onsdag 25 november 2015

علت




                    ترقی
  
در عرض شوکت جوانان نوآوران مفید
                                                                                                                             تنزل 
 
                                                                                  در عرض معذرت پیران واپسگرایان مضر
  

                                                  
سالگرد تولد
سالگرد تولد از بچگی تا سن 45 سالگی خوب و شیرین و لذت بخش است و آدم در خوشحالی و خوشرویی و در شور و لذت از بچگی به شور و لذت نوجوانی و از شور لذت نوجوانی به شور و لذت جوانی و از شور لذت جوانی به شور و لذت بالغ جا افتاده می رسد
اما سالگرد تولد برای آنانی که 45 به بالا هستند خوب نیست چون آدم می داند که پیر و فرسوده و از کار افتاده می شود

ادامه
وقتی آدمها جوان هستند بدون محدودیت در شور و شوکت در تمرین و یادگیری سعی بر سازندگی و پیشرفت در نوآوری های درست و صحیح و مفید می کنند
وقتی آدمها 50 به بالا می شوند سعی می کنند با تجربیات گذشته فرسوده قبلی اشان حرکت و پیشرفت جوانان را در کنترول خود گرفته و بر تجربیات و سازندگی های جدید مانع شوند
در مثال اول
جوانان سازنده نوآوری نیکوی مفید می کنند و روش و ارزشهای اجتماعی را در نوآوریها و خلق و کشف مفید بیشتر از گذشته به پیش می برند و در یادگیری و تجربه های جدیدتر دنیا را بیشتر شناخته و آن شناخت را روال زندگی خود و دیگران می کنند و این نوآوران جوان یادگیری های کشف شده جدید را امری نیکو و مفید و مورد پذیرش دیگران برای زندگی بهتر همه در جوامع رواج می دهند
در مثال دوم
پیران سعی به برگشت و واپسگرایی می کنند و نوآوری را فقط نسبت به نیاز خود می سنجند و برای دیگران از برخورداری آن نوآوری و پیشرفت که محبت مفید کشف شده جدید است صلب می کنند و تاثیر نوآوری بر زندگی راحتر و مفید با امکانات پیشرفته در آینده را برای دیگران نمی پسندند و گناه می دانند و پیشرفت و محبت هایش را فقط برای خود می خواهند و حاصل عمل این گروه فرسوده سبب می شود که ملت ها از نوآوری های پیشرفته کشف شده مفید بعدی محققان عقب بمانند و آنچه که نزد افراد فرسوده گناه شمرده می شود در حقیقت گناه نیست اگر گناه بود در پیکر آفریدگار در تمامی وجود دنیا در خوبیها وجود نداشت تا محققان آن را در درون دنیا نزد آفریدگار بیابند همه چیز در وجود درون دنیا وجود دارد هر کاشف درست نیکویی از آنچه که برای خودش مناسب می داند و برای دیگران آزار نیست از درون وجود دنیا که آفریدگار است بهره نیکو می گیرد
به این خاطر دیگران بر من و من بر دیگران و دیگران بر تو و تو بر دیگران و دیگران بر دیگران و بر یکدیگر
فزولی موقوف
اما نمی شود چه باید کرد

نویسنده 57 ساله
در داستان تولدت مبارک
رستمکلا ساری مازندران
1379

مدرسه ای وچه     






söndag 22 november 2015

آدرس


تشر

عزیزم من داستان نویسم

         داستانهای علمی می نویسم

           اگر می نویسم آنچه که در حقیقت است من همان را بدون سانسور می نویسم

               نه یک کلمه کمتر و یا نه یک کلمه بیشتر از خودم نمی نویسم

                   به این خاطر آنچه را که می خوانید

                       نظر من نیست بلکه نوشته ام عینی اتی از آنچه که در درون دنیا هست من همان را نوشتم

                             و آفریدگارآنچه که در دنیا هست را در من قرار داد تا برای شما بنویسم

                                 اگر معترض هستید از من نرنجید

                                     بلکه برای شکایتتان به خود آفریدگار که درون تمامی جهان است رجوع کنید

                                          سپاس فراوان دارم

                                               نویسنده


رقاص آوازخوان

آفریدگار همگام با رقص اش آواز می خواند

ملا را به خانه اش جهنم بر می گردانم

فریاد زدم جهنمی ملا بود

این داستان چگونه بعد از سال ها سید عرب خامنه ای موسوی یهود جهنمی گریخته از جهنم را پیدا کردم و به خانه اش در جهنم بر گرداندمش


توجه توجه

اطلاعیه اطلاعیه

یک جهنمی از جهنم در رفت

شیطان از جهنم گریخت و فرار کرد

من به دنبال پیدا کردن این جهنمی دنیا را گشت و گذار کردم

تا آنکه به من گفتند و شنیدم که

در جایی مرد خرابی به مانند مرد با لباس زنانه و گو بر سرش حکومت راه انداخته و او به مانند یک مجرم جهنمی است که بر مردم جرم و ظلم و شکنجه و تنبیه جهنمی را روا می کند

من به آدرس داده شده رفتم

وقتی به آن آدرس رسیدم دیدم که مرد خراب جهنمی ای لباس زنانه بر تن کرده و به مانند گو حقیقی مخصوص جهنم امامه کرده و بر سرش نهاده و بر مردم ظلم جهنمی می کند و در محیط آن مردم دین جهنمی راه انداخته و رواج داده

وقتی او را دیدم و به او دقت کردم

فریاد زدم جهنمی پیدا شد

باز فریاد زدم جهنمی را پیدا کردم

و اسم این جهنمی ملا سید عرب موسوی یهود در نادانی و ظلم بود

حالا می خواهم این ملای جهنمی سید عرب موسوی یهود نادان ظالم ضد دانایی مروج نادانی و عذاب و دروغ و ظلم و تجاوز و فقر و نابرابری و ناپاکی را به خانه اش جهنم بر گردانم

با توجه به علت های نام برده شده در بالا و علت های بد بیشتری که این ظالم بر مردم روا می کند اکنون من این جهنمی سید عرب موسوی یهود نادان ضد دانایی ظالم در ترویج ظلم و قهر را به خانه اش در جهنم منتقل می کنم

و با انتقال این جهنمی به خانه اش در جهنم کسان زیادی از ظلم این ظالم جهنمی رها می شوند و حکومت جهنمی که حکومت عقیدتی است در زمین به پایان می رسد و حکومت علمی مطابق خواست و نیاز مردم بوسیله علمی ها جانشین می گردد و برای مردم دنیا پیام خوشی از طرف من می شود

پند و اندرزی هم برای خوبان عزیزم دارم

ای ملت عزیز گرفتار شده به دست ملای شیطان جهنمی این ملای شیطان را من به جهنم خانه اش بر می گردانم ولی بدانید که این شیطان عبا امامه ای لشکر بزرگی از بچه شیطانها عبا امامه ای به نام ملایان تشکیل داده بر شما وظیفه است که برای رهایی کامل از شیطانها و بچه شیطانهای ملایی باقیمانده خودتان بقیه ملایان بچه شیطان جهنمی عبا و عمامه ای را به خانه اشان جهنم بفرستید

برای آنکه آدرس بهشت و جهنم را درست بدانید و سوء تفاهم های غلط قبلی اتان را تصحیح کنید در نتیجه برای دانستن صحیح شما از بهشت و جهنم من بهشت و جهنم را برای شما بدرستی افشا می کنم ابتدا بدانید که این آدرس کنونی بهشت و جهنم بعد از مرگ دروغ شیطانی است و حقیقت ندارد و این دروغ دروغ آن شیطانی است که از جهنم گریخته و من بدنبالش آمده ام و بدانید که چون در حقیقت دنیای دیگر وجود ندارد این ملای جهنمی خودش را از ترس نابودی در همین دنیا مخفی نگه داشته به همین علت تا زنده ایم وجود بهشت و جهنم در همین کره زمین در زندگی کوتایمان برایمان است وآفریدگار همین دنیایی که درش هستیم را از خوشی و راحتی که صفت بهشتی است و از رنج و عذاب که صفت جهنمی است درست کرد با این اثباط این دنیا در بهشت و جهنم یعنی در راحتی ها و سختی ها درست شده و اگر در ناز و خوشی ها هستیم بدانیم که در بهشت بسر می بریم و اگر در سختی ها و عذابها هستیم بدانیم که در جهنم روزگار می گذرانیم

