onsdag 22 april 2015

اوقاف ملایی شعبه ای از ساواک شاهنشاهی

 
 
 
 
مملکت شاهنشایی خاطراتی از گذشته
ای مردم آیا می دانید که در زمان شاه تمامی مملکت زیر نفوذ شاه هر روز در رادیو ها و وسایل صوتی و تصویری و در بلندگوهای مساجد در تمامی محله ها نماز و اذان و نوحه و دعا به زبان عربی بیشتر و به زبان فارسی کمتر پخش می شد
و در زمان محرم و رمضان عربی رادیو و تلویزیونهای کشور برنامه های عادی خود را قطع می کردند و به عربی نوحه و مصیه خوانی و اذان و دعا و نماز و سینه زنی و زنجیر زنی پخش می کردند
وقتی آن برنامه ها به گوشم می رسید مرا در تمامی پیکرم چندشم دست می داد
چطور بود که شاه را چندشش نمی گرفت و حتی برعکس شاه از آن برنامه های به زبان عربی خوشش می آمد و آن برنامه ها را حمایت می کرد
و شاه اجازه می داد که این برنامه ها در تمامی مملکت و در صدا و سیمای کشور به زبان عربی در کشوری که زبانش غیر عرب بود پخش شود
تا صواب شاه زیاد شود و شاه بعد از مردنش به بهشت برود
شما از کسی که درست به مدرسه نرفته و سواد چندان ندارد نمی توانید انتظار دیگر مترقی از او داشته باشید یعنی چون شاه درست مدرسه نرفته بود مشکلات مردم از شاه اینچنین بود که مردم آنگونه شاه نادان دیکتاتور را حمایت کردند
آره شاه دیکتاتور مستبد دینی بود نه دیکتاتور مستبد بر ملا و دینی ها بلکه ملاها آزاد و مورد حمایت شاه بودند و ملایان در سازما اوقاف منظم در هماهنگی و ارتباط با هم در سراسر  کشور عضو این سازمان بودند و دانشگاهی ها در خفقان و تهدید در زندان حکومت شاه بودند
اگر باور ندارید از بابا بزرگ هایتان بپرسید
اگر اینگونه بود مشکل ملایان دینی نزد شاه و با شاه دینی چه بود
جواب هیچی
یا اگر اینگونه بود مشکل ملایان دینی در مملکت دینی شاه چه بود
جواب هیچی
اگر اینگونه بود این انقلاب قلابی است
جواب بله صدالبته
پس این جنگها و کشتارها و مشکلات داخلی و خارجی حقه بازی و بی مورد است
جواب بله صدالبته
بله همه در همه جاهای کشور و جوامع اسلامی دیگر که مردم اسلامی هستند هرگز کسی اجبارشان نکرد که دین خود را رها کنند به این علت تفاوت تاثیر شاه و ملا در دین داری مردم یک حقه است
مردم چه در ایران شاه و چه در ایران ملا و چه در کشورهای اسلامی دیگر دین خود را همیشه داشتند و دارند و کسی هم آنها را در دینشان اجبار و تهدید نکرد و نمی کند و کسی هم تصمیم گیر بر آنها در رهایی دینشان نبود و نیست  
پس علت این تهدیدها و جنگها و اختلافات در جامعه ملایی بر مردم چیست که مردم را می رنجانند
جواب هیچی
همه اش حقه ملایی است که ملا دکان باز کرده
چون مردم ایران همیشه خداپرست بودند و هستند و ملا تاثیری بر ایمان مردم در خداپرستی نداشت و ندارد
جواب حالا می فهمیم که ملا در تمامی اش در بی کمالی اش حقه بازی کرد و می کند
سوال یعنی هیچ تفاوتی بین مملکت شاهی و ملایی نیست
جواب نه هردویشان عین هم هستند اما در مملکت شاهی کمی کمتر و در مملکت ملایی کمی بیشتر ملایان مردم را اذیت می کنند و ملایان مردم را می رنجانند و زندگی و کار مردم را تحدید می کنند و ترسی اجتماعی از همدیگر در تمامی مملکت را راه انداخته اند و ملایان در جامعه بر مردم مسئله سازی الکی می کند که این مشکلات در حکومت ملا کمی بیشتر از مشکلات در حکومت شاه است
اصلا مسئله مردم نزد ملایان دین نیست بلکه ملایان در تهدید جان و مال و ناموس مردم سعی می کند که مردم ملا را بر حکومت جان و ناموس و مال خود بپذیرند در مسئله ملا دین نیست چون مردم از قبل همیشه دینی بودند و حالا هم همانگونه به مانند قبل دینی هستند و در هر فرد نزد هر فرد دین بر افراد نزد مردم بر مردم حکومت می کرد و می کند
توجه داشته باشید که در زمان شاه وظیفه و نقش سازمان اوقاف شاهنشاهی ملایی در هر محله یا روستا یا شهر یا استان یا کشور در هماهنگی ملایان در ارتباط با هم بوده که ملایان در این هماهنگی با هم کنترول بر محله ها و روستاها و شهرها و استانها و مملکت را در اختیار خود داشتند
پس در حکومت ملایی مسئله دین نزد مردم نیست بلکه ملا انگولک مردم می کند و جنگ و بد رفتاری راه می اندازد
ملت حالا که می خواهید ولیعهد پاشا را شاه کنید از ولیعهد پاشا بپرسید که او چگونه خواهد کرد
در پایان این داستان
ای خدا جون چقدر شاه و ملا عین هم بودند وهستند و به همدیگر پاس می دادند و می دهند ولی ما توجه نمی کردیم و نمی کنیم چون توجه نمی کردیم و نمی کنیم نمی دانستیم نمی دانیم اما حالا که در تحلیل توجه کردیم می دانیم
 
