lördag 24 juni 2017

پاشو تکانی به خودت بده


در انقلاب 57 چه اتفاق افتاد



بدی و خوبی همیشه با همدیگرند و ضد یکدیگر عمل می کنند
تکامل و ضد تکامل چرا
چرا تکامل رفت و ضد تکامل جانشین شد
چرا شاه بهتر رفت و ملای بدتر جانشین شد
چرا دین آزاد شد و علم حبس شد
چرا بدی آزاد شد خوبی حبس شد

تاثیر فیزیک  بد و خوب بر یکدیگر
بد شورش می کند خوب را بد می کند
خوب رفرم می کند بد را خوب می کند

ابتدا بد شورش می کند و به بین خوبان می رود
و در بین خوبان  بد خوب می شود و دوباره گول بد را می خورد و به بد بر می گردد

اگر در فیزیک حرکت مداری از سمت  پایین اش به بالا جهت عوض کند و از بالایش به سمت پایین برود و برعکس آن را گول خوردن می نامیم
در اثر گول خوردن در شکل مقابل جهت حرکت مدار گول خوردگان از سمت بالا به پایین تغییر کرد
برای تفهیم بیشتر اینگونه می شود گفت که در فیزیک هر گونه تغییر جهت حرکت مدار را گول خوردن می نامیم یعنی اگر جهت حرکت مدار ما از پایین به سمت بالا باشد بعد از گول خوردن جهت حرکت مدار ما از بالا به سمت پایین عوض می شود و برعکس

قبل از توضیح بیشتر می نویسم که در زمان شاه مردم مقصر نبودند که انقلاب بد کردند چون مطابق توضیح بالا مردم گول خورده بودند و جهت مداراتشان از خوب به بد تغییر کرده بود و با این تغییرات در اثر گول خوردن در عمق فکرشان تغییرات دروغین حاصل شده بود و مردم گول خورده نادانسته جذب نیروی بد خرابکار شده بودند یعنی مردم در اثر تغییرات در مدارشان خوب را بد و بد را خوب می دیدند قبل از ادامه در اینجا پرانتز باز می کنم که من فیزیک مدارم را تغییر نداده بودم و در میزان درست در مقایسه حکومت شاه و ملا شاه را منتخب کرده بودم

حالا این تاثیر فیزیکی را که مردممان دچارش شده بودند را مطابق شکل بیشتر تحلیل می کنم

همیشه در محیط بد بدی افزایش پیدا می کند و در زیادی اش به شورش می رود و در شورش به محیط خوب هجوم آورده و به آن محیط حمله ور می شوند و در محیط خوب رخنه می کنند و به محیط خوب آسیب می زنند و در مرحله بعد در خوب آسیب دیده در میزان خوبان رفرم پیش می آید و در این رفرم بدان در محیط خوبان به سمت دورتر به خارج از خوبان رانده می شوند و در خارج از خوبان جلو رفته و در فضایی آزاد در بیرون جلوی محیط خوبان انباشته می شوند و در مسیر جلو رفتن بدان در خوبان تا آخر مدار خوب  بدان به خوبان تبدیل می شوند و در این مرحله محیط بد اول خالی از بدان شده و به کاهش زیاد می رود و برای جبران کاهش خود آن خوبان انباشته شده در خارج جلوی خوب را گول فیزیکی می زند یعنی سمت بالا و پایین آن خوبان عوض می شود و بار دیگر آن گول خوردگان آزاد در جلوتر محیط خوب به سمت بد جذب می شوند و سرانجام محیط بد به زیادی و محیط خوب به کاهش می رود و در اثر این اختلاف حاصل شده میزان بد بیشتر و خوب کمتر بار دیگر بدان شورش کرده و از محیط بدان به محیط خوبان هجوم می آورند و در محیط خوبان رخنه می کنند و این پروسه مطابق پروسه قبل ادامه پیدا می کند و تمامی اش در استمرار تکرار می شود و در تکرار ادامه پیدا می کند  
اینگونه است که همیشه در سرانجام نبرد بد و خوب به اجبار خوبان ناچار می شوند که برای حفظ خود بر بدان زخم نابودی بزنند

این قانون تجربی قابل درکمان را اینگونه تعریف می کنم
بدان و خوبان همیشه در پیوندها در مقابل یگدیگر به هم می رسند سپس گول می خورند یعنی جهت مداری اشان را تغییر می دهند و به جدایی از هم می روند

اخرین حرفم که کاملترین حرفم است اینگونه است که چون دنیا خود معیوب است معیوب بودن خود دنیا در ساختارمان ما را معیوب کرد

بد در میزان انقلاب که انقلاب نابودی کامل پیشرفتهای مفید تمدن قبلی است عمل می کند و انقلاب در ماهیت اش هم واپسگرا و هم مخالف ترقیخواهی است
خوب بدون آنکه تمدن قبلی را نابود کند در میزان رفرم و تغییرات بهتر در تمدن قبلی و اصلاح بهتر آن در ادامه در آینده عمل می کند و در رفرم می شود رهبر بد هم تعویض شود و می شود که ایدئولوژی بد حذف گردد و ایدئولوژی خوب جانشین شود
یعنی انقلاب بدان تمدن خوبان را خراب می کند و تکامل خوب قبلی را نابود می کند
رفرم خوبان خرابی قبلی را تصحیح و سازندگی را ادامه می دهد و تکامل را بهتر می کند
یعنی انقلاب بدان ضد تکامل است
رفرم خوبان تکامل می شود
ابزار بدان انقلاب است
ابزار خوبان رفرم است
همیشه بدان و جامعه اشان دینی اند
همیشه خوبان و جامعه اشان علمی اند
بدی و خوبی همیشه در مدار هم با یکدیگرند و ضد یکدیگر عمل می کنند

در انقلاب 57 چه اتفاق افتاد
در سال 57 اتفاق سرکوبگری بدان بر خوبان بود
انقلاب 57 جنگ بدان با سلاح گرم بر خوبان بدون سلاح گرم بود
در انقلاب 57 دو گروه بودند که به دسته های بی عقلان بی شعور چماقی و با عقلان با شعور سخنور تقسیم می شدند و دسته بی عقلان شامل نیروهای بد ملایان نادان و دینی های نادانش و چماق بدستان نادان زیر امر ملایان و دسته با عقلان شامل نیروهای خوب و خوبان اهل عقل دانا و مدرسه ای های دانا و دانشگاهییان دانا بودند

