söndag 29 mars 2015

همه در انتظار آمدنش ولیعهد







شاه دانا

رضا پادشاه ولیعهدی که هرگز شاه نشد

من ولیعهد نبودم شاه شدم

شاه می دانست ولی تو که شاه نبودی نمی دانستی

خبرنگار از شاه پرسید

ای شاه تو که تمام دانشگاهی های مترقی را در زندان کردی و ملاها را در تمامی مملکت در آزادی و نظم در اتحادیه سرا سری اوقاف بطور پیوسته در همکاری باهم در آزادی قرار دادی سبب خواهد شد که بزودی این ملایان تو را از سلطنت خلع کنند و سرانجام این ملایان حکومت و مملکت را تصاحب و تحت کنترول خود می گیرند

یادآوری می کنم که ملاها در زمان شاه در سازمانی یکپارچه در تمامی مملکت در نظم و ارتباط با هم در پوشش سازمان اوقاف ملایی بودند که این اتحادیه در پیوند ملایی در تمام کشور به وسیله شاه انجام شد

پس شاه می دانست که چه می کند

در مصاحبه خبر نگار با شاه شاه جواب داد و گفت نه این ملایان مرا دوست می دارند و مرا می خواهند اما فقط یک سری افراد دینی هستند که دانشگاهی و مترقی هستند و خود را مسلمان می دانند اما من آنان را اسلامی سوسیالی می نامم و آنان را در زندان کردم

من در ادامه گفتم پس مشکل شاه دانشگاه و دانشجو و متخصصان دانشگاهی و علمی ها بوده و چون شاه بی سواد نادان طرفدار واپسگرایی ها بود یعنی شاه طرفدار ملا واپسگرای نادان ضد دانایی بود

چون خبر نگار و شاه و رهبران دیگر می دانستند که در آینده در ایران انقلاب اسلا می می شود و این انقلاب اسلامی در واقع بوسیله خود شاه پیش بینی و تدارک دیده شده بود و خبر نگار در مصاحبه اش با شاه دانسته در پیش بینی اش به شاه یادآوری کرده بود و گفت ای شاه در آینده این مملکت و حکومت ملایی اسلامی خواهد شد

پس با توجه به این توضیح خبر نگار خارجی در صحبت با شاه ما می دانیم که شاه از قبل می دانست و شاه از قبل در مورد انجام این انقلاب ملایی  اسلامی در بحث با خبرنگار صحبت وبررسی کرده و توضیح داده بود و شاه وقوع این انقلاب را دقیقا از قبل می دانست و در نتیجه هم شاه و هم خبرنگاران خارجی و هم سیاستمداران بین المللی طبق محاسبات قبلی از قبل دقیقا از انجام این تغییرات در حکومت و سیاست ایران آگاه بودند

و می دانیم که این انقلاب اسلامی در ایران از سال های قبل پایه گذاری شده و در حین انجام بود

و آنزمان که انقلاب و تغییرات واپسگرایی در شروف شکل گیری و در حین انجام بود شاه دانسته روشنفکران دانشگاهی را در زندانها حبس کرده بود و در تمام مدت انجام تغییرات واپسگرایی و انتقال حکومت از شاه به ملا این روشنفکرهای دانشگاهی در حبس در زندان شاه بودند

و ملایان که در تمامی سراسر مملکت در نظم در ارتباط با یکدیگر بودند کنترول و حکومت را بطور منظم در سراسر تمامی مملکت در دست گرفتند

با توجه به تاریخ گذشه ایران در تمامی تاریخ ایران از قدیم شاه در ایران همیشه در همکاری و هم فکری و در پیوند با ملایان نادان ضد دانایی بوده و در تمامی تاریخ سرتاسر استعماری ایران دانشگاه ییان در خفقان و تهدید در زندانها بودند و می شدند

شاه با اطمینان خاطر و دانسته و با تدارک قبلی انقلاب را در دست ملا قرار داد و خود رفت    

با توجه به مصاحبه شاه و گفته او با خبرنگار خارجی و افشا عملکرد شاه برای وقوع و انجام انقلاب بعدی اسلامی هم خبرنگار و هم شاه و هم سیاستمداران دیگر خارجی می دانستند که در آینده ایران چه خواهد شد اما چون من و تو شاه نبودیم نمی دانستیم