 
بچه مدرسه ای    


 

برای آنکه وضعیت جامعه و مردم را در زمان شاه بشناسید من در ادامه مثال می زنم و مقایسه می کنم

مقایسه وضعییت اقتصادی ملا و غیر ملا در زمان شاه

وقتی من ده کیلومتر پیاده به مدرسه می رفتم و بر می گشتم

بچه ملا اوقافی فاصله کمتر از یکصد متری در رفت و برگشت تا مدرسه را با پیکان جوانان گران قیمت شخصی آخرین مدل می آمد و بر می گشت

بچه ملا اوقافی تصدیق ماشین نداشت و او فقط هفده سالش بود و هر وقت پلیس او را متوقف می کرد و او جریمه می شد بابای بچه ملا اوقافی از اوقاف که اوقاف شاخه ای از ساواک بود به پلیس زنگ می زد و پلیس را تهدید می کرد و پلیس از ترس ملا اوقافی جریمه را در نظر نمی گرفت

شغل پدر من مکانیک و سرپرست کارگران در بخشی از کارخانه بود

 و شغل پدر بچه ملا در سازمان جاسوسی اوقاف شاهنشاهی بود

خاطر نشان می کنم که اوقاف ملایی در زمان شاه شعبه ای از سازمان جاسوسی ساواک بود

با در نظر گرفتن توضیحات بالا و تجربه و زندگی من در زمان شاه می دانم که چرا حکومت شاه ایده آل نبود و چرا و به چه علت در سرنوشت ملت ایران برای ملت ایران حکومت ملایی پدید آمد

 

باز بگویید که شاه کله داشت ولی ملا کله نداشت

حالا من و تو دانا می دانیم که هم شاه و هم شیخ و هم زیر دستان خایمال شاه و شیخ هر سه اشان کله نداشتند

چگونه اثباط می کنم

اینگونه اثباط می کنم که با توجه و با مقایسه کله درست تو با کله شاه و شیخ و زیردستان خایمال اش اثباط می شود که تو کله درست داری ولی شاه و شیخ و زیردستان خایمال شاه و شیخ اصلا کله نداشتند

شما را به مهر نیکویتان می سپارم

بچه مدرسه ای
 


 

 
 
 
 


måndag 20 april 2015

دروغ بود

 


 

می دانم می نویسم تا تو هم بدانی

اگر تو هم می دانی بنویس تا من هم بدانم

آیا منظور ملا موجوات غیب آسمانی موجودات هوایی گازی است و موجودات هوایی گازی چه است