در ادامه برای افشای دروغهای ملای نادان ضد دانایی می نویسم تا ملای نادان شورشگر بر نابودی دانایی ها را بدرستی بدانیم

توجه داشته باشید که در دنیا بخار گاز هم وجود دارد که ما قادر به دیدنش نیستیم و اگر موجودی از آن بخار گاز وجود داشته باشد موجودی است از همین دنیا اما میزانهایش در میزان گاز یا بخار است و چون ما با چشمایمان نمی توانیم گاز که بخار است را ببینیم ملا به ما به دروغ گفت که آن گاز یا بخار دنیای دیگر بعد از مرگ است که ما بعد از مرگمان به آن دنیا می رویم توجه کنید که ما موجوداتی از آب مایع هستیم نه خاک جامد و موجوداتی را که ملا بدروغ آسمانی به دهان می آورد در یک مرحله جلوتر از آب مایع یعنی در همین دنیا از بخار یا گاز درست شدند

ما در فیزیک داریم که دنیا تشکیل شده از جامد و مایع و گاز و خلا و در اخرین مرحله اش از جریان درست شده است و ما هم بخار گاز و هم خلا و هم جریان را در ساختشان گاز یا بخار می نامیم

شاید در آینده علم و ابزار علمی پیشرفت کند تا ما بتوانیم دنیای گازی را هم با چشمانمان ببینیم

توجه داشته باشیم که همه مواد یا وجود در درون دنیا روزی بوجود می آیند و سپس روزی دیگر در مدارشان نابود می شوند و هیچ پیوندی جاودانه نیست به این خاطر دنیای گازی یا جلوتر از آن هم عبدی نیستند و روزی تشکیل می شوند و روزی دیگر نابود می شوند و بهشت و یا جهنم جاودانه در غیب یا بخار گاز در عینیت و حقیقت  وجود ندارند بلکه تمام قولهای عبدی قولهای ملای نادان دروغگو ضد دانایی در نادانی ها است خاطرتان باشد که ملا دروغگو نیست که نادان بشود بلکه ملا نادان است و در نادانی دروغ می گوید

اما شما ای عاقلان نخبه چرا گول ملایی که در نادانی چرت و پرت گو شده را خوردید و ملای نادان ضد دانایی در بی تکاملی اش و گفته های دروغ در نادانی اش را در باورتان قرار دادید

مطرح کردن بهشت یا جهنم فرضی از طرف ملا از روی نادانی هایش است و برای آنکه ما بدرستی بدانیم که ملا چگونه از روی نادانی هایش مسئله بهشت و جهنم را بگونه فرضی مطرح می کند باید محل آموزش ملا را بدرستی تحلیل کنیم که چگونه و به چه علتی در کله ملا حاصل دو دنیای فرضی بهشت و جهنم عبدی بعد از مردنمان برای ما بوجود می آید

برای رسیدن به جواب از طریق تحلیل ملا من ابتدا محل آموزش ملا را تحلیل می کنم یعنی محل تعلیم ملا که حوزه علمیه نامیده می شود نامی غلط است چون در حوزه علمیه علمی وجود ندارد و علمی در آنجا تدریس نمی شود چون در نام غلط حوزه علمیه فقط دین غیر علمی که فقه غیر علمی است تدریس می شود و در فقدان علم فقط داستانها هستند که ملا در آنجا می آموزد

به این خاطر در فقر علم در حوزه علمیه اسم غلط و اشتباه حوزه علمیه حوزه دینیه که نادانی ها را در بر می گیرد می شود و حدوداش هم قبرستان و داخل مسجد و قبر امامزاده و قبر امام است

چون علم در تکامل اش زندگی بهتر و راحتر و معالجه ناسزاواری ها است سبب بوجود آمدن دنیایی در امکانات و راحتی که ما دنیای بهشتی می نامیم می شود

و ما امکانات و راحتی ها و سزاواری ها در لذتها و شیرینی ها را که از روش علمی ناشی می شود را علم و روشش را روش علمی می نامیم که حاصل بهشت را برایمان در کره زمین فراهم و پدیدار کرد که ماهیت علم تفکر است برای اثباط حرفم دنیای راحتی مترقی آزاد در سلامتی های امروزی که در فقدان دین از علم نشعت گرفته را شاهد می گیرم

و چون ما از قبل می دانیم و می فهمیم که دین در نادانی ها و در بی تکاملی قهقرایی اش در سختی ها و رنجها و دشواریها و واپسگرایی ها است و بر مردم رنج و دشواری تحمیل می کند ما این عذاب ها و رنجها و ناسزاواری ها و واپسگرایی های دینی در بدی ها را جهنم نامگذاری کردیم و دنیای سخت و دشوار در ناسزاواری های دینی را دنیای جهنمی می نامیم که دنیای جهنمی دینی جهنم را برای ما در روی کره زمین حاصل داده و ماهیت دین اجبار است برای اثباط حرفم به دنیای واپسگرای دینی گذشته و قدیم در سختی ها و مریزی ها در دیکتاتوری ها اشاره می کنم که همه آن ناسزاواری ها در بدی ها در فقدان علم از دین نشعت گرفته بود

ملت و مردم عزیز حالا که بهشت و جهنم را در روی کره زمین می دانید من این شیطان سید عرب موسوی یهود ملا را که از جهنم گریخته به جهنم خانه اش باز می گردانم

بر شما است که ترتیب بقیه جهنمی ها را آنطور که سزاوارشان است بر آنان روا دارید و آنگاه که دشواری های جهنمی را از خود و جامعه اتان دور کنید شیرینی های بهشتی نسیب اتان می شود

از درون تمامی دنیا درودهای فراوان به تمامی مردمان بهشتی ام دارم


درد دل

  برای آنکه افشای دروغ بهشت و جهنم ملایی در نادانی ها را برای شما در دانایی ها و حقیقت بنویسم ابتدا راجب دنیایی که در درونش هستیم کمی توضیح می دهم

توجه کنید که ما در درون همین دنیا دو دنیای موازی با هم داریم که یکی دنیایی خوب در خوبی ها و دیگری دنیایی بد در بدی ها می شود و تمام دنیا هم همینگونه است

یعنی نسبت های درون دنیا از جفت بر عکس هم در مدار تواتری مشترک بر عکس با یکدیگر درست شده اند

و این جفت در درون دنیا از خواص فیزیکی مشابه اما برعکس یکدیگر در دو تواتر بر عکس هم در مدار یکدیگر در جذب و دفع متوالی با هم نوسان می کنند

و تاثیر این دو تواتر بر عکس یکدیگر در یک مدار مشترک سبب بوجود آمدن دو تفکر و دو نیاز برعکس برای هر یک از این مدارات نسبت بهم شده و به این جهت این دو مدار در تمام عالم نیازمند به یکدیگر شدند

و اگر این دو میزانها در تواتر برعکس هم در مدار یکدیگر وجود نداشتد دنیای جفت حاصل نمی شد و در فقدان جفت این دنیا نمی توانست وجود داشته باشد و در نتیجه ما هم نمی توانستیم وجود داشته باشیم

برای فهم بهتر مثالی را می نویسم در این مثال چون دنیا از جفت ساخته شده اگر در پیوندی در دنیا یک سمت پیوند در خوبی ها ما خودمان باشیم در سمت دیگر جفت امان در درون دنیا در مدار مقابل امان نسبت بر عکس امان که بد می شود قرار می گیرد