اما در هدف شاه شاه اینگونه عملکرد ناجوانمردانه با شما انجام داد که شما را در رنجها و عذاب ها باشید که تا از فشار رنجها و عذابها در فریاد مجبور شوید که دوباره فریاد شما ولیعهد شاه شود بشود و اینگونه واقعه به این روش در طول تاریخ همیشه در مملکت ما انجام و تکرار شده و برای اطلاع بیشتر می توانید به حکومت ها و سلسله های گوناگون در ایران از قدیم تا کنون مراجعه کنید که همیشه همینگونه همین اتفاقات مشابه در جریانات سیاسی تکرار شده که در طول تاریخ سلسله ای در خوشی و نیکی بر حکومت شد سپس از برای رنج و عذاب بعدی سلسله ای در خوشی از حکومت  حذف شد و در نهایت در تکرار امروز ما در این پروسه در رنج و عذاب بعدی به جای سلسله خوشی و حال شاهی قبلی سلسله رنج و عذاب بعدی ملایی دینی جانشین شده را در کشور داریم و برای اثبات به تاریخ گذشته ایران و سلسله ها و حوادث شاه و شیخ و مردم رجوع کنید  

پس منتظر تکرار تاریخ باشید که اینگونه تکرارها در تاریخ همیشه بدون توقف و فاصله وجود داشته

شاه می دانست ولی نقشه اش را به ولیعهد نگفت و چون شما و ولیعهد شاه نبودید شما همراه با ولیعهد از طرح و نقشه شاه آگاه نبودید و نمی دانستید

این داستان را شاهی که هرگز ولیعهد نبود برای شما تعریف کرد

از شما که تا اینجا را خواندید می پرسم که چرا شاه اینگونه در لج بازی بر مردم شاه مردم را در سختی های دینی به ملا های نادان تزویری دیکتاتور مستبد سپرد

جواب چون شاه مرده و دیگر شاهی وجود ندارد ما نمی دانیم چرا شاه مردم را در لج بازی های خود به ملا در سختی های دینی حواله داد و چرا شاه مردم را به دست ملا نادان ضد دانایی تزویری شکنجه گر روحی سپرد

اما حتما پسر شاه از طرح جاسوسانه بابایش می داند و می تواند برای شما تعریف کند

ولی پسر شاه هرگز برای شما تعریف نکرد و توضیح نداد و شما حقیقت را که از من شاه نیستم و شاه نشدم شنیدید 

با این توضیحاتی که از خیانت شاه نوشتم اگر از من بپرسید که برای رهبری شما شاه را قبول دارم یا ملا نادان ضد دانایی دینی می نویسم که من شاه را بر حکومت در مقایسه با ملا نادان ضد دانایی ارجعیت می دهم اینرا به شاه هم بگو

اگر شما به جای شاه بودید چگونه عمل می کردید

و اگر شما بگویید که شاه نمی دانست من با توجه به مصاحبه اش می نویسم که شما نادانید نه شاه و شاه می دانست و چون شما شاه نبودید نمی دانستید

خاطرتان را توجه می دهم و یاد آوری و صحبت محکم و دانسته خودم را به شما می گویم که بدانید

مردم در زمان شاه در ترس و وحشت دیکتاتوری در خفقان بودند و در آن زمان نامرادی ها را لمس می کردند و حراص داشتند و شاه هرگز اجازه نمی داد که هیچ ایرانی و هیچ خبرنگاری ایرانی مصاحبه آزاد با شاه داشته باشد و اگر خبر نگاری ایرانی با شاه مصاحبه می کرد استخوانهای وجود آن خبر نگار از ترس می لرزید و شاه هرگز اجازه همچین مصاحبه های آزاد را به خبرنگاران ایرانی نمی داد

و اگر خبرنگار ایرانی به خود جرات می داد که سانسور شکسته شود و با شاه اینگونه مصاحبه آزاد داشته باشد شاه بلافاصله دستور قتل آن خبرنگار را به اجرا می گذاشت و کله آن خبرنگار از بدنش جدا می کرد این را همه قدیمی ها در زمان شاه می دانند اگر خود را قانع کنند که حقیقت را بگویند می توانند بدی های شاه که کمتر از خوبی هایش در مقایسه نسبت به کشورهای آزاد دنیا بود را برای شما فاش کنند
 
در ادامه ضمن ادامه توضیحات ام کلام آزادی را بخوانید

حکومت ملا بسیار بد است اما حکومت شاه بد بود و حکومت آزاد و دارا که حق و حقوق مردم را چه در خانه و چه در اجتماع خود مردم در آزادی خود آزادانه انتخاب کنند بسیار خوب است مطابق مثالی که در ادامه نوشته ام که سخن آزادی نام دارد