 می دانم می نویسم تا تو هم بدانی

بعد از آنکه فهمیدم گول  ملا خورده بودم شانس آوردم برگردانده شدم

این داستان واقعی موجودات هوایی گازی است

ملا تعریف می کرد که آدم می میرد می رود دنیای دیگر که در آن دنیا پر از کوس و کون تنگ که هر وقت می خواهم کوس کوسی را بکنم آن کوس سریع حاضر می شود و من می کنم اش و من شرابهای ناب و میوه های خشمزه که در این دنیا به مانند آن دنیا وجود ندارد در آن دنیا تا ابد همیشه وجود دارد می خورم و می نوشم

من هم ساده خوش خیال دائما به گفته های ملا گوش می کردم تا روزی صبرم به آخر رسید و دوست داشتم کوس های مخصوص آن دنیایی در بهشت بکنم و شراب خوردن را دوست داشتم که ملا در این دنیا اجازه خوردن شراب را به من نمی داد و تصمیم گرفتم به آن دنیا بروم دیدم که نوبت فردی بود که بمیرد و من سریع رفتم پریدم به جلوی آن فرد و گفتم بزار من به جایت بمیرم آن فرد خوشحال شد و نوبت اش را داد به من و من مردم بعد از چند ساعتی مرا در قبر قرار دادند در قبر منتظر حوری ها که با کوس های تنگ و خوشکل خوش هیکل بودند بودم هی صبر کردم دیدم هیچ کوسی به نزد من نمی آید فریاد زدم آهای موجودات هوایی که ساختتان از هوا است کجایید بیایید کمک ام کنید تا من هم موجودات هوایی مثل شما که از هوا ساخته شدید بشوم هر چی فریاد زدم خبری نشد دیگر نا امید شده بودم فکر می کردم که جهنمی باشم که جوابم را نمی دهند ناراحت بودم که جهنمی هستم دیگر کوس های تاب آن دنیایی که از هوا ساخته شدند گیرم نمی آید گریستم نا امید شدم گفتم مرا برگردانید به دنیای خودم تا بیشتر صواب کنم که بعد از مردنم به بهشت بروم یادم آمد که زنده بودم بسیار صواب کرده بودم چون آدم خل و ساده ای بودم که نمی توانستم گناه و مردم آزاری کنم فریاد زدم که من از تلاش نمی ایستم مرا هم عین خودتان آدم هوایی کنید صدایی شنیدم آن صدا گفت کجایی که هستی گفتم اینجا هستم مرا ببین گفت ما چشم نداریم با امواج کار می کنیم و آن صدا به من گفت که همین طور صحبتت را ادامه بده تا با امواج صدایت نزد تو بیاییم من هم دائما با صدای بلند شکوه و ناله برای رفتن به بهشت و گاهیدن و کوس و کون بهشتی و خوردن شراب بهشتی می کردم و همینطور که التماس می کردم بار دیگر صدایی شنیدم که می گفت گرمای بدنت را پیدا کردم گفتم مرا که اکنون مردم و از بین رفتم و نابود شدم را مثل خودتان موجود ساخته شده از هوا که ملایان غیبی می نامند بکنید جواب گرفتم نه نمی شود ما ساخته شده از هواییم که در دنیای هوایی خود زندگی می کنیم شما موجودات ساخته شده از آب مایع هستید ما وسیله ای برای تغییر شما از آب مایع به هوای مایع که شما دنیای گازی می نامید را نداریم گفتم پس تکلیف کوس های بهشتی چه می شود گفت به این آدرس ما جایی را نمی شناسیم گفتم مگر بین شما کوس نیست یکباره یک صوتی زد گفت تو نمی توانی ما هواییها را ببینی ولی ما کمک ات می کنیم تا ببینی یکباره توانستم ببینم در جا در تعجب گفتم یعنی تمامی درون دنیا در شکل هوایی فقط کوس هستند مردی در کار نیست همه خندیدند گفتند نه در دنیای ما وقتی مردی می خواهد کس بکند یک صوتی می کشد همه کوسهای آزاد میایند نزد آن فرد که مرد است تا آن مرد از کوس کردن دلی خالی کند و ما را شما فرشتگان می نامید پرسیدم پس مردها کجایند که بجز یک مرد مردی نمی بینم گفتند درست متوجه شدی روزی ما زنها برای خود مردهایی درست کرده بودیم ولی مردی دیکتاتور مردهای دیگر را کشت و دیگر به زنها اجازه نداد که زنها مردان کوس کن دلخواه خودشان را درست کنند از آن وقت به بعد دنیا برای این مرد بهشت شد و ما هم حوری ها برای آن مرد شدیم گفتم اگر اینگونه است من هم این دنیا آبی و هم آن دنیای هوایی را از دست دادم و بعد از این گفته من دیگر صدایی نشنیدم هی فریاد کردم و داد و بیداد کردم در اخر گریه کردم گفتم من تا مرگ کامل چند  دقیقه فقط وقت دارم کمک ام کنید تا به دنیای خودم بر گردم