یا بر عکس اگر در پیوندی در دنیا یک سمت پیوند در بدی ما خودمان باشیم در سمت دیگر جفت امان در درون دنیا در مدار مقابل امان نسبت برعکس امان که خوب می شود قرار می گیرد

از توضیحات و مثال بالا نتیجه می شود که اگر دنیا جفت است این جفت در ارتباط و جذب یگدیگرند اما این جفت که در مدار یکدیگر در نزدیکترین میزان با یکدیگر قرار دارند هرگز به یکدیگر نمی رسند یعنی این جفت به درون یکدیگر نمی روند به این علت در درون دنیا فاصله نیازمند شد و وجود دارد

و برعکس فاصله را در پیوندها که سبب ارتباط و بوجود آمدن جفت ها در مدار یکدیگر شده را جاذبه می نامیم

و اگر جاذبه نبود اجزای این جفت ها در فاصله زیاد از هم دور می شدند و در جدایی از یکدیگر در دنیا رها می گشتند و چون جاذبه نبود پیوندی هم نمی شد و در نتیجه دنیا و ما هم وجود نداشتیم

 پیوندهای فیزیکی در میزان جاذبه و فاصله شیمی را در دنیا آفرید و ما این شیمی آفریده شده از نوسانات ممتد و متوالی فیزیکی جاذبه و فاصله را در دنیا دنیای شیمیایی می نامیم

دنیای شیمیایی از پیوندهای ملکولی درست شده چون شیمی از خواص فیزیک درست شده و این خواص فیزیکی در پیوندهای شیمیایی سبب بوجود آمدن دنیای شیمیایی شده و پیوندهای شیمیایی ایجاد شده در دنیای شیمیایی از ارتباط خواص فیزیکی در درون آن مواد شیمیایی درگیر با هم در آن پیوندها را ملکول می نامیم

پس پیوندهای ملکولی در وجود ما آدمیان و در تمامی موجودات و تمامی کرات و آسمانها و اتمها و جلوتر از آنها در دنیا در میزان دو خاصیت فیزیکی بنام جاذبه و فاصله انجام می شود که ما آدمیان این دو خاصیت را در وجودمان به نامهای خوبی و بدی می شناسیم

و در این پیوندهای ملکولی ایجاد شده ما دو شرط را داریم

شرط اول آن که در پیوند ملکولی اش بد باشد در فقدان خوبی نیازمند به جذب خوبی می شود

شرط دوم آن که در پیوند ملکولی اش خوب باشد در فقدان بدی نیازمند به جذب بدی می شود

تبصره

یادآوری می کنم که خواص فیزیکی تعدادش بیشتر است و من فقط برای اثباط فرضم از دو خاصیت یکی جذب یا جاذبه یا خوبی و دیگری دفع یا فاصله یا بدی استفاده کردم

چون ملا در نادانی این دو خاصیت فیزیکی یعنی جاذبه و فاصله را نمی داند و نمی فهمد ملا در نادانی های علمی این پدیده های فیزیکی را بعنوان بهشت و جهنم در دنیای پس از مرگ که دیگر وجود نداریم معرفی می کند و ملا درک درستی از چه و چگونه بودن این پدیده فیزیکی که ساخت و پایه دنیا است ندارد و نمی فهمد و نمی داند وچون ملا اصلا هیچ علمی ندارد هر چند کوچک و کم در کمترینها را هم ملا نمی تواند بفهمد تا بداند

ای اهل عقل و دانش پس شما کجایید چرا بدنبال ملا راه افتادید

پاسخ سوالاتتان نزد ملا نیست

مگر نمی دانید که افریدگار اطلاعات درون دنیا را از درون دنیا حذف کرد تا ملایانی در تکامل ساخت و نظم دنیا دستکاری و تغییر بی تفکرانه نکنند

و با توجه به علت توضیح داده شده در بالا ما برای فهم دنیا فقط و فقط می توانیم از طریق علم درون دنیا را بدانیم ولی خود دنیا که ملاتش چه و چگونه است را هرگز نمی توانیم کشف کنیم یا بدانیم و اگر می توانستیم خود دنیا و ملاتش را بدانیم می توانستیم دنیایی دیگر بدون ملات اولیه را بسازیم و آفرینش جدید کنیم

پس ساخت درون دنیا از یک ملات تقسیم شده در دو میزان برعکس یکدیگر در جاذبه و فاصله که در مدار یکدیگر تواتر برعکس و ممتد می کنند درست شده

پس بهشت و جهنم فقط در جایی بخصوص باشد نیست بلکه هم بهشت و هم جهنم در درون تمامی دنیا در ارتباط مداری با یکدیگر در کنار هم قرار دارند

یعنی

اگر کسی در دنیا بدی بخواهد و طالب بدی باشد جهنمی است و آن بدی اش را جهنم می نامیم

اگر کسی در دنیا خوبی بخواهد و طالب خوبی باشد بهشتی است و آن خوبی اش را بهشت می نامیم

پس حالا متوجه می شویم که دنیای دیگری را که ملا از روی نادانی قولش را می دهد برای دانایان دنیای بخار یا دنیای گاز می شود که ملا این دنیای گاز و بخاری را دنیای دیگر می نامد

حالا نظر ملای نادان ضد دانایی در مورد دنیای بخاری یا گازی را برای شما تحلیل می کنم

ملا نادان ضد دانایی می گوید که آن دنیا بخاری یا دنیای گازی از خوب یعنی بهشت و بد یعنی جهنم درست شده و ملا می گوید که این دنیایی که از بخار گاز درست شده ابدی است و هرگز بخار یا گاز نمی میرد و منظور ملا از دنیای ابدی دیگر یعنی دنیایی را که ما از بخار یا گاز می شناسیم برای ملا دنیای ابدی دیگر می شود و ملا دنیای بخار گازی را عبادت می کند و بر دنیای بخار آب گازی نماز می گذارد

پس ما با عقل درست می دانیم که ما دردرون این دنیا دو دنیای تواتری برعکس یکدیگر در مدار مرتبط با هم داریم که این دو دنیای تواتری بر عکس هم در یک مدار مشترک را به نامهای دنیای منفی و دنیای مثبت می شناسیم

و این دو دنیا در درون این دنیا از یک دنیا در کل عالم بوجود آمده که این دو دنیای بوجود آمده در درون یک دنیا در جهت برعکس یکدیگر دو تاثیر مستقیم و بر عکس اش را حاصل داد و با استفاده از این دو نسبت مستقیم و بر عکس آن تکامل در درون دنیا ایجاد شده که هرچه را که می بینیم از تکامل تواتر این دو نسبت عکس در مدار یکدیگر  حاصل شدند و تکامل این دو نسبت بر هم سبب بوجود آمدن همه چیزها در درون این دنیا شده

و این دو نسبت عکس هم در مدار جذب و دفع یکدیگر بطور متوالی و در تواتر در هر مرحله جذب و دفع و تکرار ممتدش عمل می کند

با وجود دو خاصیت جاذبه و فاصله در ساخت مواد درون دنیا این مواد در تواترشان در نسبت خاصیت جاذبه به دوری زیاد از هم نمی روند و در نسبت خاصیت فاصله هرگز به درون هم نمی روند

و ما به زبان عامیانه وقتی این دو نسبت در فقدان فاصله بهم می رسند را تصادف می نامیم که حاصل اش را نابودی نامگذاری کردیم

نتیجه

با وجود قرار داشتن همزمان خاصیت جاذبه و فاصله در تواتر بین دو عامل آن دوعامل در میزان جاذبه هرگز در جدایی کامل از یکدیگر دور نمی شوند

با وجود قرار داشتن همزمان خاصیت فاصله و جاذبه در تواتر بین دوعامل آن دوعامل در میزان فاصله هرگز در نزدیکی کامل به درون هم نمی روند