بعد از انقلاب 57 چه اتفاق افتاد



چرا جنگ شد و ادامه پیدا کرد
چطور نیاز جامعه به رهبر بد شد
چرا ملای بد صلح خوب را به جنگ بد تغییر داد
چرا هدف ملای بد پیروزی در جنگ بد نبود بلکه ادامه جنگ بد بود
شکل مقابل مدار بد است که این مدار نشان دهنده بد شدن جامعه در زمان خلافت رهبر بد است
بعد از انقلاب 57 ملای بد سعی کرد کشور را از مدار A بهتر قبلی به مدار B بدتر بعدی ببرود تا کشور خوب را مناسب خود در بدی کند
در توضیح مدار A قبلا نوشتم اما در توضیح مدار B طول خوب و بد در دو طرف مدار برابرند و خروجی ایندو در وسط بین یکدیگر است و ایندو همدیگر را در وسط بین هم نابود می کنند
در مدار A  قبلی در مبحث در انقلاب 57 چه اتفاق افتاد خوب بزرگتر از بد بود اما در مدارB در دوران جنگ این دو مدار خوب و بد برابر شدند و بد در نسبت قویتر  در مبارزه با خوب شد و خوب را سرکوب می کرد و اکنون هم رهبر بد در ادامه به وسیله مدارB بدش بدی را بر همه ادامه می دهد  
حاصل مدارB در شکل مقابل در میزان بدی می شود
در این مدار در آخر طولهای دورتر از وسط اش ما خروجی به بیرون نداریم بلکه خروجی بد و خوب در وسط این مدار با شدت تخلیه می شود و بار خروجی این دو مدار بر عکس یکدیگر و ضد یکدیگرند که در وسط همدیگر را نابود می کنند
در قسمت خوب این مدارمان مدار خوب نیازش را خود از محیط اطرافش از بیرون جذب و جبران می کند
در قسمت بد مدارمان مدار بد قادر نیست که نیازش را خود از بیرون خودش جبران کند بلکه رهبر بد میزان بار بد بیشتر را خود از بیرون به داخل مدار بد تزریق می کند
به علت حدر رفتن بار کل مدار در وسط بین دو مدار بار کل مدار همیشه به کاهش می رود که برای جبران این کاهش در مدار بد مدار بدمان نیازمند به تزریق بار بد بیشتر از بیرون به درون خود می شود
و مدار خوبمان نیازش را خود مستقیما از بیرون به درونش جذب می کند
در این روش این دو مدار همیشه در برابر یکدیگر و در مبارزه با هم قرار می گیرند و همیشه هم گرفتار یکدیگر و مشغول مبارزه با همدیگرند  
و بدینگونه رهبر بد تمامی نیروها را در مبارزه و سرکوب با یکدیگر به هم مشغول کرده و بوسیله این روش کنترول همه را مستقیما خود بعهده دارد

موضوع این است که چرا جنگ ادامه پیدا کرد و تاثیرش چه بود
چرا ملای بد می گوید که جنگ آقا نعمت است

وقتی جنگ شده بود ملای نادان بد که از قبل نیروهای بدش را بسیج کرده بود گروهی از آن بدان را به جنگ روانه کرد و گروه دیگری از آن بدان را هم در داخل برای سرکوب خوبان فرستاد تا این بدان خوبان را در داخل سرکوب کنند به این روش ملا هم داخل و هم مرزها را شرایط جنگی اعلام کرد و ملا به دروغ و برای فریب مردم و تغییر افکارشان خوبان داخلی را ضد میهن و فعالیت اشان را در جهت تقویت دشمنان خارجی معرفی می کرد و اینگونه با این تغییر افکار اجتماعی از خوب به بد خوبان مستقیما در برابر ضرب و شتم و سلاح کشنده نیروهای بد ملا قرار گرفتند و چون بدان در شرایط جنگ ساختگی و مبارزه در آن جنگ ساختگی بد که ملا سبب اش بود قرار داشتند ملای بد با زرنگی و فریب افکار مردم را مشغول به آن جنگ و دشمنی که خود بوجود آورده بود کرد و سبب پریشانی افکار مردم شده بود و ملا از این پریشانی افکار مردم در شرایط جنگی سو استفاده کرد و اصلاح طلبان خوب تحصیل کرده و هر مترقی دیگر را دشمن می نامید و آنان را سرکوب می کرد و در این فریب که ملای بد سبب اش شد محور شرایط بد و خوب در اجتماع از مدارAخوب به مدارB بد تغییر کرد که این تغییر بد باب میل ملای بد بود و در این تغییر سعی و خروجی دو طیف مدار از سمت داخل به خارج مطابق مدارA به سمت از خارج به وسط بین دو مدار در مبارزه رو در رو با هم مطابق مدارB  در آمد
و این تغییر مدارات بد و خوب سبب شد که نیروهای بد رهبربد با نیروهای خوب در وسط بین دو مدار بهم برسند و در نتیجه بدان با سلاح گرم به خوبان مقابل خود مستقیما هجوم می آوردند و رهبر بد هم هجوم بدان با سلاحهای کشنده به خوبان را از خارج با تزریق بدی بیشتر در نیروهای بدش حمایت می کرد و آن بدان را در نبرد نابرابر بر خوبان تحریک و تشویق و تقویت و مسلح به سلاحهای گرم کشنده بیشتر می کرد
و اینگونه که قبل و در ابتدای شروع انقلاب هنوز کشور در مدارA خوب بود در ادامه جنگ ملایی جامعه به مدارB بد ملایی رفت و در مدارB میزان بد و خوب برابر و ضد هم در وسط مدار بین اشان شدند و نیروهای بد دائما در وسط بین مدارش با نیروهای خوب به نیروهای خوب هجوم می آوردند و نیروهای خوب را سرنگون می کردند  توجه کنیم که در این روش بد همیشه رهبر بد نیروهای بد و خوب را در برابر هم قرار می داد و این نیروها هیچگونه راه گریزی نداشتند و به اجبار در مدار یکدیگر در مقابل هم قرار می گرفتند و و به قصد کشتن یکدیگر با هم مبارزه می کردند اما قبل از ادامه ما همیشه در طول تاریخ شاهد بودیم که ملای بد مخالف اصل تکامل و پیشرفت خوب بود و ملا تکامل و ترقی را نمی پسندید و با آن مبارزه می کرد به این علت در این مبارزه خوبان که بنا به خاصیت خوبشان تلاش داشتند که تکامل و پیشرفت و زندگی بهتر را در پیش رو داشته باشیم ملای بد بنا به خاصیت بدش همراه با نیروهای بداش مخالف تکامل و آسایش و پیشرفت بودند و در این راه چون ملا بد و نیروهای بدش اهل منطق و تفکر نیستند  با سلاح گرم و سرد مبارزه با خوبان می کردند و نوع سلاحهایی که ملای بد به نیروهای تحت کنترول بدش  برای مبارزه با خوبان در داخل داده بود چماق و چاقو و اسید پاشی و گلوله های بیشتر بود و بدینگونه این دو نیرو در وسط مدار بین اشان به سمت یکدیگر نیروهای همدیگر را به حدر می دادند و رهبر بد نفرت هم که خود نادان بد نفرت بود از خارج به داخل در مداربد بدی و بدی بیشتر تزریق می کرد و مدار بدان را برای مبارزه با مدار خوبان بیشتر بسیج و هماهنگ می کرد و به این روش رهبر بد توان و بازدهی و نیروی مفید این دو مدار را از آنان گرفت و اینگونه با این تغییرات جامعه از جامعه خوب به جامعه بد رفت و اینگونه با طوطعه رهبر بد مدارA خوب شاهی قبلی ما به مدارB بد ملایی بعدی رفت  و به این روش رهبر بد نفرتی برای بد کردن جامعه خوب افکار مردم را از موضوعات خوب مورد نیاز مردم و جامعه پراکنده می کرد و رهبر بد از روش حالا جنگ است باید از مملکت و ناموسمان دفاع کنیم جای حرفهای خوب حالا نیست حالا باید افکارمان به جنگ باشد و هرگونه تلاش و سعی و صحبت برای تغییرات بهتر طوطعه برای شکست در برابر دشمن است و به این روش اعتراض تمامی خیرخواهان داخلی که متوجه نابسامانی جامعه شده بودند را رهبر بد بوسیله مزدوران بدش مورد سرکوب خود قرار می داد و اینگونه رهبر بد دهان مردم را می بست و هر خوبی که به رهبر بد اعتراض می کرد رهبر بد آنان را دشمن می نامید و بدانش را برای سرکوب آنان روانه می کرد و اینگونه رهبر بد بدان را به وسط مدار بین خوب و بد روانه می کرد و باعث بر آشفته شدن جامعه بر علیه خوبان جامعه می شد و در مردم عادی هم ترس و وحشت ایجاد می کرد و با این گول زدن مردم که  گول زدن خاصیتی در میزان بد است رهبر بد به راحتی خوبان جامعه را سر کوب می کرد و بدان بر خوبان چیره بودند و بدان فریب خورده از رهبر بد حق خودشان می دانستند که این خوبان تلاشگر در سازندگی بهتر را سرکوب کنند تا نتوانند افکار مردم را از مسئله اصلی جنگ ساختگی بد خارج و پراکنده سازند و نتوانند جنگ بدی را که رهبر نعمت می دانست آنان آن جنگ بد را خاتمه دهند و حاصل این روش بد سبب شد که نیروهای بد با حمایت رهبر بد در مدارB بیشتر و قویتر شوند و اینگونه نیروهای خوب در وسط مدارشان در برابر نیروهای بد قرار می گرفتند و بیشتر سرکوب می شدند
در این طوطعه بد رهبر بد سبب شد که مدارA خوب قبلی که ما در آن مدار خروجی بد را به خارج بیرون از مدار خوب روانه می کردیم اکنون مدارA لذت که به مدارB بد نفرت رفت در این مدارB هم خروجی بد و هم خروجی خوب در وسط بین دو مدار در برابر هم در درگیری و مبارزه همیشگی با هم شدند و همدیگر را سرکوب و نابود می کنند
در طول انقلاب که انقلاب عملی در نسبت بد است همیشه رهبربد بوسیله بدان خود با خوبان مبارزه کرد تا سرانجام خوبان را شکست داد و بدی را رواج داد و نهادینه کرد
در این روش رهبر بد نفرت نکبت موفق شد که مدارA لذت را به مدارB نفرت تغییر دهد که اکنون جامعه ما در این مدارB بد در میزان نفرت است ودر گذر زمان همراه با نیروی بد سرکوبگر رهبر بد با اندیشه بدش رهبر همه شده و اکنون در استمرار نظاره گریم که خوبان مورد هجوم دائمی نیروهای بد در کنترول رهبر بدند و نیروهای خوب بوسیله رهبر بد و نیروهای بدش سرکوب می شوند