زنم منتظر من است اگر برنگردم ملا ابنه ای زنم را صیغه خودش می کند وقتی زنده بودم ملا دائما دنبال زنم بود که زنم را بگاهد و بدنبال من بود تا من ملا را بگاهم هرگز نه زنم و نه من قبول نکرده بودیم و ملا این حقه را زده بود و این طوطعه ملا بود تا من بمیرم و او به سراغ زنم برود و اکنون حقه آن دنیای دروغین ملا را فهمیدم من زنم را می خواهم یکباره صدای امواجی به گوشم رسید گفت زنت کیست من ماجرای حقه ملا که بمیری به دنیای دیگر می روی را برای آن صدای امواجی تعریف کردم که ملا گفت این زن که چیزی نیست و مالی نیست این شراب مست کننده که چیزی نیست و این میوه ها هم به خوشمزه گی میوه های آن دنیا نیست بمیر به آن دنیا برو که او تمام تعریفهای آن دنیایی را دنیای هلویی نامیده بود و در ادامه به آن موجود هوایی که دیده نمی شد گفتم دوستان دیگر هوای ات هم نزد من بودند گفتند که ملا دروغ گفت تا من بمیرم و نابود بشوم تا ملا بتواند زن مرا بگاهد و پسرم را وادار کند تا ملا را بگاهد و آن صدای زن گفت که ما اجازه نداریم در سرنوشت ها دخالت کنیم گفتم دروغ می گویی و ملایان و شما با هم در این حقه همدستید تا ما نتوانیم در پیشرفتها عین شما هوایی که ملا غیبی می نامد بشویم صدای امواجی آن زن به گوشم رسید که او می خندید گفتم کوس پاره به من نخند که گول ملا را خوردم کمکم کن که من فقط چند ثانیه وقت دارم اگر در این چند ثانیه توانستم به دنیای خودم برگردم می توانم تا مرگ طبیعی ام در دنیای خودم زندگی کنم و کوس زنم را بکنم و مخفیانه دور از چشم ملا شراب بنوشم و میوه های خوشمزه از باغم بچینم و بخورم آن زن گفت من تورا به زندگی ات در آن دنیای خودت برت می گردانم اما هرگز نه کسی و نه ملایی نباید بداند وگرنه من هم مثل تو می میرم پرسیدم آیا شما هم می میرید و نابود میشوید گفت گوش کن یکباره یک فریادی شنیدم که صدای مردن کسی بود جا خوردم و ترسیدم گفت نترس اکنون من یک غیبی را که در حقیقت موجودی از مواد در هوا ساخته شده بود را منفجر کردم و پاشاندم و کشتم به آه ناله افتادم گفتم مرا نکش شاید در این ثانیه آخر کسی باشد که کمک ام کند و آن زن موجود هوایی گفت من از مردان عین تو خوشم می آید اما چون تو هوایی نیستی نمی شود مرا بگاهی و گفت برو دیدم که خاکهای قبر به بیرون پاشیده شدند من هم بلند شدم پا را گذاشتم به فرار اما حس می کردم که آن موجود هوایی به دنبالم می آید رفتم نزد زنم  مدتی گذشت و بعد ازمدتی نزد زنم در حال خوردن غذا بودم آن زن هوایی  یکباره خود را بر من آشکار کرد و گفت ببین من همیشه اینجا بودم و تو خواننده اکنون حدس بزن که او کجا بود آره من برایتان تعریف می کنم او به درون بدن زنم رفته بود و گفت حالا که کوسهای آبدار دادم و تو کوسهای آبدار کردی حالا من می روم من با تعجب گفتم آنجا در بدن زنم چه می کردی گفت ما هم عین شما یک زمان عمر محدود داریم حالا عمر من تمام شد و من می میرم و او از من خداحافظی کرد یکباره صدای انفجار و پاشیدگی در هوا شنیدم و او جان به جان آفرین که جان آفرین دنیا است داد و نابود شد درست به مانند ما اما موجودات هوایی مدت کمتر از ما می توانند زنده باشند و چون ملا به من دروغ گفت تا زنم را کش برود به این خاطر در مبارزه با ملا برای افشای ملا این داستان واقعی ملا برای تصاحب زنتان به شما دروغ آن دنیا می گوید و قول دروغین عصل و میوه و شراب و کوس و زندگی دوباره بعد از مرگ در آن دنیا را به شما می دهد را رو می کنم که در مردن نابودی است به مانند نابودی اتم ها و نابودی کرات و آسمانها و نابودی درختان و گیاهان و نابودی حیوانات و نابودی آدمیان و ادامه نابودی چند باره بیشتر آنچه که نابود شده که سرانجامش سیاه چال فضایی می شود و از آن سیاه چال فضایی که بارها دوباره پاشیده شده باز دوباره از دنیا پاشیده شدهای سیال در سیاه چال فضایی اتمها و موجودات درونش در طول زمان در سازندگی و تکامل بوجود می آیند