در زبان عامیانه حاصل دور شدن دو عامل در فاصله زیاد در جدایی از هم را خنثی شدن جاذبه می نامیم و حاصل خنثی شدن جاذبه را نابودی نامگذاری کردیم

و چون این دو خاصیت جاذبه و فاصله در پیوند با یکدیگر بر هم تواتر می کنند سبب شد که ما این دنیای متکامل مرتب را دارا شدیم

شرط وجود چه است

شرط وجود برابر است با هرگز به درون هم نرسند و هرگز به جدایی بیش از حد از یکدیگر نروند

شرط وجود از دو شرط ناشی شده

شرط اول وجود اگر به مدار یکدیگر نرسند پدیده ای یا پیوندی نخواهیم داشت

شرط دوم وجود اگر از مدار یکدیگر بسیار دور شوند پدیده ای یا پیوندی نخواهیم داشت

در شرط وجود اختلاف جاذبه کوچکتر اول و فاصله بزرگتر دوم در تواتر با هم در یک مدار مشترک بطور ممتد که سبب حرکت می شود را ما دنیای آفرینش می نامیم

اگر این حرکت بدست آمده در نسبت اختلاف جاذبه کمتر اول و فاصله بیشتر بعدی در تواتر ممتد در مدار مشترک با یکدیگر نبود دنیای ما در تکامل بوجود نمی آمد

عامل حرکت برابر است با اختلاف میزان فاصله بین یک مثبت بیشتر و میزان جاذبه بین یک منفی کمتر از کل میزان فاصله و جاذبه موجود در مدار مشترک با هم در هر مرحله که این اختلاف سبب حرکت در دنیا را پدید می آورد

چون جهنم مکانی است که مواد تشکیل دهنده درونش در فاصله بیشتر از هم قرار دارند و این فاصله بیشتر مواد سازنده در آن مکان از یکدیگر سبب آزاد شدن جریان بیشتر در آن مکان می شود  من ملا را به جهنم در درون همین دنیا در آن مکان بر می گردانم

خانه ملا مکانی است که مواد سازنده آن مکان در پیوندشان در فاصله بیشتر در جدایی از یکدیگر رفته و در اثر این فاصله در جدایی بیشتر آن مکان از درون تجزیه شده و در اثر این تجزیه خانه ملا جریان غیر قابل تحمل در گرما سوزان آزاد می شود

و با قرار دادن ملا در درون این مکان ملا از درون وجودش باز شده و وجودش از درون به اطراف اش پاشیده می شود

بهشت در درون این دنیا آنجایی است که مواد در پیوندشان به جاذبه بیشتر رفته و مواد تشکیل دهنده آن مکان در فاصله کمتر از هم به یکدیگر نزدیکتر می شوند چون ملا نمی فهمد من آنجا را بهشت می نامم

و مکانی که نه جهنم در فاصله های بیشتر و نه بهشت در جاذبه های بیشتر در پیوندها باشند بلکه در آن مکان میزانها متعادل باشند جایی است نه در فاصله های زیاد در پیوندها که حرارت زیاد را سبب شود و نه جاذبه های زیاد در پیوندها که سرمای زیاد را سبب شود می شود

و من این مکان متعادل نه در فاصله با گرمای زیاد و نه در جاذبه با سرمای زیاد را برای خود می طلبم

فاصله های زیاد بین پیوندها در ملکولها و در تمامی دنیا را ما در آتش ها داریم

جاذبه های زیاد بین پیوندها در ملکولها و در تمامی دنیا را ما در یخ ها داریم

و میزانهای متوسط نه زیاد گرم و نه زیاد سرد را ما در هوای متعادل داریم

پس در تعریف ملا را می فرستم به جهنم یعنی ملا را به درون آتش می اندازم

و خوبان را می فرستم به بهشت یعنی مردم خوب را به داخل یخ می فرستم

و من هم برای خودم ترجیح می دهم که در مکان متعادلی که این دو نسبت جاذبه و فاصله یا منفی و مثبت یا سرما و گرما در آن مکان همدیگر را خنثی می کنند سیر و سیاحت کنم

پس نادانی ملا بر مردم را با دانایی خودم شفا دادم تا این ویروس نادانی به نام ملا دیگر بیشتر مردم را مریز و منحرف نکند و با این آگاهی بیشتر که تا اینجا آموختیم در آینده جامعه سالمتری بدون ملا داشته باشیم

هدف از نوشتن این داستان آشنایی و دانایی شما و خودم در مورد دنیای بهشت و جهنم بود و من قصد ندارم کس دیگری را جز ملا درون آتش بیاندازم تا ترکیبات وجودش در فاصله بیشتر از هم رفته و پیوندهای مداری یا ملکولی درونش از هم رها و آزاد و گسیخته شده و در نابودی به محیط اطرافش بپاشد

پس این داستان تعریفی واقعی از بهشت یعنی سرما زیاد و جهنم یعنی گرمای زیاد و دنیای خوب متعادل بود و ما اکنون آشنایی و درک درست از بهشت و جهنم و دنیای متعادل داریم تذکر دنیای متعادل نه بهشت است و نه جهنم

تذکر مهم

خواص فیزیکی ای که من تفکر کردم و این داستان را نوشتم شامل فاصله و جاذبه و فشار و خلا و وزن و حجم و حرارت و زمان و مقاومت و جریان است که من این خواص را در دو مدار برعکس هم در یک پیوند در مقایسه با هم نوشتم که تمامی این خواص در نسبت جاذبه و فاصله حاصل داده و عمل می کنند

یعنی اگر هر یک از خواص جاذبه یا فاصله نبود این نسبت ها یا از هم رها می شدند و یا به درون یکدیگر می رفتند و ما مداری یا ملکولی نمی توانستیم داشته باشیم مسلما دنیایی هم نمی توانست وجود داشته باشد

یاد آوری می کنم ما و همه دنیا در درون خود از ترکیبات منفی ها و مثبت ها یا جاذبه ها و فاصله ها یا سرماها و گرماها یا خوب ها و بدها که همه این نسبتها را دینی ها بهشت و جهنم می نامند درست شدیم اگر هر یک از نسبتهای نام برده شده در بالا در میزان جاذبه و فاصله که دینی ها بهشت و جهنم می نامند نیود ما و دنیا وهرچه که است نمی توانست وجود داشته باشد تذکر نسبت های بیشتر دیگر در نسبت خوب و بد را فاکتور گرفتم

یادت باشد هم من و هم تو و هم همه در پیکر و تفکر و وجودمان از خوب و بد یا منفی و مثبت یا جاذبه و فاصله یا سرما و گرما یا بهشت و جهنم درست شدیم

هرکجا جاذبه باشد در همانجا فاصله هم هست

هر کجا فاصله باشد در همانجا جاذبه هم هست

جاذبه بدون فاصله بتنهایی نمی تواند زنده باشد

فاصله بدون جاذبه بتنهایی نمی تواند زنده باشد

یعنی هر کجا بهشت باشد در همانجا در مدار بهشت جهنم هم هست

و هر کجا جهنم باشد در همانجا در مدار جهنم بهشت هم هست  

چون جاذبه و فاصله بر عکس یکدیگر در کنار هم در مدار یکدیگر زیست می کنند

به این خاطر بهشت و جهنم هم بر عکس یکدیگر در کنار هم در مدار یکدیگر زیست می کنند

جاذبه در فقدان فاصله می میرد

فاصله در فقدان جاذبه می میرد

یعنی بهشت در فقدان جهنم می میرد و نابود می شود

و جهنم در فقدان بهشت می میرد و نابود می شود

هر کجا جاذبه بهشت باشد در همانجا در کنار جاذبه بهشت سر و کله فاصله جهنم هم پیدایش می شود

و هر کجا فاصله جهنم باشد در همانجا در کنار فاصله جهنم سر و کله جاذبه بهشت هم پیدایش می شود