راه  حل
    


شما را به مهرتان
ما را به مهرمان
همه را به مهرشان می سپارم

بچه مدرسه ای

tisdag 30 maj 2017

عقل و انتخاب




مرد و زن و زن و مرد
داروی دردهایمان را یافتم

مگر آخوند زن است که زن را بفهمد تا بتواند بجای زن برای زن تصمیم بگیرد
چون من مرد هستم به من چه مگر من زنم که زن بودن را بفهمم و برای زن تصمیم بگیرم
چون من زنم به من چه مگر من مرد هستم که مرد بودن را بفهمم و برای مرد تصمیم بگیرم
تا عقل است
زن صلاح خود را بهتر از هر مردی می داند
مرد صلاح خود را بهتر از هر زنی می داند
اینگونه است که دخالت در کار و زندگی  و اهداف و آرزوی یکدیگر فزولی و پا در کفش یکدیگر کردن است که آن کفش مناسب برای هر دو نیست
ملا پا توی آن کفش کردی نمی فهمی که کفش تو نیست آن کفش زنانه است
ملا چرا به زنها بند کردی و پایت را توی کفش زنانه اشان کردی
ملا زنها را برای و به حال خودشان بگذار و بر گرد به جامعه مردانه خودت
ملا زنها در دنیا بسیارند و صاحب عقلند آنها را چه کار داری آنها را به حال خودشان بگذار و اینهمه اراجیف بر زنان روا مدار چرا با زن و حقوقش دشمنی می کنی
ملای نادان آفتی و تا دانا نشوی نمی شود مشکلات مردم حل شود تنها راه ممکن برای رهایی از رنج و عذاب ملای جاهل نادان بر مردم باید ملا را سم پاشی کرد تا آفت نادانی ملا را از بین برد و آنگاه که ملا سم پاشی دانایی شود و دانا گردد هم زنان و هم مردان از ستم و رنج ملا بر خود رها می شوند
من زن نیستم و در تصمیم گیری اشان دخالت نمی کنم اما به نظر زن در مورد خودش در خانه و اجتماع احترام می گذارم  و زنان ایران که نصف جمعیت ایران را تشکیل می دهند خود باید تلاش کنند و شعور مردان را در مورد خودشان بالا ببرند و جامعه مردان را با طبیعت و خواست بحق زنان در اجتماع آشنا کنند و به مردان بیاموزانند یعنی چون من مردم سعی خودم را می کنم و زن هم چون زن است باید حرف خود را با شهامت بزند و سعی خود را بکند و شعور اجتماعی را در فهم و ارزش زن درجامعه به مردان بشناساند یعنی هرچه من به عنوان مرد حق خود می دانم زن هم به عنوان زن هر چه را که مناسب خود می داند حق خودش هست یعنی من به عنوان مرد تصمیم گیر درست برای طبیعت زن نمی شوم و زن هم به عنوان یک زن تصمیم گیر مناسب برای طبیعت مردانه من نمی شود و در پیوند زندگانی مسئله بیان نظر و تفاوق در تصمیم گیری است که در مشورت بین مرد و زن حاصل می شود وقتی کودک بودم می دیدم که زنان سعی و تلاش زنانه خود را آزادانه به عنوان یک عضو خانواده به مانند مرد خانه داشتند و مردان هم به عنوان یک عضو خانواده سعی آزاد و تلاش خود را می کردند در این عصر تمدن و ترقی و پیشرفت یکباره ملایان چماق شدند بر سر مردم و تفکراتی نا مناسب بمانند هزیان را در اجتماعات و خانواده بین مردم رواج دادند و این ادامه یافت تا آنکه در این زمان دنیا را هم بر زنان و هم بر مردان سخت و ناسزاوار و تنگ کردند راه چاره فقط باید دین و ملا را نابود کرد و باید تاثیر دین و خرافات را در جامعه تا نابودی اش کاهش داد در اخر می نویسم که حقوق زن را خود زن می فهمد و حقوق زن برای زن است و زن تصمیم گیرش است من مرد نمی توانم که زن باشم تا بر زنانگی و خواست زنان تصمیم بگیرم و حقوق مرد را هم خود مرد می فهمد و حقوق مرد برای مرد است و مرد تصمیم گیرش است من زن نمی توانم مرد باشم تا بر مردانگی و خواست مردان تصمیم بگیرم و باید هم مرد و هم زن در نسبت خود سعی مناسب خودشان را داشته باشند چون هر که صلاح خود را بهتر از دیگران می داند صلاح زن را زن می داند و صلاح مرد را مرد می داند و این قابل تعویض نیست اگر هرکس بگوید قابل تعویض است یا در مردی اش یا در زنی اش دچار مشکل است
هدف من تغییر زن و مرد نیست چون طبیعت تکاملی زن بودن و مرد بودن را نمی شود تغییر داد بلکه چون هم زن و هم مرد عقل دارند و با عقل خودشان می فهمند در نتیجه هر دو با رجوع به عقل اشان آزادانه خواست و نیاز و انتخاب شرایط مناسب برای آینده خود را خود تصمیم می گیرند و این نظر در بر گیرنده زندگی مشترک بین زن و مرد هم می شود برای رسیدن به این منظور ابتدا هرچه زودتر باید ملا را از حاکمیت جامعه خلع کرد و بر روی ستونهای برق نابودشان کرد
ملا و دین نباشد همه طبیعت جامعه به روال طبیعی درستش بر می گردد و مریزی جامعه مریز که ملا سبب اش شد بعد از نابودی ملا بر روی تیرهای برق و نابودی افکار ملایی بعد از آن شفا دوباره پیدا می کند
شما را به مهرتان
ما را به مهرمان
همه را به مهرشان
می سپارم