پس در این دنیا در همه زمان زیست و زمان نابودی نهاده شده و در نابودی تمامی دنیا بعد از نابودی کامل اش دوباره در ادامه زمان بار دیگر تمامی عالم و درونش در سازندگی و بطور تکاملی به مانند اولش خلق های گوناگون و متفاوت در درون اش پدیدار می شود اگر زمان را از دنیا بر داریم دنیای بی زمان نابود می شود چنانچه در سرانجام پایان زمان برای ما در بی زمانی نابود می شویم و می میریم آمدم تا ملا را نابود کنم که در نابودی ملا ما در بی ملایی برای خو د از شراب و عسل و میوه و کوس در همین دنیا بهشت بسازیم و به این منظور من از دنیایی که در آن ملا حکومت دروغ و تزویر می کند و بر زنان مردم دشواری گذاشته دور شدم تا آزاد زندگی کنم که اسم آزاد زندگی کردن بهشت است و بهشت ملا بخورد توی فرق کله خود ملا دانبولی مانبولی کیش پس از حالا به بعد که حقه های دروغین ملایی را می دانیم می فهمیم که  بهشت جامعه آزاد دانشگاهی می شود و جهنم جامعه دیکتاتوری ملایی دینی می شود که این جهنم بخورد توی فرق سر خود ملا نادان ضد دانایی منحرف

و برای شما اقرار کنم که اکنون من دور از ملا توانستم بدون ملا راحتر زندگی کنم شما چطور

یادتان باشد که مرغ همسایه غاز است

اما من خودم از آن جامعه غازی هستم که غاز و مرغ و خروس غذای روزانه ام بود

نقد را بچسب نسیه را حواله خودت می کنم

آیا ما می توانیم آنقدر پیشرفت کنیم که در پیشرفتهای بعدی ساخت مایع خودمان را به ساخت هوایی که گازی یا غیب می نامیم تبدیل کنیم جواب بله صد البته فقط باید با کنترول کربن در ترکیبات آبی بدنمان به اکسیژن و ئیدروژن بدنمان جریان بیشتر دهیم تا گازی یا هوایی بشویم که وقتی گازی یا هوایی شدیم دیگر ملا نمی تواند ما را با چشمانش ببیند و ملا دنیای گازی ما را آن دنیا به مردم معرفی می کند و در ادامه ملا بقالی اش را توسعه می دهد و دروغ بیشتر می گوید و ملا به دروغ ما را که گازی غیر قابل دید برای دنیای مایع آبی شدیم را به مردم اینگونه معرفی می کند که ما گازی های غیبی از دنیای دیگر هستیم و هر کس به ملا گوش کند بعد از مردن به آن دنیای غیب  می رود و با مطرح کردن دروغ دنیای دیگر ملا برای سو استفاده مردم دنیای گازی را دنیای غیب دیگر می نامد و در شکل بدترش اگر ملا از زن کسی خوشش بیاید در تصاحب آن زن ملا مرد آن زن را به دروغ کافر غیر معتقد به دنیای غیب می نامد و ملا آن مرد را می کشد و بعد از کشته شدن آن مرد بدست ملا و با اشاره به آن دنیای گازی دیگر که ملا دنیای غیب می نامد ملا به مردم می گوید که آن مرد نادرست جهنمی گناهکار بود و اکنون آن مرد در آن دنیای غیبی در جهنم است و بعد از تهمت ملا به آن مرد ملا حق خود می داند و خود را با ایمان معرفی می کند و زن آن مرد را به صیغه جنده ای خود در می آورد و برای خودش می گیرد