و همیشه این دو یعنی جاذبه و فاصله یا بهشت و جهنم در عکس یکدیگر کنار هم با هم زیست می کنند و در مدار یکدیگر با هم در نوسانات رقص نوسانی می کنند

از رقص نوسانی لذت و نکبت در مدار یکدیگر در درون دنیا درون دنیا آفریدگار شد

آفریدگار از رقص های نوسانی بهشتی ها و جهنمی ها با هم متولد شد

آفریدگار حاصل رقص های نوسانی درون دنیا است

ملا یادت باشد قولی که دادی زمین را باید جهنم کنی

علمی یادت باشد قولی که دادی زمین را باید بهشت کنی

حالا چگونه ملا سید عرب موسوی یهود را ببرم جهنم چون همه چیز را همگان می دانند ما همگان همه با هم ملا را انتقال می دهیم به خانه اش در جهنم

بعد از انتقال ملا به جهنم از خود سوال می کنیم که در درون ملا چه می گذرد


ملا نادان بدان که بهشت خاصیت فیزیکی جاذبه نامیده می شود یعنی چرا در لذت آزاده ام

ملا نادان بدان که جهنم خاصیت فیزیکی فاصله نامیده می شود یعنی چرا در نفرت دیکتاتوره


ملا نادان ضد دانایی بدان آن دنیا این دنیا است و این دنیا آن دنیا است و همه اش همین دنیا است


نظر

به کوری چشم ملا می خواهم مکان اسکان خودم در نقطه مکان متعادل خنثی را بر شما تعریف کنم

می نویسم تا چشم ملای نادان ضد دانایی متعلق به واپسگرایی از حسادت باباغوری بگیرد

جلوتر با استدلال در مقایسه فیزیکی نوشتم که چرا مکان در نقطه گرم در میزان فاصله گرم قرار دارد

جلوتر با استدلال در مقایسه فیزیکی نوشتم که چرا مکان در نقطه سرد در میزان جاذبه سرد قرار دارد

جلوتر با استدلال در مقایسه فیزیکی نوشتم که چرا مکان در نقطه متعادل صفر در میزان متعادل خنثی قرار دارد

از قبل ما می دانیم که نقطه ورودی در محور جاذبه و محور فاصله از نقطه خنثی صفر بین دو محور در محور های جاذبه و فاصله در امتداد مدار جاذبه و فاصله به جلو از هم دور شده و پیش می روند

یعنی از نقطه متعادل خنثی در بین دو محور جاذبه و فاصله میزانهای منفی جاذبه سرد و مثبت فاصله گرم تزریق می شود که ما نقطه تزریق بین در آن نقطه تعادل را منفی مثبت صفر  یا مثبت منفی صفر می نامیم

و با توضیح داده شده این مکان نقطه خنثی یا مکان متعادل بین دو محور در اثر تزریق میزانهای بسیار منفی جاذبه سرد و مثبت فاصله گرم در آن نقطه بین سبب تغییرات و جابجایی فیزیکی عظیم در آن نقطه می شود که در این مکان طوفانها و جابجایی عظیم فیزیکی را سبب می شود که بزرگی این طوفانها برابر است با اختلاف نسبت میزان جاذبه منفی سرد با اختلاف میزان فاصله مثبت گرم در آن مکان

و حاصل بدست آمده از نسبت اختلاف دو میزان فیزیکی جاذبه و فاصله برعکس هم که در یک مدار نوسانی بطور ممتد با هم تواتر می کنند را زلزله یا طوفان می نامیم  

و من این نقطه فرمان در مکان خنثی متعادل در بین دو محور را نقطه طوفانی می نامم

به این خاطر من مکان متعادل بین را که در آنجا جاذبه منفی سرد و فاصله مثبت گرم همدیگر را خنثی می کنند و در آن مکان بار تزریقی از خارج به درون این دو محور فاصله و جاذبه از وسط بین آن دو محور انجام می شود و بار تزریقی منفی از آن نقطه خنثی بین دو محور در محور منفی به سمت دورتر از وسط پیش رفته و بار تزریقی مثبت از آن نقطه خنثی بین دو محور در محور مثبت به سمت دورتر از وسط در محور مثبت دور می شود و هر یک از این دوبار در مدار خود در محور جاذبه بیشتر یا در محور فاصله دورتر از نقطه وسط قرار می گیرند

این عمل تزریق فیزیکی در آن نقطه متعدادل خنثی بین سبب تغییرات و جابجایی زمین و هوا در آن مکان می شود و من این نقطه خنثی در بین دو محور جاذبه و فاصله که ملای نادان شروع مسیر بهشت و شروع مسیر جهنم می نامد را نقطه صفر طوفانی می نامم

و ملا مرکز تزریق جریان از نقطه خنثی بین را شروع حرکت به بهشت و شروع حرکت به جهنم و تمامی طول مسیر جاذبه و فاصله از وسط بین دو محور را محور بهشت و محور جهنم می نامد و ملا مسیر دورتر جاذبه از نقطه وسط بین را بهشت بیشتر و مسیر دورتر فاصله از نقطه وسط بین را جهنم بیشتر می نامد

جریان جذب تزریقی در ابتدای نقطه خنثی وسط در محور جاذبه منفی سرد در طول این محور به مکان دورتر در ادامه پیش می رود تا در دورتر به یخبندان در سرما زیادتر که ملا بهشت می نامد می رسد 

جریان دفع تزریقی در ابتدای نقطه خنثی وسط در محور فاصله مثبت گرم در طول این محور به مکان دورتر در ادامه پیش می رود تا در دورتر به آتش در گرما زیادتر که ملا جهنم می نامد می رسد 

می دانیم که ملا جاذبه را بهشت می نامد

می دانیم که ملا فاصله را جهنم می نامد

تا اینجا که نوشتم به یاد یک گفته شیرین اما عملی رسیدم که می گویند

هرچه که خوبی خودش را داشته باشد بدی خودش را هم به همراه دارد

یعنی اگر چه ما شرایط طوفانی را در این نقطه متعادل آب و هوایی داریم اما در مجموع برای زندگی این مکان متعادل بهتر از زندگی در نقاط سرد یا نقاط گرم طاقت فرسای غیر قابل تحمل دیگر است

منظورم به ملایان است که ای ملای نادان ضد دانایی نه منفی سرد طاقت فرسا بهشت ملایی در جاذبه و نه مثبت گرم طاقت فرسا جهنم ملایی در فاصله را ما نمی خواهیم و ما نقطه خنثی متعادل بین طوفانی را ترجیح می دهیم

و آنانی که در طول تاریخ طولانی در این نوع مکانهای طوفانی زیست کردند راه مبارزه با خطرات و آفت ها و هر نوع عوامل نامراد طبیعی دیگر را در آن نقطه مکانها در تجربه طولانی آموخته اند

و آنانی که در زمانهای طولانی در این مکانهای طوفانی زیست کردند راه قطع خطر بر خود را در تجربیات بیشترشان در طی تاریخ کاملا می دانند

تذکر می دهم و یاد آوری می کنم که در این نقطه مکانهای صفر یا مکانهای طوفانی اگر چه آن مکانها در نقاط طوفانی بین یک مثبت بیشتر و یک منفی کمتر قرار دارند اما جاهایی هم در آن مکانها هست که خطرات و شرایط طوفانی را کمتر در خود دارند یا در آن مکانها اصلا خطری وجود ندارد

اگر جاذبه منفی لذت خوب باشد فاصله مثبت نکبت بد می شود و در نقطه مکان متعادل هم خوب است هم بد است

تذکر  ما دو گونه نقطه صفر داریم

در شرط اول نقطه صفر از محور منفی یک کمتر سرد و محور مثبت یک بیشتر گرم درست می شود

