان باقی ماند     و ملاهای نادان هم این پندار و گفته غلط را تکرار می کردند و به زبان می آوردند      اما تکرار این وهم و خیال ملانادان در طول زمان بعدها تغییر پیدا کرده    و ملاهای نادان به جای آخرت در صف گروهان ارتش       می گوید آخرت     در صف رفتن به آن دنیا و باز ملاهای نادان  این گفته آخرت     در صف رفتن به آن دنیا را تغییر داده اند    و می گویند منظور در آخرت صف رفتن یعنی شما در آخر صف انتظار مردن برای رفتن به دنیای دیگر هستید
به این علت ملا نادان به آخر صف رفته بود تا دیگران که در جلوی صف بودند زودتر به جنگ رفته و در جنگ بمیرند  تا ملای نادان در آخر صف وقت بیشتری برای مردن داشته باشد تا بتواند در این دنیای بهشت بیشتر زنده بماند و بیشتر حال کند چون ملا نادان که از آن دنیا فرضی به مردم می گفت خود آن دنیا فرضی را نمی دانست ملا نادان اصلا آخرت فرضی در دنیای فرضی دیگر را که برای دیگران می گوید را خود نمی فهمد که چه است ملا نادان در مکتب هیچ دانش و دانایی ای نیست یعنی ملا نادان علم نمی داند و علم نمی فهمد که آن دنیای فرضی را که خود می گوید بفهمد یعنی ملا نادان در نادانی نفهم و بی شعور است
برای ملا نادان که به زبان خود آخر صف را می گفت آخرت صف یعنی ملا نادان برای حفظ جانش به عقب در آخر صف رفته بود و دیگران را از جلو می فرستاد تا بمیرند دیگران در صف می بایستی ملا نادان را به جلو و جلوتر از عقب به سمت جلو هول می دادند تا ملای نادان در جلو در جای اصلی اش قرار می گرفت و جلوتر از دیگران کشته می شد و ملا به بهشت فرضی ای که خود دائما وعده اش را از روی نادانی می داد می رفت
پس مردم اگر از روی سهل انگاری تا امروز نسبت به این عمل توضیح داده شده نادرست ملاهای نادان در بالا بی تفاوت بودید و شکنجه و کشته می شدید حالا هوشیار باشید و ملاهای نادان را از عقب به جلو هول بدهید و وقتی در جلوی شما همه مردم قرار گرفتند همه با هم با یک مشت  به کله ملا نادان بکوبانید تا تمام ملاهای نادان روی زمین را نابود کنید و ملاهای نادان را به دنیای فرضی دیگر که وجود ندارد بفرستید
من به ملای نادان می گویم به چه قیمتی تو بهشت فرضی در آن دنیای فرضی را رها و ول کردی تا در این بهشت حقیقی در این دنیا باقی بمانی
حالا بماند که عقب و جلو کنی یا عقب و جلویت بکنند
یا تلمبه بزنی یا تلمبه بزنندت
یا رقاص خانه بروی یا خودت رقاص باشی
یا شراب پر الکل در رقاص خانه بخوری یا شراب پر الکل را در جیبت بگذاری و با صیغه ای ات بخوری
ملا نادان در آخر می نویسم      تو بهشت حقیقی خواستی نه بهشت فرضی به این علت تو خود را در آخرت های تمام صف ها می گذاری و بچه های مردم را در جلوی صف ها در جنگها یا در زندانها شکنجه می کنی و می کشی باز مردم در اول صف قرار می گیرند و تو همیشه در آخر صف ها پناه می گیری
و بدتر از همه ملاهای نادان از جلو صفی ها در جلوی صف ها سپا و بسیج درست می کنی تا جلو صفی ها خودشان همدیگر را از بین ببرند و ملا نادان هم دائما به آخر صف فرار می کند   
 
ملاهای نادان حقه باز بزودی قرار است من      ملاهای نادان آخر صف ها را در جلوی صف ها بگذارم
به ناموس بی ناموس ملاهای نادان بی ناموس و ملاهایی های نادان بی ناموس قسم
 
ملاهای نادان بی کله در این دنیا کله اشان نزد الله در آن دنیای فرضی قرار دارد ملاهای نادان برای باز پس گرفتن کله اشان نیاز دارند به آن دنیای فرضی نزد الله برود     به این علت ملاهای نادان دائما می گویند می میریم و به نزد الله در دنیای فرضی دیگرمی رویم
 
 
بچه مدرسه ای
 
امشب باید زود بخوابم فردا صبح زود کار مهمی دارم اگر گفتید کار مهم من چیه
درست حدس زدید
قرار سید موسوی ( موس - وی ) خامنه ای را ببرم مدرسه
او یعنی سید موسوی ( موس - وی ) خامنه ای فردا به کلاس اول می رود و کلاس اول را شروع می کند می خواند
حالا برای سید موسوی ( موس - وی ) درس خوان کف بلند بزنید تا صدایش را من بشنوم
 
 
 