در سخن آزادی یعنی آقا فلانی من آقا بالاسر نمی خواهم از من بکش بیرون برو دنبال کارت و من منافع خود را خوب می شناسم احتیاج نیست که تو برایم بگویی  یا تصمیم بگیری من خیر خود را برای خود بهتر از تو می دانم و فریب و حقه تو را نمی پسندم تا اینجا این عمل و رفتار تو جامعه آزاد را می سازد و اگر اینگونه باشی ممکن است که به طرف بر بخورد و با تو مجادله و دعوا کند و بخواهد برای تو تصمیم بگیرد و تو آنگونه باشی که برای او اینگونه بشوی طرف آدم خوبی است می شود با او حال کرد یعنی تو به میل او باشی که این نوع جامعه را خفقان دیکتاتوری می نامیم و تو برای آزادی ات باید بر نابودی آن خفقان با عامل خفقان دیکتاتور مستبد بجنگی و کلام آزادی را در ادامه بر او بخوانی 

که در مثال بالا شاه در میزان تعریف دوم دیکتاتور بود و آزادی و جامعه آزاد در دنیا کمتر پیدا می شود اگر دیدی احوالپرسی مرا به او برسان
وادامه کلام آزادی را اینگونه بخوانید
من شاه خودم هستم و هر کسی شاه خودش است شاهی زورگو دیکتاتور بر شاهان را نمی پسندم و همه شاهیم

بر فنا باد دیکتاتوری

بر قرار باد آزادی

یعنی برقرار باد پادشاهی هرکسی بر خودش

وقتی همه شاهند شاهی نمی تواند بر شاهان دیگر بزور تصمیم بگیرد این اسم اش آزادیست

آزاد و جاودانه باشید و شما را به مهرتان می سپارم

بدان که تو شاه برای خودت اگر گول شاه دیگر را خوردی شاه دیگری بر تو شاهنشاه می شود که آن شاه برای منافع اش کنترول و اجبار بر تو می گذارد و دیگر تو شاه نخواهی بود بلکه پادوی شاه می شوی و این خود دیکتاتوری است

اما چیزی که من بر آن برای یادآوری و توجه انگشت می گذارم چون همه کله دارند همه شاه خود  برای خود هستند و منافع خود را خوب می دانند و اگر در نامردمی شاهی ویروس بر شاه دیگر تفکر و اجبار بگذارد آن شاه در گیر آن شاه ویروس باید آن شاه متجاوز ویروس را از خود براند و دور کند و شاه متجاوز سبب جرم می شود که شاهان آن شاه را در دادگاه شاهنشاهی محاکمه می کنند

این اسم اش آزادی است شما برای آزادی اتان می گویید و فریاد می زنید و و مبارزه می کنید ولی من نوشتم

آزاد و جاودانه باشید و شما را به مهرتان می سپارم

 

بچه مدرسه ای   

torsdag 5 mars 2015

وقتی یهودیت اسلام شد








متخصصین دین شناس و تاریخدان می گویند که

قران بی محتوا کپی درست و برابر با تورات بی محتوا است

و اسلام که در ذات اش بد و خیانت است هم دقیقا یهودیتی که در ذات اش  بد خیانت است می باشد

اگر اینطوری است من

نه اوباما مسلمان را قبول دارم

نه یهودیت را قبول دارم

و نه ایران اسلامی را قبول دارم

و نه اسلام را قبول دارم

من تورات عبری و ترجمه عربی اش که قران می شود را نمی پذیرم

و اسلام که خود یهودیت است را هم نمی پذیرم

اگر یهودیت خوب بود انقدر و اینقدر جنگها و اوارگی ها نداشتند

اگر اسلام خوب بود کشورهای اسلامی آنقدر و اینقدر در دشواری ها جهان سومی واپسگرای عقب مانده جنگ طلب آواره شناخته نمی شدند و نمی شوند

من آزاده ام و کردار و رفتار و گفتارم بر آزادگی است

این معنی می شود که من زرتشتی هستم و متعلق به جهان جلوتر از جهان اولم

 

بچه مدرسه ای

 
 
 
 

رابطه شورت ملا و امام زمان

 
 
 
 