نویسنده مدرسه ای وچه

مملی حقه باز بود



حقه است

عربستان در ایران امامزاده درست کرد و ملای عربی گذاشت تا ما را در استمرار زیر سلطه نادانی و واپسگرایی بکذارد می دانیم که رواج دین در کشورمان به وسیله عربستان انجام شد و عربستان بوسیله دین اعتقادی ما را زیر سلطه خود گرفته و پیرو خود کرده در واقع دین یک روشی برای چپاول و استعمار ملتی از ملت دیگر است یعنی دین یک روش برای استعمار و استثمار کردن ملت های دیگر است اگر ایرانی هستی می خواهی عربستان را چیاول و تاراج کنی دین ایرانی جدید خلق کن و با شمشیر و گلوله در عربستان رواج بده و قبله اش را در شهر خود بگذار اینگونه تا موجودیت و اعتقاد به آن دین هست تو ارباب و فرمانده بدون چون و چرا عربستان خواهی بود دین ارزش خدایی ندارد و دین فقط یک حقه است که حقه باز بوجود آورنده اش در زیادی حقه بازی ها غیر قابل توصیف حقه بازترین ها است

نویسنده مدرسه ای وچه

بچه مدرسه ای

torsdag 18 maj 2017

تبرک است صواب دارد که ملا کونش را به صندوق رای بمالد



تبرک است صواب دارد که ملا کونش را به صندوق رای بمالد
ملای کونی اگر هنوز عاشق من کیری هستی و می دانم که در ایمان به من هنوز عاشق من کیری باقی ماندی در تایید ایمانت به من به من رای بده
بهشت و جهنم جعلی وفرضی در انتظارت است
و برای آنکه تو ملای خوبی هستی آخر هفته دیگر تو را همراه با جدت خامنه ای اول به بهشت جعلی فرضی بعد به جهنم فرضی جعلی می فرستم که تا ابد فرضی جعلی که وجود ندارد در جهنم فرضی جعلی تمامی جهمنی های فرضی جعلی کون ورم کرده ملای ابنه ای  بکنند
ملا من اکنون موقت در این دنیایم اما صاحب آن دنیایم و اکنون هم در این دنیا و هم در آن دنیایم وقتی هم در آن دنیایم هم در این دنیایم و هم در آن دنیایم چون آن دنیا این دنیا است و این دنیا هم همین دنیا است از آن دنیا خبری نیست و تمامی اش هم من هستم و مال من است و ارثی به من رسیده
ملای خوب ابنه همین الان فنا و کفن شود اگر دروغ بگویم
ملا شونی فراموش نکن که اگر به من رای ندهی و ایمانت کم شود لذتت که کونی گری ات است را از تو می گیرم تا تو برای همیشه در حصرت کونی گری ات گریه و زاری کنی اگر به من رای دهی کونت را تنگ تر و ابنه ات را ابنه تر می کنم تا زنده ای بتوانی لذت کونی گری ات را بیشتر بچشی
فردا را سرنوشت ملا شونی نامیدم
ملا شونی مرید و خدمتگذارم تبلیغم کن تا برایم رای جمع کنی نه آنکه شما ملایان پادوی من برای خود سعی می کنید
ملای کونی آخر زمان است برای رفع گناهانت فردا دامنت را بالا بکش و شورتت را پایین بکش و کونت را به صندوق رای بمال می دانم و دانسته قول شرف می دهم که تورا قبل از رفتن به آن دنیای فرضی نمره بیست بدهم

حالا منتظرم که ببینم فردا با گناهایت چه می کنی آمرزیده می شوی یا لعنت می شوی


tisdag 16 maj 2017

خلیفه بی خلیفه و رای بی رای


دوزار



دوزار

از ملا بدم می آد

تو رای دادی
به من چه

آیا می شود که در رای گیری ملایی شرکت کردی دیگر شرکت نکنی

یاد قدیما بخیر

قدیما ملا محتاج به دوزاری ملت بود
حالا ملت محتاج به دوزار ملایی شدند

قبلا به ملا دوزار می دادیم تا ملا در سخنرانی اش حسین سوسماری را بکشد
حالا ملا دوزار می دهد تا بر کول مردم سواری بخورد