 
همیشه افتخار دنیا بود و هست      
کی
بچه مدرسه ای
 
آموزش دنیای فرضی به ملاهای نادان در نادانایی بوسیله دانا مدرسه ای
 
نزد ملاهای نادان    ملاهای نادان می دانند که نمی دانند و         از روی نادانی می گویند اما نمی دانند که مردم می دانند که ملا نادان نادان است     و ملاهای نادان خوشحال می شوند اگر چه مردم می دانند که ملاهای نادان در نادانی ها هستند اما مردم به ملاهای نادان گوش کرده و ملاهای نادان را در نادانی ها بدروغ دانا بدانند
چون ملاهای نادان مغز ندارند من فکر می کنم که ملاهای نادان تصور می کنند که من این دنیا و آن دنیا را نمی دانم که می نویسم
ملاهای نادان بی شعور    چون من هم این دنیا ی حقیقی و هم آن دنیای فرضی یا نظری را می دانم می نویسم
که ملا های نادان در نادانی نه این دنیا را می دانند نه آن دنیا را چون ملاهای نادان آن دنیای فرضی را فقط فرض و نظر میدانند
اگر به من به دروغ بگویید که ملاهای نادان آن دنیا را می دانند و می فهمند من می گویم برای دانستن آن دنیا باید این دنیا را در فیزیکش بدانی چون فیزیک آن دنیا مشابه فیزیک این دنیا است با دانستن فیزیک این دنیا آن دنیا را می توان دانست چون ملاهای نادان فیزیک نمی دانند چه است ملاهای نادان هم این دنیا و هم آن دنیا را نمی دانند و نمی فهمند
بدتر از همه چون ملاهای نادان در نادانی در مغزشان منجمد و بدون تکامل هستند و ملاهای نادان نه دانش این دنیا و نه دانش آن دنیا دارند به این علت ملاهای نادان در نادانی و انجماد مغزی اشان نه این دنیا را می دانند نه آن دنیا را می فهمند
در افشای ملاهای نادان    بدانید که من برای همه می نویسم که ملاهای نادان در نادانایی هاهیچ نمی دانند و نمی فهمند و ملاهای نادان در نادانی ها چرت و پرت های بی حساب غیر نیکو می گویند
چون ملاهای نادان می خواهند در نادانی بمانند و نمی خواهند دانایی علمی بیاموزند ملاهای نادان به مانند بز رهبر نادان جلوی گوسفندان شدند و بقیه امت مقلد ملاهای نادان هم به دنبال ملاهای نادان بزی       گوسفندهای رمه ها بدنبال بزها شدند  
کله ملایی عجب کله ای می شود     هم کبابی و هم سرخ کردنی     و هم خورشتی می شود   
این کله ملا بزی ها واقعا ارزش دارد که رویش سرمایه گذاری شود چون کله اشان فقط بدرد قصابی می خورد
 
 
حالا برای اینکه به ملاهای نادان تکامل را بیاموزانم
می نویسم که    تاثیر تکامل در این دنیا و آن دنیا چگونه است    
 
 
با مثال من این دنیا و آن دنیا را می نویسم
اگر ما این دنیا را گندم فرض کنیم و اگر ما این گندم را تا می توانیم آرد کنیم تا از منجمد و سفت شده کامل به آرد شده کامل برود سرانجام گندم نرم و پودر می شود
و گندم سفت و گندم آردشده نرم هر دو گندم اند
اما در گندم سفت شده الکترون ها دور هسته اتم در نزدیکترین فاصله به هسته قرار دارند و محور گردش الکترون ها در اطراف هسته اتم تا هسته اتم کوتاهتر می شوند و جریان درون هسته اتم کاهش پیدا می کند اما در آرد گندم این فیزیک تغییر پیدا می کند و برعکس گندم سفت شده می شود یعنی فاصله الکترون های دور هسته اتم ها در محورشان از هسته دور می شوند و جریان درون هسته اتم هم بیشتر می شود
پس اگر ما بتوانیم جریان آرد گندم را آهسته آهسته کم کنیم و همزمان با کم کردن جریان درون اتم های آرد آرایش پیوندهای ملکولی آرد را نسبت به هم منظم کنیم در آخر کاهش جریان در آرد گندم آرد گندم سفت شده و تبدیل به گندم سفت شده می گردد
پس این عمل شیمیایی توضیح داده شده بالا را در دنیا ما اینگونه می نامیم
 
1-      تکامل  ( گندم )
2-      خرابی یا نابودی (آرد گندم )
 
ابتدا توضیح تکامل را می نویسم
در مثال گندم در بالا اگر گندم های آرد شده پر جریان در هسته اتم اشان با محور الکترونی دورتر از هسته در دور هسته به کاهش جریان بروند اتم های آزاد از هم به پیوند با یکدیگر می روند و سبب پیدایش ملکول ها میشوند و جریان درون هسته اتم ها کم می شود و فاصله مدار الکترونی دور هسته اتم تا هسته اتم هم کم می گردد و در آخر ملکول ها پدید می آیند که سرانجام اش گندم سفت شده می شود و این پدیده توضیح داده شده تکامل در بالا در دنیا سبب پیدایش کهکشان ها و ما آدمهای روی زمین شده است
 