در حالتی دیگر اگر مردمانی طرفدار ملا هم باشند اما ملا از آن افراد طرفدارش خوشش نیاید ملا برای آن مردم جنگ راه می اندازد و ملا به مردان یاد می دهد که  تا آن مردان با اعتقاد به رفتن به بهشت در دنیای گازی دیگر در جنگ کشته شوند و بعد از کشته شدنشان در این دنیا  به آن دنیای دیگر گازی  به بهشت می روند و وقتی که مردان کشته شدند ملا زنان آن مردان معتقد را هدیه می کند به مردانی که ملا از آن مردان خوشش می آید

و چون بودن و زیست ما در آن دنیای گازی به شکل گاز در سواد ملا وجود ندارد و در علم امروز امکان زیست گازی ممکن نیست بدینجهت آن مردان مورد پسند ملا در همین دنیا حوری های بهشتی می گاهند و می دانید که بدانید که ملا حقه باز نادان ضد دانایی بهتر از شما می داند که برای شما چه به مرگ طبیعی بمیرید یا چه ملا شما را در جنگ یا منزل یا در زندان بکشد دنیایی دیگر وجود ندارد و شما به جایی دیگر نمی روید یعنی بدانید که می میرید نابود می شوید پس چه برای معتقدان و چه برای غیر معتقدان به ملا و خود ملا بعد از مرگ و یا کشته شدن نابودی کامل است

اگر باور ندارید بروید از ملا بپرسید تا ملا آن دنیایی را که برای شما می گوید در عمل برایتان ثابت کند و ما بارها قبلا از ملا در این مورد سوال کردیم و ملا به ما جواب داده بود که ملا نمی تواند آن دنیای گازی یا هوایی را که ملا غیب می نامد را به شما نشان بدهد

و چون ما از قبل می دانیم که ملا حقه باز است گفته های ملا هم بطور کامل و تمام فقط خود حقه می شود

پس قانون دنیای گازی هوایی یا غیبی برای دکان و دکانداری ملا می شود که نام این قانون ملایی در نادانی و جهل و نفهمی دین ملایی نامیده می شود

در مقایسه دانایی علمی امان با ملا نادان دینی ملا نادان دینی در نسبت عکس دانا علمی در نادانی دینی می شود یعنی دانای علمی هرچه بیشتر بیاموزد نادانی ملا دینی برای ملای نادان ضد دانایی بیشتر می شود و ملا نادان ضد دانایی دروغ می گوید چون دروغ از قبل در ساخت فکری ملا منحرف در فکر ملای منحرف در نسبت دین رسم شده است

پس آن دنیای غیبی گازی هوایی را که ملا دین می نامد و ملا خود آن را نمی فهمد و نمی داند ملا این دروغ رفتن به آن دنیای گازی هوایی غیبی دیگر بعد از مرگ را در نادانی اش روش تسلط و سو استفاده  خود بر مردم قرار داده و نامش را دین و روشش را روش دینی نامیده که با آموزش دانایی علمی به مردم ملا نادان ضد دانایی دیگر بیشتر نمی تواند بر زنان و اقتصاد مردم و بر اختیار مردم برخودشان  ریاست و سو استفاده کند

اگر وقت کردید بیایید تا با هم یک پکی بزنیم

من از شراب قرمز کال مزه با درصد الکل ده درصد خوشم می آید تو از چه شرابی خوشت می آید

خاطرت باشد شراب را زیاد یکجا بخوری حالت را بد می کند اگر میزان بخوری حالت را خوب می کند

و اگر هروز بخوری باعث مریزی ات می شود و تاثیر بد می گذارد در شراب خوری ماهی یک لیتر کافی است

بمانند جاوید باشید چون در دنیا در غیب اش و نمایانش  جاویدان وجود ندارد

 