قبلا دوزار می دادیم که ملا بر منیر علی جانی را با شمشیر به دو شقه کند
حالا ملا میلیاردها دوزاری می گیرد تا فرزندانمان را شکنجه بکند و شقه شقه کند و بکشد

قبلا ملا بر منبر می شد و کار نمی کرد و دوزاری های فراوان مردم در آمد ملا بود
حالا ملت باید برای دوزار از ملا فرمان ببرند تا ملا آنان را از کار و زندگی اخراج و بی کار نکند

قبلا به ملا دوزار می دادیم تا رضا چوپان کبوتر باز را روی منبر با زهر بکشد
حالا ملا دوزار به کمیته و سپاه و بسیج می دهد تا در شهر و روستا مردم را غارت کنند و معتاد کنند و بکشند

قبلا به ملا دوزار می دادیم تا ملا در سخنرانی هایش حسین سوسماری وعلی جانی و رضا چوپان کبوترباز را روی منبر بکشد
حالا ملا دوزار می دهد تا حسین سوسماری ها و علی جانی ها و رضا چویانهای کبوترباز فرزندان ملت را بکشند
 

قبلا ملا دوزار می گرفت که به استقلال و آزادی مردم اعتراض کند و آزادی و استقلال و لوکس گرایی مردم را فساد می نامید
حالا ملا مستبد خود  در فراوانی فساد از زنان و دختران مردم جنده خانه صیغه ای راه انداخته و مراکز عبادی مردم را جنده خانه رسمی کرده

قبلا ملا نیازمند به دوزار مردم بود
حالا مردم نیازمند به دوزار ملا شدند

یادش بخیر قدیما ملا را می فرستادند روی صندلی دراز تا بر روی صندلی پدربزرگانش را که در دیاری دیگر که فرسنگها از ما دور بودند را بکشد وعلی را با شمشیر دو نصف اش کند و ملا بر منبر می شد و جدش حسین و علی و رضا چوپان کبوترباز را به جزایشان می رساند و حسین را می کشت و علی را با شمشیر دو نصف می کرد و رضا کبوتر باز را زهرکش می کرد و دوزار را می گرفت و گورش را گم می کرد
حالا ملا حسین و علی و رضا و محمد فرزندان مردم دیارمان را با گلوله و موشک سوراخ سوراخ کرده  و منفجرشان می کند و می کشد و با تحدید میلیاردها دوزاری های مردم را می دزدد و کسی هم جرات اعتراض ندارد و همه هم برای آنکه دوزاریی نصیب اشان شود از برای دوزار ملایی جیره خوار ملای دوزاری شدند و همه هم برای آنکه دوزار از ملای دوزاری نصیب اشان شود به میل ملا و از برای خود شیرینی و نزدیکی به ملا همدیگر را تحدید و شکنجه و سرکوب می کنند یا مردم را از کار اخراج می کنند و آنان را از زندگی اشان ساقط می کنند

ملای دوزاری ناراحت پرورش یافته در عصر راحتی ها و دارندگی های توهم با شادی قدیم امروز با پرداخت دوزار به مردم از طریق مردم دوزاری خفقان اجتماعی و شکنجه راه انداخته و مردم کشی می کند شاید توجه نکردید اما امروزه عملا شاهد هستیم که بدبختی های جاری مردممان سرنوشت یکایک همه باورمندان ملازده به دین ملا است

قبلا ملت به ملا دوزار می دادند تا ملا برایشان رقاصی کند
حالا ملا به ملت عزیز دوزار می دهد تا ملت عزیز برای ملا رقاصی کنند

انگار درست گفتند که کار دنیا برعکس می شود
و بالا پایین می شود و پایین بالا می شود

قدیما مردم دارا بودند و به ملای گدا دوزاری  دوزار می دادند اما حالا ملایان دارا هستند و به ملت گدا دوزاری دوزار می دهند
منتظرم که وقتش رسیده شود و دوباره دنیا برعکس شود و در جای درست اش قرار گیرد
یعنی
مردم غیر ملا در جای مناسب اشان دارا و در بالا شوند و ملایان گدا در جای مناسب اشان گدا و در پایین شوند
یعنی
دوباره دوزار دهنده و دوزار گیرنده مناسب در جایشان باشند

حتما این آرزو آرزوی شما هم هست

ای ملت برای رهایی از ملا لطفا به ملا دوزاری ندهید

قبلا مردم با احترام با ملا برخورد می کردند  و ملا را در پنهان و آشکار صلاخی نمی کردند
حالا ملا به مردم بی احترامی می کند و مردم را در در پنهان و آشکار در مقبل چشم همه صلاخی می کند

قبلا مردم ملایان را صلاخی نمی کردند
حالا ملایان مردم را صلاخی می کنند

قبلا فقط دیکتاتوری و خفقان شاهی حاکم بود
ولی حالا
حالا دیکتاتوری و خفقان و جنایت و آدم کشی و جنگ و فقر و بیکاری و سرکوب و هراس و ترس و تشنج بوسیله کمیته و سپاه و بسیج ملایی بر مردم و تهدید کاری و اخراج از کار و سرکوب و توحین به زنان و سرکوب و توحین به مردان و فقدان مراکز آموزشی و بردگی و کنیزی و بیکاری و بیگاری و نابودی و ورشکستگی تولیدات داخلی و مشکل تغذیه درست کودکان و فقدان و گرانی بهداشت و نبود تامین اجتماعی  و آوارگی و هرزگی و ترس و جو وحشت و حاصل اش بیماری روحی اجتماعی مردم و  ناراحتی و وحشت مردم از خطر ترور و نابودی  و نابودی شادی و خوشی و برقراری قهر و کینه اجتماعی و رواج جهل و جنون و جنایت و اخراج از کار و مدرسه و دانشگاه و توحین و آوارگی و فراوانی مریزی روحی و جانشینی فرهنگ و لباس و دین بیگانه عربی و کشتار مردممان در جنگهای بی ارتباط با ما در فرسنگها دور تر از وطن و زخمی و محلول کردن مردم ما در جنگهای غیر ضروری که ملایان سبب اش شدند و به تاراج بردن پول و ثروت مردم و پرداخت مجانی آن به مزدوران و عربهای غیر خودی و بنای شهرها و مراکز تحصیلی و بیمارستانهای مدرن برای آنان با به دزدی و یغما بردن بزور پول و ثروت ملی مردممان و پرداخت هنگفت ثروت مردم به تروریستهای بین المللی خارجی و تروریست بی شخصیت کردن مردم با شخصیت ما که قبلا تروریست بی شخصیت نبودند و بیشتر از این بدی های ملایی بر ما است که من ننوشتم و شما می دانید و با آمدن ملا بر حکومت همه این بدی ها را ملا بر مردممان تحمیل و حاکم کرد که در حکومت غیر ملایی در گذشته این همه ناروایی ها در وطن و خارج از وطنمان بر ما نبود