توضیح دوم در نابودی یا خراب کردن را می نویسم
اگر ما تمام اتم های توضیح داده شده در تکامل در بالا را بر عکس کنیم گندم سفت شده را آرد می کنیم و در نسبت دنیا هم کهکشانها و آدم های روی زمین اش و هر آنچه که هست آرد شده و نابود می گردند و این دنیا آرد به مانند آرد گندم می شود   
 
 
ملاهای نادان حالا من می خواهم برای شما دنیا را در دو پدیده تکامل و پدیده نابودی بیشتر بنویسم تا ملاهای نادان بیاموزند
 
 
اسم این مبحث را ملا بخوان می گذارم
 
در توضیح اول در مورد گندم که در بالا نوشتم ابتدا حاصل گندم متکامل          گندم سفت شده بود
در توضیح دوم در مورد گندم که در بالا نوشتم در مرحله بعد نابودی گندم متکامل       گندم آرد شده بود
 
توضیح        ابتدا هسته سازنده اتم های گندم در میزان بار کم ولی جریان زیاد قرار دارند و در اثر تخلیه سریع جریان در ولتاژ کم از هسته به الکترون های اطرافش سرعت حرکت الکترون های دور هسته بیشتر می شود و ولتاژ کم هسته سبب می شود که الکترون ها در مدار دور هسته به هسته نزدیکتر می شوند و این نزدیکی الکترونها به هسته خود در مدارات ملکولی هم سبب جمع و فشرده شدن اتمها نسبت به هم می گردد و گندم سفت و محکم و کم حجم می شود
یعنی در این مرحله ما گندم داریم
در مرحله بعد ما این گندم را ریز می کنیم که آرد کردن می نامیم
وقتی ما گندم را آرد می کنیم در آرد کردن پیوند های ملکولی تعدادی از اتمهای درون گندم از بین می روند و در اثر باز شدن تعدادی از اتم ها در تعدادی از ملکول ها سبب بوجود آمدن جریان اضافی در مدار ملکولی اتم ها می شود و در مرحله بعد در اثر آزاد شدن بیشتر جریان از اتم های باز شده در مدارات ملکولی امان این جریان اضافی سبب زیاد شدن جریان درون هسته اتم های ما در ملکول ها سازنده گندم ها می گردند و در اثر زیاد شدن جریان درون هسته های اتم های سازنده گندم ما تخلیه بیشتر جریان از هسته اتم به الکترون های اطرافش را خواهیم داشت و این تخلیه بیشتر جریان سبب دور شدن الکترون ها از هسته اتم ها در آرد گندم می گردند و زیادی جریان درون هسته و فاصله بیشتر الکترون ها از هسته سبب نرم شدن ساختار پیوندها ی اتم های درون ملکولهای گندم می گردند و در این پدیده الکترون های اتم های در گیر درگندم در مدارات طولانی تر تا هسته خود قرار می گیرند و بار هسته هم زیادتر می شود
و وقتی ما بار بیشتر در هسته اتم گندم در مثال بالا را داریم هسته اتم گندم در درون خود کمی باز تر و شل تر می شود که این باز شدن کم هسته در درون خود در زیادی جریان درونش سبب نرم تر شدن خود هسته می گردد
پس در آرد شدن گندم ما به دو عامل فیزیکی نیازمندیم    عامل اول زیادی جریان درون هسته     عامل دوم فاصله طولانی تر مدار الکترون در دور هسته نسبت به هسته
این عمل فیزیکی بالا را ما آرد شدن می نامیم
 