موضوعی که من به آن توجه و دقت نکردم را می نویسم که آن زن هوایی در قبر نزد من به من گفت که آن هوایی های دیگر هم مال مردمند

حالا می فهمید که  معنی گفته آن زن هوایی چه است اگر چه می دانید باز من بیشتر در استدلال حرف آن زن را برای شما می نویسم

آره درست فهمیدید که آن موجودات هوایی دیگر هم بمانند همین زن به درون بدن دیگران می رفتند و بمانند قارچ آفتی در وجود دیگر موجودات زندگی اشان را به مانند سم در بدن آدمیان ادامه می دادند که ملا یان نادان ضددانایی این نوع موجودات هوایی را روح آدم می نامند

و این موجودات هوایی بعد از عمر کوتاه اشان در مردنشان در درون بدن مردم منفجر می شوند و در هوا می پاشند و چون ساخت خودشان هم از جنس هوا است کسی متوجه انفجار و نابودی آنها در بدن خود نمی شود

ملا کونی کجایی بی ناموس دستت که حقه بر مردم است را نزد مردم رو کردم و اکنون مردم شما ملایان نادان ضد دانایی در تزویر و حقه را می دانند و اکنون مردم شما ملایان حقه و تزویر را می فرستند به بغل آن هواییها که ملا یان آن هواییها را که از هوا ساخته شدند را بدروغ به نام دنیای غیب روحانی به مردم معرفی می کنند

توجه کنید مردم ای مردم می دانید که ملا نادان ضد دانایی دنیای هوایی را دنیای روحانی می نامد

حالا که حقه غیب را فهمیدید و فهمیدید که غیب یا دنیای هوایی در شعور کمتر از ما هستند و عمر کوتاه دارند و ناتوانتر از ما هستند و چشم ندارند و حالا که می دانیم از حقه ملا کسخول خنده امان گرفت و به ملا می خندیم که این ملا در نادانی چقدر کسخول است در اینجا یک استراحت می گیرم چون به نادانی ملا خنده ام گرفته می خواهم بخندم حرو حر و حر  حرحرحرحر کلی به ملا جاکش بی ناموس حقه باز فریبکار  دروغگو خندیدم

حالا که ای مردم ملای حقه باز را می دانید آیا می توانید از کسی نادان تر از خود پیروی کنید و به نادانتر از خود گوش بدهید

 

ابتدا در نتیجه گیری در مورد دنیایی که ما در درونش هستیم می نویسم و در این نوشتن وحم و خیال باطل غیر استدلالی ملا نادان ضد دانایی را به ملا می فهمانم

ملا ما اینگونه هستیم یعنی اینگونه درست شدیم و همه می دانند که ما در شکل جامد به دنیای جامد می رینیم و به شکل مایع به دنیای مایع می شاشیم  و به شکل گاز به دنیای گاز می چسیم که چس گازی ما در هوای غیب که ملا غیب را دنیای روحانی می گوید می رود و ما چس غیبی هوایی را نمی بینیم پس وقتی می چسم این چس من به دنیای روان هوایی گازی روحانی به غیب در آرزوهای ملا نادان ضد دانایی هوش هوشی می رود

یعنی روحانیت ملا چسی شد و چسم در خیابان غیب به درون روحانیت ملا رفت و در چسیدن من به روحانیت ملا از خیابان غیب این چسیدن من به  وجود ملا در دهن اش و دماغ اش و چشم اش و گوش اش و به درون تمام اعضای روحانی ملا نفوذ کرد و ای ملت ها بدانید که ملا ها به دنبال چس روحانی غیبی هوایی گازی شما هستند برای ملاها و اعتقادهای چسی در کله ملا به ملا بچسید که چس غیب نیاز روحانی هوایی گازی ملا است

تا اینجا در بهشت برای شما زمینیان نوشتم و کمی خسته شدم و حالا حوصله ندارم که بیشتر بنویسم فکر می کنم برای حالا همینقدر کافی است بعدا بیشتر می نویسم ضمن درود بر شما من در بهشت می خواهم کمی استراحت کنم شما که در هر کجا هستید اگر آنجا برای شما بهشت نیست من نصیحتی برای شما ندارم چون مسئله هر کس به خودش مربوط است و هر کس سرنوشت خود را خود در بهشت یا جهنم می سازد