  
شما رای دادید
به من چه

ای ملت برای رهایی از ملا لطفا به ملا دوزاری ندهید

شما را به مهرتان
ما را به مهرمان
همه را به مهرشان
می سپارم

مدرسه ای وچه
بچه مدرسه ای

fredag 12 maj 2017

تو گفتی به من چه




چرا هرگز سعی تو در حکومت خلافه ای تاثیر گذارباب میل تو نبوده
حکومت دینی
خلیفه  زوری

روش حکومت دینی فرمانهای نامناسب ثابت برگرفته شده از داستان های بی پایه قدیمی که غیر قابل تغییر و واپسگرا می باشند است بدین جهت در حکومت دینی شرکت در انتخابات اجازه تغییر در قوانین ثابت مذهبی برای رسیدن به تغییرات بهتر را نمی دهد و در حکومت مذهبی انتخابات برای انتخاب رهبری و قانونگذاری به دست مردم مفهومی نداشته و وجود ندارد و طرح انتخابات و جمهوری بودن در حکومت اسلامی فقط یک حقه است چون روش اسلام بر مبنای خلیفه عمل می کند و اسلام تمام قدرتهای رهبری جامعه را به خلیفه محول کرده و خلیفه اسلامی کنونی در ایران سید موسوی است و اسلامیان می پندارند که خلیفه انتخاب الله بر زمینیان است و صواب است که همه مسلمین از خلیفه الله پیروی کنند
اینگونه است که در جامعه اسلامی انتخاب رهبر و رئیس جمهور و مجلس و انتخابات دیگر مفهومی ندارد و فقط یک بازی و حقه دینی است و در عمل کاری و عملی نیست
چون حکومت دینی تکامل نوگرایی و ترقیخواهی را نمی پسندد رای گیری در حکومت دینی که خلیفه ای است در عمل سازنده نیست و معنی ندارد و حکومت دینی و خلیفه اش به استناد دین مخالف تکامل سیاسی و اجتماعی است بدینجهت رای دادن و انتخابات در حکومت خلیفه ای دینی تکامل سیاسی و اجتماعی مترقی پیشرفته را بوجود نمی آورد
در طبیعت و خاصیت دین است که حکومت دینی واپسگرا و ارتجایی و استبدادی است که خلیفه در حکومت دینی  از طریق ترس و وحشت و ترور بر مردم حکومت می کند
هرگز حکومت دینی که خلیفه ای است  انتخاب من نبوده و نیست و نخواهد بود
هم ملا که خلیفه است وهم  خلیفه های غیر ملا را نمی پسندم
در حکومت دینی قانون نیست که حکومت سیاسی می کند بلکه این شرع است که حکومت خلیفه ای می کند
در حکومت دینی رهبر خلیفه ای است که انتخاب مردم نیست واین خلیفه بر امت زیر دستش حکومت می کند

حکومت سیاسی
انتخاب مردم

روش حکومتهای سیاسی مشورت آزاد و انتخابات آزاد مردم و نوآوری و تریخواهی و تغییرات بهتر به میل مردم برای همه مردم در آن حکومت سیاسی است

در انتخاب آزاد حکومت سیاسی یا در اجبار خلیفه ای دینی  زوری      
حکومت سیاسی یا حکومت خلیفه ای