طبق توضیح فیزیکی دربالا اگر ما نرم کردن یا پودر کردن را در مثال بالا ادامه دهیم یعنی ما باید بدون وفقه در زمان طولانی تر گندم را ریز و ریزتر کنیم و وقتی گندم ها ریزتر شدند بیشر از مدارات ملکولی اشان جدا می شوند یعنی مدارات ملکولی درون گندم شکسته می شوند و اتم ها از پیوند به یکدیگر آزاد می گردند بار اضافی بسیار زیادی در اثر شکسته شدن ملکول ها در درون گندم در گندم ایجاد می شود و ما عمل ریز کردن را باز ادامه می دهیم تا جایی که جریانات آزاد شده  بیشتر سبب حرکت سریع تر الکترون های دور هسته می شوند و گردش سریع الکترون ها دور هسته اتم ها را ما می توانیم با پنکه یا بال گردان هلیکوپتر مقایسه کنیم که گردش سریع تر الکترون ها سبب سبک تر شدن و حرکت و جابجایی اتم ها می گردد و این گردش سریع الکترون ها دور هسته به مانند بال های هلیکوپتر باعث حرکت اتم های درون آرد به خارج آرد می شود و حجم آرد در ادامه ریز شدن کمتر می شود و طبق بررسی فیزیکی که در بالا نوشتم آرد در زیادی جریان اضافی آزاد شده نرمتر و گرمتر می شود و در ادامه ریز کردن در مرحله آخر تمام اتم های درون آرد در اثر شکستگی و آزاد سازی جریان بیشتر به زیادی جریان در درون خود رفته و تمام اتم های آرد از ساختار ملکولی رها می شوند و به محیط اطراف رها شده و در محیط اطراف خود به مانند هلیکوپتر به پرواز در می آیند و در ترکیب با اتم های گازی در فضای محیط اطراف در محیط اطراف خود   محیط ملکولی  گازی جدیدی را پدید می آورند و در مرحله آخر ریز کردن درون ظرف خالی می شود 
من در توضیحاتم در بالا اتم های فعال شده را با بال هلیکوپتر یا گردش سریع پنکه مقایسه کردم و در ادامه در مورد این مقایسه که خطای چشم نام دارد را می نویسم که امیدوارم برای دانایی ملا نادان مفید باشد
اگر ما پنکه ای داشته باشیم که پره های پنکه باسرعت بگردند ما در گردش زیاد پره های پنکه را دیگر نمی بینیم و می توانیم براحتی و بدون مزاحمت پره های پنکه دنیای پشت پره های پنکه را از جلوی پنکه ببینیم پس در این مثال در واقع پره های پنکه برای ما غیب شدند علت این پدیده غیب شدن عکس سرعت در اندازه بال پنکه اندازه حقیقی بال پنکه در آن سرعت می شود یعنی در سرعت حرکت زیاد پره های گنده پنکه نسبت به اندازه پره های پنکه در نسبت عکس سرعت بال های پنکه کوچکتر شدند در حقیقت در غیب شدن بال های پنکه تغییر نکردند بلکه در گردش سریع تر بال های پنکه ما می توانیم بیست و چهار تصویر برای دیدن کامل پشت پنکه را بدنبال هم در گردش بال پنکه در پشت پنکه را ببینیم
 
در مثال هلیکوپتر هم که پره های هلیکوپتر سریع می گشتند ما در سرعت زیاد گردش پره های هلیکوپتر پره های هلیکوپتر را دیگر نمی دیدیم و ما می توانستیم بدون مزاحمت پره های بال هلیکوپتر براحتی دنیای پشت پره های هلیکوپتر را ببینیم
محاسبه بال های در گردش هلیکوپتر در واقع اینگونه می شود گفت اندازه پره های هلیکوپتر در عکس سرعت اندازه بال هلیکوپتر نسبت به چشم ما می شود و اندازه بال های هلیکوپتر در سرعت زیاد نسبت به گردشش به هوا برای بلند شدن برابر است با اندازه بال هلیکوپتر ضربدر سرعت گردش بال هلیکوپتر می شود
یعنی در گردش هرچه بال ها برای ما کمتر و کوچکتر و نا مرئی تر می شود نسبت به فضای اطرافش بیشتر و مرئی تر می گردد
 
در حقیقت در غیب شدن اندازه بال های هلیکوپتر تغییر نکردند بلکه در گردش سریع تر بال های هلیکوپتر ما می توانیم بیست و چهار تصویر برای دیدن کامل پشت بال های هلیکوپتر را بدنبال هم در گردش سریع تر بال های هلیکوپتر در پشت هلیکوپتر ببینیم
 
در مثال آرد شدن هم که قبلا توضیح دادم سرعت گردش سریع الکترونهای دور هسته اتم  در مقایسه با سرعت گردش بال های هلیکوپتر و پنکه ما در سرعت گردش زیاد الکترون به دور هسته اتم قادر نیستیم که اتم را ببینیم یعنی اتم غیب شده یا اینگونه ملایی بگویم اتم و پنکه و بال هلیکوپتر مردند و به دنیای غیب یعنی آن دنیا رفتند
در اینجا با اشاره به توضیحاتی که نوشتم ما در دنیا دو میزان داریم
یعنی مطابق توضیحات داده شده در مثال اول ما ابتدا تکامل یا سازندگی یا خلق علمی را داریم
و مطابق توضیحات داده شده در مثال دوم ما نابودی یا خرابی یا از بین رفتن دینی را داریم   
 
حالا چند مثال ساده می نویسم تا ملاهای نادان هم این توضیحات علمی دانش آموز مدرسه رفته که برای ملاهای نادان بحثی سنگین و غیر قابل فهم هست را هم ملاهای نادان قدری بتوانند بفهمند مسلما که علم کامل در کمالش را ملا هیچ نمی تواند بفهمد قدری را هم که ملا بفهمد برای دنیای ملایی ها در نادانی ها کافی است
 
توضیح     ما می توانیم در دنیا موجوداتی داشته باشیم که از اتم های آب مایع کمی سفت تر از آب مایع درست شده باشند
و ما می توانیم در دنیا موجوداتی داشته باشیم که از اتم های نیمه هادی درست شدند
و می توانیم موجوداتی داشته باشیم که از اتم های گازی در هوا درست شدند
می توانیم موجوداتی داشته باشیم که از اتم های بسیار ریز نرم بمانند مثال آرد گندم هایمان در بالا درست شدند
 