داستان کی می داند
اطلاع در مورد شورت ملا و پنهان شدن امام زمان

در ادامه داستان شورت ملا و پنهان شدن امام زمان را بخوانید

 

فردی به نام حسن شورتی را پیدا کرد اما نمی دانست که آن شورت شورت تو است

و حسن آن شورت را داد به پدرش علی

علی که شورت تو را دید نمی دانست که صاحب اش کیست

و علی غیرتی شد

و شروع کرده بود به کنترول شورت ها در پای افراد

تا ببیند که کدام ملا شورت ندارد و آن ملا صاحب شورت گمشده است

بالا خره ( یعنی بالای کله اش حیوان خره ) علی نتوانست صاحب شورت را پیدا کند

و در این کنترول و معاینه افرادی که صاحب شورت گمشده نبودند علی با ذلفقار ش آنان را از وسط دو شقه می کرد

و علی ادامه این تلاش برای یافتن صاحب شورت گمشده را سپرد به حسن

و بعد از حسن هم حسن سپرد به حسین و این تلاش از امامی به امام دیگر ادامه پیدا کرد تا در آخر رسید به امام زمان

و امام زمان که فهمید آن شورت شورت تو هست پیش خود گفت

که اگر بگوید که آن شورت گمشده شورت تو ملا است تو ملا امام زمان را خواهی کشت

به این علت امام زمان که برای رهبری انتخاب شده بود پیش خود گفت

نخواستم این شغل نان عسلی و مربا کره ای را بهتر است که جانم را داشته باشم و فرار کنم

تا ملا گیرم نیارد

ملا هم که می دانست که امام زمان می داند بدنبال امام زمان در جستجوی پیدا کردنش رفت تا او را بیابد و از بین ببرداش و امام زمان هم جای مناسبی برای قایم شدن پیدا کرد و خود را از چشم ملایان قایم کرد و ملا یان او را پیدا نکردند و او فرار را بر قرار ترجیح داد و در رفت

حالا از من هم نخوایید که من بگویم که آن شورت گم شده مال کیست چون اگر بگویم می دانم که من هم بمانند امامان بدست صاحب شورت سید موسوی خامنه ای کشته می شوم و به این خاطر هرگز نمی گویم که آن شورت متلق به پر و پاچه و در کون  سید موسوی خامنه ای بوده تا جانم را به سلامتی در ببرم

پس هر کجا که شورت ملا بعد از کون دادنش را پیدا کردید بی توجه باشید و چیزی از صاحب شورت نگویید وگرنه ملا شرط اسلامی قصاص را برای شما به اجرا می گذارد و بر شما وارد می کند

شما درست عین من باشید که دائما شورت ملا پیدا می کنم اما چیزی نمی گویم و به روح خودم نمی آورم که آن شورت متعلق به کدام ملا است

جاوید باشید و بدانید که دعوا روی سر شورت ملا است نه پالن خر

یعنی ملا رفته بود کون بده شورت اش را جا گذاشته بود و امامان خواستند افشا کنند اما ملایان آن امامان را کشتند تا رسید به امام زمان و او فهمید که اگر ملا بداند که او می داند و یا اگر او شورت متعلق به ملا را افشا می کرد بوسیله ملا کشته شرعی می شد به این خاطر برای نجات جان خود چیزی نگفت و از محیط ملا زده فرار کرد و هنوز هم که زمان بسیار از آن ماجرا گذشته ملا در پی انتقام از او بدنبال او می گردد

و ملا می گوید که تا زمانی که او باشد امکان افشای ملا وجود دارد ملا دچار مریز روحی شد که نمی فهمد حداکثر عمر آدم صد سال است نه بیشتر حالا که چندین قرن از آن زمان گذشته دیگر او وجود ندارد و ملا چنین است چون ملا در پی او نمی داند که او چگونه و کجا مخفی شده بود که این سوال بزرگ برای ملا است یعنی ملا در طول زمان در تفکر یافتن امام زمان ملا مالیخولیایی شده

پس جنگ های اسلام جنگ ها برای پیدان کردن صاحب شورت یعنی شورت ملا بود

که آثارش است که شورت های گم شده فقط متعلق به سید موسوی خامنه ای نبوده بلکه شورت های گم شده متعلق به تمام ملا یان سید عرب و ملایان سید یهودی به نام سید موسوی خامنه ای که موسوی از قوم موسی یهود ریشه می گیرد بوده است

 

در جا زدن جا و وید باشید

 

بچه مدرسه ای