در شرط دوم نقطه صفر از محور صفر منفی مثبت اول و صفر مثبت  منفی بعدی درست می شود

و این دو شرط بالا در مدارات جداگانه در پیوند با یکدیگر در یک مدار مشترک فعال می شوند و نحوه عمل این دو شرط با هم برابر با باطری و مدار مصرف است


در آخر من ملا را به منزل خود در مکان متعادل راه نمی دهم و اگر ملا به اسرار و زور به خانه متعادل من بیاید من بر ملا می شورم و گو روی سرش را به گردنش می پیچانم

ای ملا تعادلی ها به تو خانه نمی دهند برو خانه اجاره ای دیگر پیدا کن

ملا به خاطر نعمت هایی که از آفریدگار به من ارزانی شد و از تو صلب شد کونت بسوزد


کره و اسیلوسکوپ

در ادامه اختلاف جاذبه منفی سرد که ملا بهشت می نامد و فاصله مثبت گرم که ملا جهنم می نامد و نقطه مکان خنثی متعادل وسط که در شعور ملا نیست را در نسبت کره و اسیلوسکوپ در مقایسه با هم می نویسم

در  شکل پاییین شما مدارات جاذبه سرد و فاصله گرم را می بینید که ملا احمق نادان ضد دانایی از این مدارات جاذبه و فاصله با نامهای بهشت و جهنم نام می برد


 این مدار رسم شده مدار رقص آفریدگار در تمامی دنیا است





من در مورد این شکل ها توضیح نمی نویسم چون توضیح در خود این دو شکل پیدا و مشخص است







می گویند اگر فقط با گوش شنیدی باورت نشود و آنگاه که با چشمت دیدی باورت بشود به این علت هم نوشتم و هم شکل برای استدلال نوشته ام رسم کردم تا ببینی و باورت بشود


هر مداری در دنیا از دو مدار برعکس یکدیگر در پیوند با همدیگر ساخته شده اند که این دو مدار با هم در محل پیوندشان در تواتر رقص نوسانی می کنند و اگر توجه کنید هم کره و هم اتم و هم اسیلوسکوپ در مدار پیوند نوسانی اشان با همدیگر رقص نوسانی را بطور متوالی پشت سر هم انجام می دهند

توضیح شکل بالا را در ادامه می نویسم

ما در شکل بالا میزانهای محور جاذبه و فاصله برعکس یکدیگر و میزان خنثی بین را داریم و میزانهای داخل خود کره و اتم در شکل بالا برعکس میزانهای خروجی در اسیلوسکوپ است

مدار اسیلوسکوپ نشاندهنده جریان خارج شده از جسممان به بیرونش است و جریان خارج شده در بیرون در اسیلوسکوپ بر عکس جریان داخل خود جسم است

وقتی که من به رقص آفریدگار در درون تمامی دنیا در پیوندهای برعکس منفی و مثبت اش در نوسانات تواتری اش توجه کردم متوجه شدم که این رقاص عشق و صفا و دوستی را همراه با آوازش در درون تمامی دنیا پراکند یعنی آفریدگار عشق و صفا و دوستی است

بدانید که آفریدگار با رقص های نوسانی در پیوندهای منفی و مثبت وجودش در درون تمامی دنیا عشق و صفا و دوست داشتن را همرا با آوازش به بزرگی دنیا در درون تمامی دنیا وسعت داد

و بدانید که اگر آفریدگار در پیوندهای منفی و مثبت درون تمامی وجودش در درون تمامی دنیا  در عشق و صفا و دوست داشتن نوسانی نرقصد و با صدای رقص اش نخواند درون دنیا نابود می شود و در این نابودی درون دنیا من و تو هم وجود نخواهیم داشت

اکنون می دانید که آفریدگار در درون وجود خودش در مدارهای مشترک نوسانی اش که تشکیل شده از منفی جاذبه و مثبت فاصله است می رقصد و برای وجود من و تو باید برقصد

چون دنیا در درون خود در پیوندهای برعکس منفی یا جاذبه و مثبت یا فاصله نوسانی رقصید آفریدگار در درون دنیا شد که صدای آواز این رقاص در درون تمامی دنیا پیچیده است

آنگاه که می بینم آفریدگار رقاص می رقصد من صدای آوازش را می شنوم تو چطور

اگر رقص آفریدگار در اختلاف میزان بین فاصله یک بزرگتر و جاذبه یک کوچکتر نبود حرکت در دنیا وجود نداشت و علت وجود حرکت حاصل اختلاف بین فاصله یک بیشتر و جاذبه یک کمتر در رقص آفریدگار است

در کینه ورزی ملا از آفریدگار تمامی درون دنیا هر آنچه که هست جز ملا می رقصند و می خواند اما ملا نمی رقصد و نمی خواند

اگر اعتراض دارید به آفریدگار رجوع کنید اینجانب یک نویسنده واقعگرا هستم آنچه را که می بینم همان را همانگونه که هست می نویسم نه یک نقطه کمتر یا نه یک نقطه بیشتر فقط آنچه که است همانگونه را نوشتم

برای جواب سوالات بیشترتان شما را به آفریدگار می سپارم

در آخر از شما سوال دارم که اگر به دنبال مکان اسکان مناسب برای ملا که با ملا جور در بیاید باشیم شما کدام مکان را مناسب برای اسکان ملا می یابید

یعنی ملا در کدام مکان صدق می کند و در کدام مکان بطور طبیعی باید زیست کند

توجه داشته باشید که ملا نفرت در نکبت آموخته و ملا فارغ التحصیل نادانی در نفرت و نکبت است

آنگاه که مکان مناسب تکامل ملایی را دانستید به دیگران هم بیاموزید


رسوایی

مثالهای رسواکننده را در ادامه بخوانید

در ادامه مثالهای عملی و مقایسه ای بیشتری را برای شهادت آنچه که در استدلال هایم تا اینجا نوشتم می نویسم

اگر آنچه که توی ساخت درون دنیا نباشد ما که از درون این دنیا از ساخت درون خود این دنیا ساخته شدیم در ساخت وجودمان آن را نداریم و درکش در ما نیست

اگر آنچه که توی ساخت درون دنیا باشد ما که از درون این دنیا از ساخت درون خود این دنیا ساخته شدیم در ساخت وجودمان آن را داریم و درکش در ما هست

برای استدلال مطمئن تر و مقایسه عملی به مثالها در ادامه توجه کنید

چون درون دنیا در درون ساخت اش صدا وجود دارد در تکامل ما در درون دنیا از درون دنیا به مانند درون خود دنیا در ما از گلویمان صدا بوجود آمد   

چون درون دنیا در درون ساخت اش دید وجود دارد در تکامل ما در درون دنیا از درون دنیا به مانند درون خود دنیا  در ما چشم برای دیدن بوجود آمد

چون درون دنیا در درون ساختش صدا وجود دارد در تکامل ما در درون دنیا از درون دنیا به مانند درون خود دنیا در ما گوش برای شنیدن متکامل شده

چون درون دنیا در درون ساختش فاصله های مناسب در ارتباط و پیوند با یکدیگر وجود دارد در تکامل ما در درون دنیا از درون دنیا به مانند درون خود دنیا ما صاحب فاصله ها و درک فاصله ها در خود شدیم

چون درون دنیا در درون ساختش جاذبه های مناسب در ارتباط و پیوند با یکدیگر وجود دارد در تکامل ما در درون دنیا از درون دنیا به مانند درون خود دنیا ما صاحب جاذبه ها و درک جاذبه ها در خود شدیم

چون درون دنیا در درون ساختش حرارت وجود دارد در تکامل ما در درون دنیا از درون دنیا به مانند درون خود دنیا ما صاحب حس و درک حرارت در خود شدیم

چون درون دنیا در درون ساخت اش وزن وجود دارد در تکامل ما در درون دنیا از درون دنیا به مانند درون خود دنیا ما صاحب خود وزن و درک وزن در خود شدیم