 
پس خلاصه نوشته بالا را بنویسم اینگونه می شود که
 
ما می توانیم در دنیا موجوداتی از مواد بسیار ریز از آرد بسیار نرم شده گندم یا از مواد سیال از آب بمانند ما آدم ها یا از مواد گازی در هوا و یا از مواد معدنی سفت و سخت داشته باشیم که
 
موجودات ریز از نرم شده اتم ها دنیای غیب می شود که ما قادر به دیدنش نیستیم
 
موجودات ریز گازی از اتم های موجود در هوا درست شده باشند که ما قادر به دیدنشان نیستیم
 
موجودات بوجود آمده از مواد سیال که ما آدم ها می شویم که قادر به دیدنشان هستیم
 
موجودات بوجود آمده از مواد معدنی موجوداتی می شوند که قادر به دیدنشان هستیم
 
تفاوت مشترک بین موجوداتی که در مثال بالا نوشتم یعنی گازی بودن و مایع بودن و ریز نرم شده بودن و ریز گازی بودن در میزان بار هسته و سرعت گردش الکترون ها به دور هسته اتم اشان است البته موجوداتی هم می شود درست کرد که از خواص درست شده باشند
 
ملاهای نادان این تمام دنیا بود که برایتان نوشتم این همه اش است اما بیشتر از این حقیقت که برایتان نوشتم در فرض دنیایی نیست
 
به ملاهای نادان گفتم     ملاهای نادان اکنون این دنیا و آن دنیا برایتان فهم شد
باز ملا های نادان از روی نادانی و بی سوادی اشان گفتند به دنبال ما بیایید تا در آخرت آرد شدن در بهشت بروید
 
ملاهای نادان شاهدم که باز به توضیحاتم اعتراض کردید و در خیالات فرضی اتان که آن فرض را برای خیالات فرضی اتان ندارید و نمی دانید در نادانی ها می گویید که      گفته من درست و صحیح نیست    حالا دوباره برای ملا نادان یک آزمایش می نویسم
ملاهای نادان یک مشت موادی که هر چه می تواند باشد را در درون هاونگ بریزید و یک ماه کامل با آونگ بر هاونگ بکوبانید بعد از یک ماه می بینید که آن مواد از دنیای حقیقی ما غیب شدند به دنیای حقیقی دیگر که برای شما دنیای فرضی است رفتند  و بعد از یک ماه ریز کردن که حاصل نرم شدن دارد دیگر در درون هاونگ چیزی باقی نمی ماند تا تو ملا بتوانی ببینبی تنها راه برای دیدن آن مواد در درون هاونگ تو احتیاج داری که در دیدت دنیای حقیقی غیب که برای ملاهای نادان دنیای فرضی است را بتوانی ببینی  
راه دیگر برای آنکه ملاهای نادان بتوانند آن مواد غیب شده را ببیند اینگونه است که
سرعت گردش الکترون ها دور هسته در آن مواد غیب شده را کم کنید و این کم شدن سرعت گردش الکترون به دور هسته مواد سبب ظاهر شدن آن مواد می شود که تو ملا دوباره می توانی آن مواد را ببینی البته سرعت گردش الکترون ها دور هسته کم شوند بار هسته هم زیاد می گردد و الکترون ها به هسته نزدیکتر می شوند
 
تاکنون آن دنیا برای ملاهای نادان فرض بود ولی اکنون آن دنیا این دنیای حقیقی است
 
پس این دنیای حقیقی از دنیای حقیقی ریز به دنیای حقیقی درشت رفتن است که دنیای غیر غیب می نامیم می شود و از دنیای حقیقی درشت رفتن به دنیای حقیقی ریز رفتن که ما دنیای غیب می نامیم می شود  ( اگر چه ما نمی توانیم ریزها را در سرعت زیاد ببینیم ) مجموع هم دنیا حقیقی درشت و هم دنیای حقیقی ریز تمام دنیای حقیقی ما می شود
 
دنیای حقیقی ریزها می توانند از جریان هم جریان تر شوند
و دنیای حقیقی درشت ها هم از انبوه دنیای حقیقی ریزهای سفت و منجمد شده بوجود می آیند که در سرعت اشان در درونشان زیاد و در بیرونشان کم می شوند و سبب بوجود آمدن کهکشانها و کرات و اتم ها می شوند و ما آدم ها هم از دنیای حقیقی درشت ها در تکامل بوجود آمده ایم
 
 
پس اسم این دنیا را می نویسم علمی ها
علمی ها به ملاهای نادان دینی آموزش علمی دهید که در فرهنگ ما نادانی بد است
 
اما سوال این است که چرا آفریدگار دنیا را اینطور درست کرد
برای آنکه موجودات در موجودات بتوانند بدون مزاحمت بر یکدیگر در این دنیا باشند و زیست کنند و اگر این خاصیت فیزیکی غیب و غیر غیب در دنیا نبود هیچ چیز نمی توانست در دنیا در تکامل موجود باشد و زنده بودن و زندگی هم در دنیا نبود
و اتم ها یا ذرات یا کرات یا کهکشانها یا موجودات زنده دیگر هم نمی توانستند در دنیا موجود باشد
حتی ما آدمها هم نمی توانستیم وجود داشته باشیم و در برخورد مواد در دنیا همه چیز و حتی ما از بین می رفتیم یا هرگز از ابتدا وجود نداشتیم
 
