شاه دانا
رضا پادشاه ولیعهدی که هرگز شاه نشد
من ولیعهد نبودم شاه شدم
شاه می دانست ولی تو که شاه نبودی نمی دانستی
خبرنگار از شاه پرسید
ای شاه تو که تمام دانشگاهی های مترقی را در زندان کردی و ملاها را در تمامی
مملکت در آزادی و نظم در اتحادیه سرا سری اوقاف بطور پیوسته در همکاری باهم در
آزادی قرار دادی سبب خواهد شد که بزودی این ملایان تو را از سلطنت خلع کنند و
سرانجام این ملایان حکومت و مملکت را تصاحب و تحت کنترول خود می گیرند
یادآوری می کنم که ملاها در زمان شاه در سازمانی یکپارچه در تمامی مملکت در
نظم و ارتباط با هم در پوشش سازمان اوقاف ملایی بودند که این اتحادیه در پیوند
ملایی در تمام کشور به وسیله شاه انجام شد
پس شاه می دانست که چه می کند
در مصاحبه خبر نگار با شاه شاه جواب داد و گفت نه این ملایان مرا دوست می
دارند و مرا می خواهند اما فقط یک سری افراد دینی هستند که دانشگاهی و مترقی هستند
و خود را مسلمان می دانند اما من آنان را اسلامی سوسیالی می نامم و آنان را در
زندان کردم
من در ادامه گفتم پس مشکل شاه دانشگاه و دانشجو و متخصصان دانشگاهی و علمی ها
بوده و چون شاه بی سواد نادان طرفدار واپسگرایی ها بود یعنی شاه طرفدار ملا
واپسگرای نادان ضد دانایی بود
چون خبر نگار و شاه و رهبران دیگر می دانستند که در آینده در ایران انقلاب
اسلا می می شود و این انقلاب اسلامی در واقع بوسیله خود شاه پیش بینی و تدارک دیده
شده بود و خبر نگار در مصاحبه اش با شاه دانسته در پیش بینی اش به شاه یادآوری
کرده بود و گفت ای شاه در آینده این مملکت و حکومت ملایی اسلامی خواهد شد
پس با توجه به این توضیح خبر نگار خارجی در صحبت با شاه ما می دانیم که شاه از
قبل می دانست و شاه از قبل در مورد انجام این انقلاب ملایی اسلامی در بحث با خبرنگار صحبت وبررسی کرده و
توضیح داده بود و شاه وقوع این انقلاب را دقیقا از قبل می دانست و در نتیجه هم شاه
و هم خبرنگاران خارجی و هم سیاستمداران بین المللی طبق محاسبات قبلی از قبل دقیقا
از انجام این تغییرات در حکومت و سیاست ایران آگاه بودند
و می دانیم که این انقلاب اسلامی در ایران از سال های قبل پایه گذاری شده و در
حین انجام بود
و آنزمان که انقلاب و تغییرات واپسگرایی در شروف شکل گیری و در حین انجام بود
شاه دانسته روشنفکران دانشگاهی را در زندانها حبس کرده بود و در تمام مدت انجام
تغییرات واپسگرایی و انتقال حکومت از شاه به ملا این روشنفکرهای دانشگاهی در حبس
در زندان شاه بودند
و ملایان که در تمامی سراسر مملکت در نظم در ارتباط با یکدیگر بودند کنترول و
حکومت را بطور منظم در سراسر تمامی مملکت در دست گرفتند
با توجه به تاریخ گذشه ایران در تمامی تاریخ ایران از قدیم شاه در ایران همیشه
در همکاری و هم فکری و در پیوند با ملایان نادان ضد دانایی بوده و در تمامی تاریخ
سرتاسر استعماری ایران دانشگاه ییان در خفقان و تهدید در زندانها بودند و می شدند
شاه با اطمینان خاطر و دانسته و با تدارک قبلی انقلاب را در دست ملا قرار داد
و خود رفت