چون اسلام تشکیل شده از قوانین باطل ناپسند تعیین شده از قبل است نمی شود برای شکوفایی و رسیدن به تمدن مناسب پیشرفته برتر از روش رای گیری آن قوانین باطل دینی عصر حجر را تغییر داد
چون ماهیت رای گیری و انتخابات آزاد مردمی سبب تغییر قوانین در جامعه در جهت بهتر شدن می شود و چون در حکومت دینی اسلامی تغییر قوانین دینی ممکن نیست به این جهت عمل رای گیری و انتخابات ترقیخواهانه مردم در حکومت دینی ارزش و معنی ندارد و تاثیر آن در آن جامعه دینی جاری نمی شود
با این استدلال در حکومت دینی اسلامی که خلیفه ای است رای دادن بی فایده است و تاثیر گذار نیست و رای گیری در سیستم خلیفه ای ملایان سبب رسیدن به تمدن پیشرفته تر و بهتر امروزی نمی شود
در حکومت دینی این مردم که امت نامیده می شوند و نمایندگانشان نیستند که در مملکت داری تصمیم گیرنده اند بلکه رهبر دینی که خلیفه نامیده می شود در بیت اش و گماشتگان دینی زیر دستش در میزان دین بر مردم حکومت و تصمیم گیری دینی می کنند
چون قوانین اسلام در حکومت اسلامی قوانین ثابت تعیین شده از قبل اند نمی شود آن قوانین را از طریق رای گیری و انتخاب مردم تغییر داد
در حکومت دینی رای گیری و انتخابات فقط  ژس و افه و قراب است که حکومت دینی خلیفه ای به آن می نازد و کابرد عملی در جامعه برای مردم ندارد
در حکومت دینی قوانین مترقی وجود ندارد آنچه که در حکومت دینی قوانین رایج است فقط قوانین ثابت از پیش تعیین شده قبلی است که بر مردم حاکم است
در انتخابات به روش دینی منتخب مردم ارزش تاثیر گذار فعال در جامعه خلیفه ای دینی را ندارد و منتخب مردم قادر به تغییر قوانین خارج از آن قوانین جاری دینی برای بهتر شدن جامعه را ندارد
حاصل حکومت دینی خلیفه ارتجاعی می شود و در حکومت دینی که خلیفه ای است ترقیخواهی گناه محصوب می شود
در حکومت دینی شرع و قوانین شرعی و شرعی بودن در نادانیها  خلافت  واپسگرایانه در واپسگراییها می کند وجامعه واپسگرای دینی را می سازد و در ادامه این جامعه واپسگرای دینی حاصله بسوی خلیفه گری استبدادی بزرگتر ضد مردم پیش رفته و سبب می شود که جامعه دینی  به بی تمدنیها و نادانی های بیشتر عقب گرد کند و چون ماهیت حکومت دینی واپسگرایی و ارتجاع و صلب آسایش مردم است حکومت دینی هرگز متکامل نمی شود و حکومت دینی در مبارزه با تکامل ضد تکامل است  
در حکومت سیاسی علم و تفکر و تحلیل در داناییها حکومت مترقیانه در ترقیات می کند و جامعه مترقی علمی را می سازد و جامعه مترقی علمی همراه با انتخابات آزاد مردمی اش بسوی پیشرفت و تمدن بزرگ در دانایی های بیشتر پیش می رود چون ماهیت حکومت سیاسی ترقیخواهی و نوگرایی و زندگی بهتر است و حکومت سیاسی همیشه در تلاش و تکامل و سازندگی بیشتر است   
روش علم تفکر کردن است و ماهیت علم محتوی سازنده اش است
روش دین تفکر نباید کرد و ماهیت دین بی محتوایی خرابکارانه اش است
برای نبرد علمی دانا با دینی نادان علمی ابزار مداد و دانش و آموزش و قلم و مداوا و اختیار آزاد بکار می برد
برای نبرد دینی نادان با علمی دانا دینی ایزار چماق و شکنجه و تحدید و اجبار و خسارت جانی بکار می برد
دین مزخرفات ثابت تغییر ناپذیر از داستانهای کهنه گفته شده در قدیم است
علم قوانین و یافته های تغییر پذیر از تحلیلات و کشوف در جهت تکامل و دانایی بیشتر بعدی است
دین در استمرارش سبب سختی بعدی می شود
علم در استمرارش سبب راحتی های بعدی می شود
ماهیت و بی ارزشی دین به دشواری هایش است
ماهیت و ارزش علم به راحتی هایش است
حکومت دینی شرعی حکومت خلیفه ای است و رهبر در حکومت دینی خلیفه زور گو نام دارد
حکومت علمی سیاسی حکومت انتخابی است و رهبر در حکومت سیاسی رئیس جمهور خدمتگذار نام دارد
ملا دینی و دینی در تمامیت اش هرگز رئیس جمهور واقعی تمام عیار نمی شود
دانشگاهی  سیاسی و سیاسی در تمامیت اش هرگز خلیفه واقعی تمام عیار نمی شود
حکومت خلافه ای در ایران حکومت جدیدی نیست بلکه مدتهای زیادی است که این نوع حکومت در تاریخ ایران رایج است و نام حقیقی اش هم حکومت خلیفه ای نامیده می شود و خلیفه در ایران ملا است
حکومت سیاسی تغییرات و انتخاب بهتر دارد و به رای مردم اهمیت می دهد
حکومت  دینی تغییرات و انتخابات بهتر ندارد و به رای مردم اهمیت نمی دهد
سیاسی سبب تغییرات بهتر می شود
دینی سبب تغییرات بدتر می شود
حکومت سیاسی علمی تحلیلی است
حکومت خلیفه ای دین بدون تفکر است
امروز در عصر علم و دانایی در جهان متمدن ما در ایران خلیفه و حکومت واپسگرای خلافه ای  ضد روش مترقی سیاسی در نادانیها و برای رسیدن به بی تمدنیهای بیشتر بر پا کردیم
امروز در عصر علم و دانایی در جهان متمدن دیگران حکومت مترقی جمهوری انتخابی آزاد سیاسی در داناییها و برای رسیدن به تمدن بیشتر بر پا کردند
حکومت سیاسی در ارزشهایش ملت دارد
حکومت خلیفه ای در بی ارزشیهایش امت دارد
ملت یعنی مردم
امت یعنی گماشته
حکومت سیاسی علمی است
حکومت خلیفه ای دینی است
دینی به گذشته رجوع می کند
علمی به آینده می اندیشد
ملاک حکومت سیاسی نگرش به علم و دست آوردهای آینده آن است
ملاک حکومت دینی نگرش به داستانهای خرافی باطل باقی مانده از گذشته است
حکومت علمی یعنی به پیش رفتن
حکومت دینی یعنی به پس رفتن
آیا توجه کردید که نوع حکومت دینی حکومت قانون نیست بلکه نوع حکومت دینی حکومت شرع است و در حکومت دینی شرع اسلام است که حکومت می کند نه قانون
می دانیم که در حکومت دینی که ماهیت اش خلافه ای می شود رئیس جمهور منتخب شورای نگهبان به انتخاب مردم نبوده و کاره ای نیست
در حکومت خلیفه ای دینی رای مردم ارزش اجرایی ندارد
در حکومت خلیفه ای دینی انتخاب مردم ارزش اجرایی ندارد
در حکومت خلیفه ای دینی رای و انتخاب مردم ملاک نیست
به من چه

من رای نمی دهم

ملا انتخاب من نیست
ملا برو

ملا برو یعنی ما باید مانع بوجود آمدن هر گونه ملا باشیم و برای خلاصی از ملاهای کنونی ما باید به ملا دانش علمی بیاموزیم
ملا برو یعنی قطع نسل هرچه ملا در کشورمان   

یادتان باشد که تحول و تمدن و ترقیخواهی و کمال را نمی شود در مسجد و عبادتگاه و نزد خلیفه دینی یافت بلکه تحول و تمدن و ترقیخواهی و کمال ماهیت و خاصیت مدرسه و دانشگاه است

اینگونه است که در حکومت دینی رای نمی دهم  

ما را به مهرمان
شما  را به مهرتان
همه را به مهرشان می سپارم
مدرسه ای وچه


رای نمی دهم
خلیفه حکومتمدار نیست
در این بازنگری و تحلیل خلیفه ملا است
فرق خلافت و حکومت چگونه است و فرق خلیفه و حکومتمدار چه است
برای دانستن این دو روش حکومتی روشهای خلیفه گری و حکومتمداری را بررسی می کنم

ابتدا در مورد روش خلیفه ای که روش انتصابی واپسگرایی دیکتاتوری است راتحلیلی می نویسم

خلیفه خودسر در خلافت بر اساس داستانهای باقی مانده از قدیم که بی پایه و اساسند عمل می کند و برای کنترول مردم و کشور به آن داستانها رجوع می کند و برای آنکه مردم عمل خلیفه که مطابق آن داستانهای قدیمی است را بپذیرند خلیفه آن داستانهای قدیمی خیالی غیر واقعی را به نیروی برتر از توان آدمی نسبت می دهد و آن کسانی که امر خلیفه را در جامعه خلیفه گری جاری می کنند مزدوران خلیفه اند