حالا که آفریدگار این دنیا را درست کرد این ملاهای نادان چه بودند که آفریدگار برای ما قرار داد    ای آفریدگار اگر ملاهای نادان خوب و نیاز هستند ببرشان نزد خودت بیاندازشان در گوشه خانه ات تا در آنجا بمیرند و شراشان از مردم کم شود
علمی های عزیز ملاهای نادان را علم بیاموزید تا از شر هرچه ملاها و ملایی ها در نادانی ها راحت شویم    چرا که چون نادانی در فرهنگ من بد و غیر قابل پذیرش و ننگ است و ما نیکو هستیم و می خواهیم نیکو باشیم و غیر نیکو نمی پذیریم
ملا های نادان را از آخرت صف فرستادم جلوی صف فقط شما یاری کنید با هم بکوبانید بر فرق سر ملاهای نادان تا ملاهای نادان در نادانی در حکومت بر تکامل ها وجود نداشته باشند
 
ملاهای نادان پرسیدند این خیر خواه درست که بود که دوای بیماری پیدا کرد و ملا را علم آموخت تا همه از شر مزاحمت های ملا های نادان در نادانی هایشان رها شدند
 
 
بچه مدرسه ای
 
ملاهای نادان از آخرت صف ها فریاد زدند و گفتند که دانش آموز مدرسه ای کفر گفته و جهنم در انتظارش است چون کسی نمی تواند چیزی بسازد فقط الله می تواند هرچه بسازد من هم به دانایان گفتم صدای آن ملاهای نادان را خفه کنید تا حاصل بررسی علمی ها در جلسه علمی ها را برای شما بنویسم و دانایان علمی در جلسه نادانان دینی را ساکت کردند و من هم در گسترش علم و دانایی توضیح و حاصل جلسه دانایان را برای شما می نویسم
ماجرای جلسه دانایان اینگونه بود که  شنیدم که دانایان با هم جلسه علمی تشکیل دادند و بررسی کردند و نتیجه گرفتند که می شود ترکیبات گاز و مایع را در مدارات ثابت و پایدار کرد و من توضیح آن داستان دانایان را در ادامه برای شما می نویسم
بحث کامل دانایان از ابتدای جلسه   
ابتدا دانایان در شروع بحث گفتند که نمی شود از آب بی ثبات ناپایدار مایع موجودی درست کرد
گفتم خودتان را ببینید که از آب مایع درست شدید
بعد از گفته من دانایان به شکل پرسش گفتند پس می شود که از آب هم موجودی ساخت در حالی که دانایان در جلسه خود می دانستند ولی پرسیدند   چطور
گفتم رمزی دارد که اگر توجه کنید می توانید مایه را در ساختش ثابت و پایدار کنید آنوقت می توانید از آب مدار یعنی موجودی درست کنید
در جواب دانایان گفتند از آب شد ولی از گاز نمی شود
 گفتم همان رمزی که ما از آب در تکامل درست شدیم را در گاز بمانند آب قرار دهید آنوقت می توانید ترکیب ثابت و پایدار از گازها بدست بیاورید
گفتند رمزش را بگو
گفتم دنباله داستان را بخوان
آنچه که تو خود دانایت می دانی     اما به دانسته ات توجه نکردی را تو داناتر از من     از من پرسیدی
من هم برایت کوتاه و سریع می نویسم چون تو خود می دانی اما من به خوبی تو نمی دانم
 
فقط قبل از اینکه ادامه را بنویسم برای یاد آوری می نویسم که در زمان قدیم تمدن ایران به ساخت پیوند های گازی ریز ثابت و پایدار تحت کنترول دست پیدا کرده بود و از این روش می توانستند آن پیوندها را به درون افراد بفرستند و مغزهای مردم را تغییر می دادند  یا تعمیر می کردند و من اکنون می نویسم تا شما علمی ها بتوانید بسازید و مغزهای آسیب دیده دینی ها را تعمییر کنید 
پس برای ساخت همچون پروژه ای که بتوانیم موجودی از مایع یا گاز درست کنیم ابتدا ما نیازمند به بوجود آوردن پیوندهای پایدار مایعی یا گازی هستیم و برای بوجود آوردن پیوند های پایدار ما با وارد کردن اتم های اضافی غیر دیگر که از قبل در آن پیوندهای جسمما ن قرار ندارند آن اتم های اضافی را در آن مدارات اولیه قرار می دهیم و به این روش ما سبب بوجود آمدن پیوند های پایدار و ثابت گازی یا مایعی یا پیوندها ثابت دیگر می شویم
 
در ادامه من توضیح بالا را کاملتر و خلاصه تر می نویسم که رمز سازنده برای موجودات از مایعات و گازها است
 