با توجه به مصاحبه شاه و گفته او با خبرنگار خارجی و افشا عملکرد شاه برای
وقوع و انجام انقلاب بعدی اسلامی هم خبرنگار و هم شاه و هم سیاستمداران دیگر خارجی
می دانستند که در آینده ایران چه خواهد شد اما چون من و تو شاه نبودیم نمی دانستیم
اما در هدف شاه شاه اینگونه عملکرد ناجوانمردانه با شما انجام داد که شما را
در رنجها و عذاب ها باشید که تا از فشار رنجها و عذابها در فریاد مجبور شوید که
دوباره فریاد شما ولیعهد شاه شود بشود و اینگونه واقعه به این روش در طول تاریخ
همیشه در مملکت ما انجام و تکرار شده و برای اطلاع بیشتر می توانید به حکومت ها و
سلسله های گوناگون در ایران از قدیم تا کنون مراجعه کنید که همیشه همینگونه همین
اتفاقات مشابه در جریانات سیاسی تکرار شده که در طول تاریخ سلسله ای در خوشی و
نیکی بر حکومت شد سپس از برای رنج و عذاب بعدی سلسله ای در خوشی از حکومت حذف شد و در نهایت در تکرار امروز ما در این
پروسه در رنج و عذاب بعدی به جای سلسله خوشی و حال شاهی قبلی سلسله رنج و عذاب بعدی ملایی
دینی جانشین شده را در کشور داریم و برای اثبات به تاریخ گذشته ایران و سلسله ها و
حوادث شاه و شیخ و مردم رجوع کنید
پس منتظر تکرار تاریخ باشید که اینگونه تکرارها در تاریخ همیشه بدون توقف و
فاصله وجود داشته
شاه می دانست ولی نقشه اش را به ولیعهد نگفت و چون شما و ولیعهد شاه نبودید
شما همراه با ولیعهد از طرح و نقشه شاه آگاه نبودید و نمی دانستید
این داستان را شاهی که هرگز ولیعهد نبود برای شما تعریف کرد
از شما که تا اینجا را خواندید می پرسم که چرا شاه اینگونه در لج بازی بر مردم
شاه مردم را در سختی های دینی به ملا های نادان تزویری دیکتاتور مستبد سپرد
جواب چون شاه مرده و دیگر شاهی وجود ندارد ما نمی دانیم چرا شاه مردم را در لج
بازی های خود به ملا در سختی های دینی حواله داد و چرا شاه مردم را به دست ملا
نادان ضد دانایی تزویری شکنجه گر روحی سپرد
اما حتما پسر شاه از طرح جاسوسانه بابایش می داند و می تواند برای شما تعریف
کند
ولی پسر شاه هرگز برای شما تعریف نکرد و توضیح نداد و شما حقیقت را که از من
شاه نیستم و شاه نشدم شنیدید
با این توضیحاتی که از خیانت شاه نوشتم اگر از من بپرسید که برای رهبری شما
شاه را قبول دارم یا ملا نادان ضد دانایی دینی می نویسم که من شاه را بر حکومت در
مقایسه با ملا نادان ضد دانایی ارجعیت می دهم اینرا به شاه هم بگو
اگر شما به جای شاه بودید چگونه عمل می کردید
و اگر شما بگویید که شاه نمی دانست من با توجه به مصاحبه اش می نویسم که شما
نادانید نه شاه و شاه می دانست و چون شما شاه نبودید نمی دانستید
خاطرتان را توجه می دهم و یاد آوری و صحبت محکم و دانسته خودم را به شما می
گویم که بدانید
مردم در زمان شاه در ترس و وحشت دیکتاتوری در خفقان بودند و در آن زمان
نامرادی ها را لمس می کردند و حراص داشتند و شاه هرگز اجازه نمی داد که هیچ ایرانی
و هیچ خبرنگاری ایرانی مصاحبه آزاد با شاه داشته باشد و اگر خبر نگاری ایرانی با
شاه مصاحبه می کرد استخوانهای وجود آن خبر نگار از ترس می لرزید و شاه هرگز اجازه