چون درون دنیا در درون ساخت اش تبادل جریان وجود دارد در تکامل ما در درون دنیا از درون دنیا به مانند درون خود دنیا ما صاحب تبادل جریانی در تمامی وجودمان شدیم

چون در درون دنیا در درون ساخت اش هوش وجود دارد در تکامل ما در درون دنیا از درون دنیا به مانند درون خود دنیا ما در هوش متکامل شدیم

چون درون دنیا در درون ساختش ارتباطات وجود دارد در تکامل ما در درون دنیا از درون دنیا به مانند درون خود دنیا در ما رابطه با هم که ارتباطات می شود متکامل شد

چون درون دنیا در درون ساخت اش فشار وجود دارد در تکامل ما در درون دنیا از درون دنیا به مانند درون خود دنیا ما صاحب خود فشار و درک فشار در خود شدیم

چون درون دنیا در درون ساخت اش رقص و شادی تواتری در محور یکدیگر وجود دارد در تکامل ما در درون دنیا از درون دنیا به مانند درون خود دنیا ما صاحب درک رقص و شادی و رقاص در شادیها شدیم

چون درون دنیا در درون ساخت اش حرکت وجود دارد در تکامل ما در درون دنیا از درون دنیا به مانند درون خود دنیا ما صاحب حرکت در درون خود و در بیرون خود شدیم

چون درون دنیا در درون ساخت اش روز و. شب یعنی خواب و بیداری در تغییرات میزانهای جریان وجود دارد در تکامل ما در درون دنیا از درون دنیا به مانند درون خود دنیا ما صاحب خواب و بیداری در شب و روز در خود شدیم

چون درون دنیا در درون ساخت اش تولد و رشد و مرگ وجود دارد در تکامل ما در درون دنیا از درون دنیا به مانند درون خود دنیا ما متولد می شویم و رشد می کنیم و می میریم

چون درون دنیا در درون ساختش عشق و محبت وجود دارد در تکامل ما در درون دنیا از درون دنیا به مانند درون خود دنیا ما صاحب خود عشق و محبت و درک عشق و محبت در خود شدیم

چون درون دنیا در درون ساخت اش نفرت وجود دارد در تکامل ما در درون دنیا از درون دنیا به مانند درون خود دنیا ما صاحب خود نفرت و درک نفرت در خود شدیم

چون درون دنیا در درون ساختش لذت وجود دارد در تکامل ما در درون دنیا از درون دنیا به مانند درون خود دنیا ما صاحب خود لذت و درک لذت در خود شدیم

چون درون دنیا در درون ساخت اش مزه وجود دارد در تکامل ما در درون دنیا از درون دنیا به مانند درون خود دنیا ما صاحب خود مزه و درک مزه در خود شدیم

چون درون دنیا در درون ساخت اش سفتی و شلی و نرمی وجود دارد در تکامل ما در درون دنیا از درون دنیا به مانند درون خود دنیا ما صاحب خود سفتی و شلی و نرمی و درک سفتی و شلی و نرمی در خود شدیم

می توانم مثالهای بیشتر هم بنویسم اما برای اثباط استدلال هایم همینقدر کافی است و درکهای بیشتر از درون دنیا در تکامل امان را خودتان اضافه کنید

متذکر می شوم که

 اگر هر درکی در درون دنیا  در درون ساخت خود دنیا نباشد ما هم در تکامل امان در درون دنیا از درون دنیا به مانند درون خود دنیا فاقد آن درک هستیم

اگر هر درکی در درون دنیا در درون ساخت خود دنیا باشد ما هم در تکامل امان در درون دنیا از درون دنیا به مانند درون خود دنیا دارای آن درک هستیم

همه آنچه که نوشتم و همه آنچه که می دانم و می دانی در درک خود دنیا در درونش هست و به علت تکامل ما از آن درکهای موجود در درون دنیا ما صاحب آن درکهای دنیا در درون خود شدیم

یادآوری می کنم که ممکن است تمامی درکهایی که در ما هست همه درکهایی که درون خود دنیا هست نباشد در احتمالات برای دانستن بیشتر دنیا مدارات بیشتر برای ما نیاز می شود

دنیا در درونش در ارتباطات و پیوندهایش از عامل ارتباطی تبادل الکتریکی بهره می گیرد و در تبادل ارتباط الکتریکی عمل می کند که جذب و دفع را حاصل می دهد و به علت تکامل ما از دنیا این نسبت و خاصیت در وجود ما هم قرار گرفته یعنی پیکر و وجود و تفکر ما هم از روش ارتباط الکتریکی درست شده و این ارتباط الکتریکی که در تمامی دنیا سبب پیوندهای عظیم در دنیا شده در وجود ما هم این ارتباط های الکتریکی سبب بوجود آمدن پیکر و وجود و تفکرمان شده پس آنچه که در ما هست از دنیا هست پس آنچه که ما هستیم در درون دنیا هم وجود دارد و ما از طریق آنالیز فیزیکی خود در تفکرمان می توانیم بدرستی این ارتباط جریانی در خود را بدانیم

ما از قبل می دانیم که سوخت الکتریکی در بدنمان در اثر سوخت و ساز سلولی انجام می شود در مقایسه با درون دنیا درون دنیا چگونه عمل می کند

در توضیح بالا برای ما ما در دوشرط وجود داریم

شرط نر برابر با نابرابری در بی عدالتی در ساختار خود می شود

شرط ماده برابر با برابری در عدالت در ساختار خود می شود

مثال برای اثباط و درک درست آنچه که نوشتم مقایسه مدارات دی ان آی زنانه و مردانه می شود

 چون ما متکامل از درون دنیا هستیم آنچه که در درون دنیا نباشد در درون ما هم وجود ندارد اگر در ما هست چون در ساخت درون دنیا وجود دارد

پس درکهای ما برابر درکهای خود درون دنیا است و چون خود درون دنیا در تکامل اش از تمامی درکهای برابر با درکهای ما متکامل شده و چون ما متکامل از درون خود دنیا هستیم در نتیجه درک ما برابر با درک خود درون دنیا است

سوال

اگر درکهای ما برابر درکهای خود درون دنیا است چرا ما به اندازه آفریدگار در درون خود دنیا نیستیم

جواب

چون ما در مدارات کمتریم

تذکر

اگر درکهای بیشتر در درون دنیا باشد ولی ما آن درکها را در تکامل امان نداشته باشیم نمی توانیم آن درکها را در درون دنیا بفهمیم و آن درکها را نمی دانیم

اگر می دانید که درکی از شما صلب شده برای شکایت به آفریدگار رجوع کنید

بدانیم که چون ما از تکامل دنیا در درونش متکامل شدیم می توانیم درون دنیا را حس کنیم و بدانیم اگر هم درکی در درون دنیا نباشد ما هم آن درک را در خود نداریم

در درون دنیا در درون ساخت اش دانایی و نادانی وجود دارد که در تکامل ما در درون دنیا در تکامل داناییها ما دانا شدیم و ملایان در بی تکاملی اشان در نادانی ها نادان بی تکامل شدند 

نصیحت من به ملایان نادان ضد دانایی

ای ملایان بروید مدرسه درس بخوانید

می نویسم که هر آنچه که ما در خود داریم آنچیزها در تکامل درون خود دنیا هم وجود دارند که وقتی ما از درون دنیای متکامل تکامل می یابیم آن چیزها در وجود ما هم پدیدار می شوند

اگر خاصیت فیزیکی ای در درون دنیا نباشد ما هم آنرا در خود نخواهیم داشت

پس آنچه که ما در خود داریم در درون وجود خود دنیا هم هست اگر در درون وجود دنیا نبود در ما هم نمی توانست وجود داشته باشد

در درون دنیا نباشد در درون ما هم نیست

در درون دنیا باشد در درون ما هم هست

حالا حتما فکر می کنید که می دانید درست فکر کردید اما همه اش را نمی دانید ادامه را می نویسم تا همه اش را بدانید