اگر مایع باشد برای حفظ مدارات مایع یک عامل اتمی جذب جریان بیشتر را در درون آن مایع وارد می کنیم تا پیوندهای درون مایع پایدار و تحت کنترول گردند
 
اگر از گاز باشد برای حفظ مدارات گاز ما یک عامل اتمی جذب جریان بیشتر را در درون گاز وارد می کنیم تا پیوندهای درون گاز پایدار و تحت کنترول گردند
 
و از این روش ما می توانیم موجوداتی در میزان ساخت مایع یا گاز داشته باشیم
 
در آخر برای درستی استدلال ام برای شما یک مثال می زنم      ساخت پیوندهای پایدار از آب در وجود موجودات آبی در روی زمین در آدم سازی
 
که نمونه اش شما بی کله های مریز بیمار روانی در نادانی ها ملاهای نادان شدید
 
 
بچه مدرسه ای
 
راه چاره
افشاگری
ملاهای نادان برعکس     جلویشان عقب اشان بود
 
 
در آخر می خواهم که ملاهای نادان را برای همه فاش کنم
علت فرار کردن ملاهای نادان از جلوی صف به آخرت عقب صف به این علت بود که چون ملاهای نادان کونی هستند و سربازان در صف از عقب صف به جلوی صف به ملا نادان فشار وارد می کردند و ملاهای نادان را در بسیاری بارها در جلوی صف تجاوز می کردند
فرمانده گروهان به خاطر آنکه سر بازان در صف نظم خود را رعایت کنند و برای اینکه فرمانده گروهان بتواند بر سربازان خود تسلط داشته باشد به این خاطر فرمانده گروهان از قبل بدون اینکه کسی بفهمد در خلوت به ملا نادان گفته بود و از ملای نادان خواسته بود که ملا نادان به آخرت صف بایستد
و برای آنکه سربازان به فرمانده گروهان شک نکنند فرمانده گروهان به دروغ به سربازان توی صف گفت که ملا نادان خود به خواست خود به آخرت صف رفته
 و بعدها سربازان کوتاه قد آخر صف معترض شدند و ملا نادان بلند قد را به جلوی صف آوردند و به این خاطر ملا نادان از کونی گری ای که در آخرت صف دچارش بود با آمدن به جلوی صف در تجاوز شدن های بیشتر کونی گری ملا ترقی کرد و ملا به ابنه گری رسید و به این علت تجاوزات زیاد عقب صفی ها به ملاهای نادان در جلو صفی ها سبب شده که امروزه ملاهای نادان از کونی گری قبلی در ابنه گری بعدی قرار گیرند که امروزه این تغییر و تکامل جنسی ملاهای نادان امتیاز کمتر و بیشتر در مقام ملایی اشان است
و بعدها در طول زمان ملاهای نادان خاطرخواه عاشق پیدا کردند و خاطر خواهای عاشق ملاهای نادان هم ملاهای نادان رادر مقام ارشد در جلوی صف اشان به رهبری ارشد جامعه و کشورشان قرار دادند
اگر ملا نادان از جلو صف به عقب صف رفته بود به این خاطر نبود که ملا نادان تجاوز شدن را نمی خواست بلکه ملا نادان تجاوز هزاران نفر یکباره را نمی توانست تحمل و یاری کند به این خاطر ملا نادان به آخرت صف سربازان رفت تا تجاوز به ملای نادان دانه دانه و تحت کنترول انجام شود
این تجاوز به نوبت به ملاهای نادان در استمرار انجام شد و در حین انجام گذشت بعدها در تاریخ جلوتر که این تجاوز به ملاهای نادان ادامه داشت ملاهای نادان سبب مشکلات در نظم ارتش شدند و فرمانده های گروهان ها نمی توانستند سربازان خود را کنترول کنند و سربازان دائما به کول ملاهای نادان در سربازی می پریدند و به جای سربازی ملا کنی می کردند به این خاطر رهبر ملای نادان ابنه ای کشور تصمیم گرفت که ملاهای نادان را از سربازی معاف کند و سربازان مجبور شدند برای حفظ ناموس اشان به سربازی بروند و چون عده ای هم ناموس اشان ملاهای نادان بی ناموس بودند این عده به خاطر حفظ ناموس اشان یعنی برای حفظ ناموس بی ناموس ملاهای نادان به جنگ می رفتند و در جنگ ناموس خودشان را که ملا ها نادان بی ناموس بودند را از تجاوز دیگران حفظ می کردند
و امروزه هم خودتان شاهد هستید که مردان برای حفظ ناموس اشان به سربازی می روند و ملاهای ابنه بی ناموس به سربازی نمی روند
چون ملاها نادان اکنون در جلوی صف هستند بهترین موقعییت است که همه عقبی ها در صف ها مشت اشان را محکم گره کرده و مشت اشان را بلند کنند و همزمان بر فرق ملاهای ابنه ای بکوبانند و ملاهای ابنه ای را از صفحه ایران پاک کنند یعنی ای مردم فقط کافی است که هر کدامتان با یک مشت همزمان با هم بر فرق ملای نادان بکوبانید تا ملاهای نادان را براحتی نابود کنید و بعد از نابودی ملاهای نادان نسل  بعدی که در بی ملایی متولد می شوند گرفتار ملاهای نادان نشوند و بدا نند که چیزی به نام ملاهای نادان ابنه ای بی شرم هرگز وجود نداشته تا این نسل بعدی در فقدان ملاهای نادان ابنه ای در آینده بتوانند نفس راحت بکشند
بعد ها بعد از زمان طولا نی از گذشت این موضوع همه فهمیدند و افشا شد که آن ملاهای نادان در آخرت صف      ناموس بی ناموس فرمانده گروهان بودند و فرمانده گروهان به این علت ارتشی شد تا بتواند ناموس اش را که ملاهای نادان بی ناموس بودند را از تجاوزگران به مرز ملاهای نادان حفظ کرده و دروازه های ملا نادان ناموس بی ناموس را پاسداری کنند
 