و چون محتوی و روش  اسلام بنا به خلیفه گری است خلیفه اسلامی در مملکت اسلامی به نوع خلیفه گری کشور را که بلد و مردم اش را که امت می نامد اداره می کند
در اسلام خلیفه ای خلیفه با استناد به داستانهای دروغین قدیمی باقیمانده از قران و حدیث و داستانهای ملایان دیگر که به دروغ به الله نسبت می دهد مملکت را اداره می کند که همه این داستانها خیالی و جعلی و بی محتوای و از روی نادانی  و از جهالت در آورده شده و خودسرند
در حکومت خلیفه ای خلیفه انتخابی نیست بلکه خلیفه انتصابی و بر اساس داستانهای پوچ قدیمی که دین نامیده می شود بزور بر مردم  منتصب می شود
چون خلیفه در نادانی ها غیر مفید و بی تمدن است  در مبارزه با تمدن خرابکار می شود به این علت نوع حکومت خلیفه ای ضد مردمی شده و حکومت خلیفه ای  دیکتاتوری مستبدی است
در نوع حکومت خلیفه ای خواست و تفکر وارزش رای مردم وجود ندارد و مردم باید انتخاب خلیفه را برگزینند و چون روش در نوع حکومت خلیفه ای رجوع به داستانهای ملا نصرالدینی قدیمی است نه تفکر و تکامل پیشرفته اجتماعی عصر جدید بدست آمده از دانایان علمی  روزگار بدین دلیل حکومت واپسگرای خلیفه ای حاصل شده از داستانهای بد قدیمی حکومت بدون آزادی و بدون تفکر و همراه با اجبار و تشنج است و در حکومت خلیفه ای ارزش رای آزاد مردم و آزادی مردم وجود ندارد
در حکومت خلیفه ای درعصر جدید ناچارا خلیفه برای گول زدن مردم به مردم اجازه رای گیری می دهد اما در حقیقت انتخاب مردم انتصاب از قبل خلیفه است یعنی مردم فقط می توانند به انتصاب خلیفه رای بدهند و خلیفه که چندین  منتصب خود را برای انتخاب به رای گیری مردم  گذاشت به دروغ آن انتخاب منتصب خلیفه را منتخب مردم معرفی می کند و در ظاهر مردم رای می دهند ولی در باطن مردم فقط یکی از منتصبان خلیفه را انتخاب می کنند در این روش رای انتخابی مردم به انتصابی خلیفه است و مردم حق رای آزاد و انتخاب آزاد ندارند
در حکومت خلیفه ای آزادی مردم نزد خلیفه جرم و گناه و امری جهنمی محسوب میشود
خلیفه فریبکار است و برای آنکه خلیفه مردم رابیشتر  بفریباند تا مردم حقه خلیفه حقه باز دیکتاتور دینی را ندانند خلیفه به اختیار خود بدروغ  مزدوران خود را به دو دسته مخالف هم تقصیم می کند و تحت کنترول خود به آنها اجازه می دهد تا تلاش خود را بکنند  تا خلیفه به دروغ به امت اش برساند که در حکومت خلیفه ای مخالفان خلیفه هم می توانند بنا به نظرشان تلاش آزادانه می کنند
اما اگر با دقت حکومت خلیفه ای را مرور کنیم در عمل می دانیم و می فهمیم و شاهد خواهیم بود که چون خلیفه نادان بی استدلال است تحمل مخالفان را ندارد و همه امور در مملکتی که خلیفه در آنجا ریاست می کند در دست و به فرمان مستقیم و به میل خلیفه دیکتاتور دینی است که مردم در آن نقشی ندارند و مردم فقط مهره های بازی خلیفه هستند
در روش خلیفه ای نامهایی که بطور معمول قبل از خلیفه درجامعه رواج دارند به نامهای ملا و منبر و خلافت و خلیفه و فقیه و امت و بیت و بلد و قران و حدیث و گفتار ملایان کونی ابنه ای نادان تغییر می یابند
  
چه می شود کرد که کونی دولای قدیم ملای جدید شد

رای می دهم
حکومتمدار خلیفه نیست
روش حکومتمداری که روش انتخابی مترقی آزاد نامیده می شود را تحلیلی می نویسم

در روش حکومتمداری یا انتخابی کنترول و پیشبرد و سرنوشت جامعه به دست مردم است و مردم حکومتمدار را انتخاب کرده  و با نظر خود حکومتمدار را در تصمیم گیری ها و رهبری هدایت می کنند
و رهبر منتخب مردم با استناد به ترقیات مدرن علمی و اجتماعی روز جامعه را مناسب با خواست و نظر مردم اداره کرده و پیش می برد
و شخص منتخب مردم خودسر تصمیم گیرنده نیست بلکه شورایی از نمایندگان مردم نظرها را مورد بحث و تحلیل قرار می دهند و آن نظرها بوسیله متخصصان علمی و اجتماعی مطابق آخرین استدلالهای کشف شده  روز بررسی می شود و در آخر بررسی انتخاب نتیجه شده و رهبر حکومتی انتخاب حاصله را به اجرا می گذارد و در حین اجرا چنانچه باید بررسی دوباره یا بررسی بیشتر شود دوباره بررسی بیشتر صورت می گیرد و آن نظر تصحیح می شود و آن تغییرات حاصله بدست آمده دوباره بوسیله رهیر و مسئولین زیر دستش در جامعه جاری می شود
در این روش حکومتی رهبر انتخاب مردم است و این مردم هستند که با رای خود بدون حقه بازی هم رهبر وهم دیگر دست اندرکاران در تصمیم گیری و اجرا را انتخاب می کنند
و کنترول مملکت بدست حکومتمداران متمدن و مترقی و آزادی خواه که همیشه بدنبال تکامل و ترقی و نوآوری و پیشرفت بیشتراند اداره می شود
در این روش که نامش را حکومتمداری نامیدم در این روش حکومتمداری که انتخابی است رجوع به خواست و تفکر مردم در الویت است
و در این روش حکومتمداری رعایت آزادی اجتماعی آیین و شئون اصلی حکومتمداران منتخب مردم است
و در این نوع روش حکومتمداری آموزش و ترقی و پیشرفت و تکامل جامعه سرلوحه تلاش حکومتمداران است
و دراین  روش هرچه جامعه بیشتر به پیش می رود حکومتمدار خود و دست اندرکارانش هم در تکامل و ترقی  و تمدن و آزادی  بیشتر به پیش می روند و ارزش و رای و خواست مردم در ازادی بیشتر اهمیت داده می شود
و در این روش حکومتمداران منتخب ازاد مردم بیشتر تحصیل کرده و با تجربه و دانا و مطابق نیاز مردم اند
این نوع حکومتمداری حکومت به روش انتخابی و ازاد نامیده می شود و در این روش خواست مردم که رای مردم است ملاک در انتخاب است

در این عصر متکامل جدید روش واپسگرای عصر نادانی های قدیم که خلیفه ای انتصابی بود بجزبعضی از  کشورهای مرتجع در سایر کشورهای مترقی دیگر باطل شد
مردم دانای مترقی مدرسه رفته دانش پژو در این عصر تکامل و ترقیات و دانش مدرنیسم روش حکومتمدار انتخابی را بر می گزینند و یا برای رسیدن به روش حکومتمداری مبارزه می کنند و روش حکومتمداری آرزوی همه است       
روش حکومتمداری آرزوی همه است

به من چه
پایان

ما را به مهرمان
شما را به مهرتان
همه را به مهرشان
می سپارم

بچه مدرسه ای
مدرسه ای وچه   

به من چه
ملا انتخاب من نیست
ملا برو
به من چه