آیا متوجه شدید که آفریدگار در رقص اش هم تزریق می کند و هم تزریق می شود را انجام می دهد

حالا که رقص آفریدگار را در محورهای برعکس هم بطور نوسانی در تواترها دانستید این را هم می دانید که رقص آفریدگار رقص تزریق جریانی کردن و شدن هست و ما این رقص تزریق جریانی کردن و شدن را رقص منفی و مثبت می نامیم

حالا که رقص تزریقی کردن و شدن آفریدگار را می دانیم بدانیم که این رقص آفریدگار در درون تمام دنیا رواج دارد

از شما سوال دارم آیا می دانید که این رقص تزریقی کردن و شدن آفریدگار در ما آدمها در نسبت زن و مرد در پیوند با یکدیگر چگونه در تزریق کردن و شدن انجام می شود

یا اینگونه از شما سوال می کنم که چون آفریدگار در رقص ترکیبی اش از بزرگتر به کوچکتر جریان تزریق می کند و کوچکتر جریان به اش تزریق می شود این عمل تزریق کردن و تزریق شدن آفریدگار نزد ما آدمهای زن و مرد در منفی و مثبت چگونه انجام می شود

توجه کنید و در خاطرتان باشد که همه چیز در درون دنیا در رقص و آواز انجام می شود و وقتی پیوندی در جهان ایجاد می شود آفریگار از خوشحالی در آن پیوند می رقصد و از رقص آفریدگار صدای فریاد شادی در فضای جهان پراکنده هست

عزیزم حالا که توانستم برای شما اثباط درستی داشته باشم بیاید محبت کنید با هم ملا نادان ضد دانایی را بغل اش کنیم بیاندازیم اش درون محیطی که در آن محیط اتم ها از یکدیگر در فاصله بیشترند تا ملا در آن محیط از درون به بیرون در اطراف دورترش پاشیده شده و نابود شود و از زیادی جریان حاصله همراه با گرمای طاقت فرسای ایجاد شده در اثر نابودی ملا چرخ دنیا بدرستی بگردد

در انجام اش شرطی دارد شرط اش را برایتان می نویسم

در شرط انجام اش شما باید مزه و لذت و شادی و آسایش را به بی مزه گی و نفرت و نکبت و نا آسودگی ترجیح بدهید

آفریدگار سلیقه ای

چون آفریدگار در درون تمامی دنیا درهر مدارش در دو نسبت برعکس هم نوسانات تکراری می کند به این خاطر آفریدگار در تمامی پیوندهایش در درون تمامی دنیا دو حاصل را از خود بروز می دهد و من در ادامه در مورد این دو حاصل بررسی های قبلی ام را کامل می کنم

هرچه که در درون دنیا در مدارش خوب دارد در مرحله بعد در مدارش بد دارد و این نسبت در تکرار می رود  یعنی همه چیز در درون دنیا که آفریدگار نامیده می شود در رقص و آوازش در خوبی و بدی در مدار یکدیگر با هم زیست می کنند

فاکتور

اگر به تمامی داستانی که نوشتم توجه کنید متوجه می شوید که آفریدگار در رقص و آواز حاصله اش نوسانی در تواتر ممتد در درون تمامی دنیا در پیوندهای دو محور بر عکس اش هم می رقصد و هم می خواند

و چون آفریدگار در پیوند نوسانی دو تواتر برعکس هم بطور ممتد می رقصد و از صدای حاصله از رقص اش می خواند به این علت رقص و آواز آفریدگار در دو میزان بر عکس هم در خوبی اول و بدی بعدی یا منفی اول و مثبت بعدی می شود که این دو میزان حاصله در درون تمامی دنیا پدیدار است و من در بعضی از نوشته هایم تا اینجا فقط یک نسبت نیکوی آفریدگار را بررسی کردم

آفریدگار خوب و بد

در دو مدار رقص و آواز آفریدگار در مدار رقص و آواز اول بر عکس رقص و آواز دوم آفریدگار در پیوند نوسانی تواتری اش در تواتر اول حاصل میزان نیکویی و لذت ..........   را در جهان گسترد

در دو مدار رقص و آواز آفریدگار در مدار رقص و آواز دوم بر عکس رقص و آواز اول آفریدگار در پیوند نوسانی تواتری اش در تواتر دوم حاصل میزان بدی و نفرت ..........   را در جهان گسترد

پس اگر به نوشته بالا توجه کنید آفریدگار در هر دو مدار سازنده در گیرش در دو میزان نیکو و بد یا منفی و مثبت  یا لذت و نفرت یا آزادی و دیکتاتوری در جهان می رقصد و از صدای حاصله از رقص اش در جهان می خواند

پس آفریدگار در پیوند دو مدار نوسانی مشترک بر عکس هم اش دو حاصل را یکی بعد از دیگری بطور پی در پی بدنبال هم بروز می دهد که یکی در نیکویی خوب و لذت است و دیگری در بدی بد و نکبت است که این دو بدنبال هم تکراری و بطور استمراری در درون دنیا که آفریدگار است انجام می شود

چون آفریدگار درون تمامی دنیا است پس درون تمامی دنیا در دو میزان قرار دارد که یک میزان یک بیشتر در دفع یا نیکو در جبران خوبی و لذت و میزان بعدی در یک میزان یک کمتر در جذب یا بد در جبران بدی و نکبت است

مداوا

حال که می دانیم دنیا چگونه هست چرا ملای نادان غلط می گوید و غلط می کند

علت ملا ناگونه می گوید چون ملا دنیا چگونه هست را در شفتی و لوچی اش نمی داند

من نش کش می آورم با هم ملای نادان را سوارش کنیم و به مکانی که مواد سازنده اش در فاصله زیاد از یکدیگرند و ما آن مکان را آتشفشان می نامیم برسانیم و ملا را پرتش کنیم به داخل سوراخ آتشفشان در فاصله ها

اگر اینگونه مفید انجام دهیم در آخر انجامش در فقدان ملا همه با هم نفس جانانه راحتی در آسودگی می کشیم

در سرانجام داستان ملا را به خانه اش جهنم برگرداندم و اکنون همه با هم می گوییم

آخش از بلای ملا و ملایی رها و راحت شدیم

در نبود ملا و دردسر ملایی

مبارکتان باشد آزادی  


این اسباب بازی های فرضی برای بازیها و سرگرمی های من است





همانطور که در شکل می بینی درون دنیا علم است نه دین
  












این شکل های علمی مطابق درون دنیا است که به تصویر در آوردم اما ملا بی شعور نمی داند و نمی فهمد

همانطور که در شکل می بینی درون دنیا علم است نه دین


مکان ملا را در این اسباب بازی ها در فاصله زیاد که ملا جهنم می نامد قرار دادم
ابتدا می نویسم که جهنم کویری جایی است که مواد سازنده درونش در درون خود در فاصله بیشتر از یکدیگر قرار دارند 
ای ملت عزیز همگی با هم مواظب باشیم تا ملای جهنمی از جهنم کویری در نرود
ولی از کسان شنیدم و به چشم دیدم که ملا از جهنم کویر گریخت
راه چاره
تصمیم خودم را می گویم شاید تصمیم شما هم بشود وقتی تصمیم ما همه با هم یکسان شد همه با یک تصمیم دست در دست یکدیگر ملا را به خانه اش در جهنم کویر برمی گردانیم
وقتی ملا را به جهنم اش در کویر بر گرداندیم همگی با هم با نفس راحت می گوییم
آخش چه نیکو است رهایی و آزادی
که در رهایی  آزاد شدم و در آزادی توانستم در لذتهای نیکو شیرین خودم باشم 


رستمکلا ساری مازندران

در مهرت

در مهرم

مهربان باشیم

1379

مدرسه ای وچه