چون ملاهای نادان سبب رنجش و آزار و کشتار مردم شدند و اکنون سبب مشکلات فکری مردم در جامعه نزد مردم هستند
برای رهایی مردم از دست ملاهای نادان ابنه ای ملاهای نادان را سوار هواپیما کردم و فرستادم هوا به نقطه ای دورتر از زمین تا مردم زمین از دست هر چه ملاهای نادان در زمین راحت شوند
ملا های نادان آخرت صفی از من تقاضایی کردند  آیا می دانید که این ملا های نادان آخرت صفی چه تقاضایی از من کردند
چون من ملاهای نادان را در آخرت هواپیما سوار کرده بودم و فرمانده  گروهان ناموس بی ناموس ملاهای نادان را در جلوی هواپیما راننده هواپیما قرار داده بودم
ملاهای نادان آخرت صفی به من گفتند که آنها می خواهند که هواپیما عقب عقبی در فضا پرواز کند
من منظور ملاهای نادان را فهمیدم شما چطور
بله درست است که ملاهای نادان می خواستند هواپیما عقب عقبی پرواز کند اما چرا چونکه ملاهای نادان در عقب هواپیما عقب اشان به طرف بیرون در فضا بود و در حرکت عقب عقبی هواپیما فضای عظیمی به سمت عقب ملاهای نادان وارد می شد و ملا های نادان آن فضای عظیمی را که به سمت اشان رها می شد را برای عقب خود می خواستتند تا به ملاهای نادان عظیم ترین تجاوز در دنیا بشود  پس این ضرب المثل یا گفته مردم که می گویند ملا برعکس است و اگر همه دنیا جلوجلویی بروند ملا عقب عقبی می رود را اکنون می دانید چرا چون نیاز ابنه ملاهای نادان ملاهای نادان را وادار می کند که ملاهای نادان عقب عقبی بروند
شما ملاهای نادان ناموس بی ناموس را به فرمانده گروهان نادان بی ناموستان می سپارم
کافی است یا بیشتر می خواهید
این فقط مشکل این ملای اخرت صفی نبود بلکه مشکل تمامی ملاهای نادان آخرتی است
 
نیاز جنسی ملاهای نادان همه جلوجلویی بروند ملا های نادان به سمت شما عقب عقبی می آید
 فقط از قبل در کله اتان بدانید و خودتان را از قبل آماده کنید
آیا شنیدید که می گویند    البته نه فقط چند نفر می گویند      بلکه آیا شنیدید که همه دنیا می گویند
می گویند که     اگر هرکسی به هر صراطی راست و مستقیم باشد       ملاهای نادان به هیچ صراطی راست و مستقیم نیستند
نوشته بالا در معنی فارسی می شود که     اگر هرکسی به هر حقیقتی در درستی راست و مستقیم در درستی باشد      ملاهای نادان به هیچ حقیقتی راست و مستقیم در درستی نیستند     
و نوشته بالا به این معنی می شود که     یعنی همه نیکو هستند     ولی ملاهای نادان در هیچ نیکویی به حق نیک نیستتند
معنی نوشته بالا اینگونه می شود که   یعنی اگر هر کسی در هر راستی و درستی است      ملاهای نادان در هیچ راستی و درستی ای نیستند
معنی مثال بالا اینگونه می شود که    همه درست و صادقند     ولی ملاهای نادان نادرست باطلند
در معنی بالا اینگونه می شود    همه مردم در دنیا در درستی و صداقت اشان بهشتی هستند     اما تمام ملاهای نادان در نادرستی و بی صداقتی اشان در دنیای جهنمی هستند
 
می دانم که چون ملاهای نادان بی ناموس ناموس شما هستند نمی خواهید افشا گری مرا قبول کنید به این علت اگر در کله اتان نمی توانید خوب و بد برای خودتان را تشخیص دهید ملا پرست و ملا دوست باقی بمانید
پس کله شما عاشقان به کله ملاهای نادان را به کله های عشقتان ملاهای نادان می سپارم
 
 
بچه مدرسه ای