همچین مصاحبه های آزاد را به خبرنگاران ایرانی نمی داد
و اگر خبرنگار ایرانی به خود جرات می داد که سانسور شکسته شود و با شاه
اینگونه مصاحبه آزاد داشته باشد شاه بلافاصله دستور قتل آن خبرنگار را به اجرا می
گذاشت و کله آن خبرنگار از بدنش جدا می کرد این را همه قدیمی ها در زمان شاه می
دانند اگر خود را قانع کنند که حقیقت را بگویند می توانند بدی های شاه که کمتر از
خوبی هایش در مقایسه نسبت به کشورهای آزاد دنیا بود را برای شما فاش کنند
در ادامه ضمن ادامه توضیحات ام کلام آزادی را بخوانید
حکومت ملا بسیار بد است اما حکومت شاه بد بود و حکومت آزاد و دارا که حق و
حقوق مردم را چه در خانه و چه در اجتماع خود مردم در آزادی خود آزادانه انتخاب
کنند بسیار خوب است مطابق مثالی که در ادامه نوشته ام که سخن آزادی نام دارد
در سخن آزادی یعنی آقا فلانی من آقا بالاسر نمی خواهم از من بکش بیرون برو دنبال
کارت و من منافع خود را خوب می شناسم احتیاج نیست که تو برایم بگویی یا تصمیم بگیری من خیر خود را برای خود بهتر از
تو می دانم و فریب و حقه تو را نمی پسندم تا اینجا این عمل و رفتار تو جامعه آزاد
را می سازد و اگر اینگونه باشی ممکن است که به طرف بر بخورد و با تو مجادله و دعوا
کند و بخواهد برای تو تصمیم بگیرد و تو آنگونه باشی که برای او اینگونه بشوی طرف
آدم خوبی است می شود با او حال کرد یعنی تو به میل او باشی که این نوع جامعه را خفقان
دیکتاتوری می نامیم و تو برای آزادی ات باید بر نابودی آن خفقان با عامل خفقان دیکتاتور مستبد بجنگی و کلام آزادی را در ادامه بر او بخوانی
که در مثال بالا شاه در میزان تعریف دوم دیکتاتور بود و آزادی و جامعه آزاد در
دنیا کمتر پیدا می شود اگر دیدی احوالپرسی مرا به او برسان
وادامه کلام آزادی را اینگونه بخوانید
من شاه خودم هستم و هر کسی شاه خودش است شاهی زورگو دیکتاتور بر شاهان را نمی
پسندم و همه شاهیم
بر فنا باد دیکتاتوری
بر قرار باد آزادی
یعنی برقرار باد پادشاهی هرکسی بر خودش
وقتی همه شاهند شاهی نمی تواند بر شاهان دیگر بزور تصمیم بگیرد این اسم اش
آزادیست
آزاد و جاودانه باشید و شما را به مهرتان می سپارم
بدان که تو شاه برای خودت اگر گول شاه دیگر را خوردی شاه دیگری بر تو شاهنشاه
می شود که آن شاه برای منافع اش کنترول و اجبار بر تو می گذارد و دیگر تو شاه
نخواهی بود بلکه پادوی شاه می شوی و این خود دیکتاتوری است
اما چیزی که من بر آن برای یادآوری و توجه انگشت می گذارم چون همه کله دارند
همه شاه خود برای خود هستند و منافع خود
را خوب می دانند و اگر در نامردمی شاهی ویروس بر شاه دیگر تفکر و اجبار بگذارد آن
شاه در گیر آن شاه ویروس باید آن شاه متجاوز ویروس را از خود براند و دور کند و
شاه متجاوز سبب جرم می شود که شاهان آن شاه را در دادگاه شاهنشاهی محاکمه می کنند
این اسم اش آزادی است شما برای آزادی اتان می گویید و فریاد می زنید و و
مبارزه می کنید ولی من نوشتم
آزاد و جاودانه باشید و شما را به مهرتان می سپارم
بچه مدرسه ای