حالا می روم در روی تخت بهشتی تا در بهشت کمی استراحت کنم

 

پایدار باشید و عقل در کله اتان دوست و یار و همراه شما باشد    

 

بچه مدرسه ای
 

 
 
 
 



torsdag 9 april 2015

ملت نانجیب








ای مردم آخه ملا نادان ضد دانایی به چه زبانی بگوید تا شما بفهمید

ملا نادان ضد دانایی روی کله اش گو پیچیده شده از پارچه قرار داد که شما بفهمید که توی کله ملا گو است

در بی توجهی اتان باز بدنبال ملا رفتن اتان را ادامه می دهید

آخه ملا نادان ضد دانایی به چه زبانی به شما مردم نانجیب بگوید تا شما بدانید که ملا با پهن و گو به جای مغز در کله اش نباید رهبر شود

حالا انتخاب در دست شما مردم است که دیگر ملا با مغز کله گویی را تایید نکنید  

 

 

بچه مدرسه ای

از بابا موسی به پسر موسوی رسید

 

 

من فکر می کنم که آدمها همه عین هم هستند چه در کله و چه در بدن همه آدمند اما سوالی دارم که اسم این سوال را زرنگی نکن نام نهادم و جواب من به تو که من از تو زرنگترم
این نامه توحین به کسی یا چیزی نیست بلکه من واقعیتی که امروز مشاهده می کنیم  را با اثباط می نویسم و شما داوری کنید 
و توحین به کسی یا چیزی نیست

من از سید ننوشتم من در نام سید موسوی خامنه ای ثابت کردم که که خامنه ای از نسل موسی است و او یک یهودی است اثباط به روش زیر انجام شد در نام خامنه ای موسوی نوشته شده موسوی که نشاندهنده نسبت او به موسی یهود است و در معنی موسوی در نام سید موسوی خامنه ای او به موسی یهود نسبت داده شده که موسی یهود به عنوان جد پدری سید موسوی خامنه ای می شود راجب سید هم بعدا صحبت می کنم

دقت کنید که سید موسوی خمینی هم در نام عین سید موسوی خامنه ای موسوی بود یعنی جد خمینی هم از موسی یهود بود 

سوال این است که یهود در بهره گیری از ایران بر زمین بدنبال چه است  ؟

سوال بعدی من ؟ 

در ایران چه خبر ؟

 

 

نویسنده

بچه مدرسه ای

onsdag 1 april 2015

وقتی محمد به لباس ملا خندید من هم خندیدم


 
 
 
 
ملا غیر کویری در لباس محمد کویری

محمد در دوستی به من گفت و من این داستان را نوشتم
 

ملای عزیز امروز می خواهم برای تو در مورد لباس عربی بنویسم

ملا می دانی که عربستان کویر بسیار بسیار گرم طاقت فرسا است

و مردان برای آنکه خورشید سوزان به فرقشان سرشان نتابد بر روی سر خود روسری می گذارند که این روسری از پارچه نازک با رنگ روشن است که بتواند گرما را کمتر بخود بگیرد و ازدیاد گرما دفع شود و مانع تابش مستقیم سوزان آفتاب بر فرق سر فرد شود

موضوع بعدی چون هوا صحرای کویر گرم است عربها نمی توانند این روسری خود را گره بزنند و اگر روسری خود را گره بزنند گرمای سر در زیر روسری بسیار گرمتر از بیرون روسری می شود به این خاطر به جای گره زدن روسری عرب یک چوب دایره ای را بر روی روسری سر خود می گذارد تا آن چوب روسری را بر سر عرب در جای خود نگه دارد

ملا عزیز حالا می خواهم در مورد لباس عرب بنویسم

ملا می دانی که عربها دامن گشاد سفید رنگ که بتواند نور و گرما را از خود  دور کند با پارچه بسیار نازک بر تن می کنند و حکم این لباس بر تن عرب عین آن روسری بر سر عرب است یعنی چون صحرای عربستان گرم طاقت فرسا است و عرب تحمل آن گرمای طاقت فرسا را ندارد عربها پارچه نازک سفید رنگ که کمتر گرما را به خود جذب می کند و بیششتر گرما را از بدن عرب دفع می کند را دامن کرده و بر تن می کنند و این دامن سفید ضد گرما در تن عرب بسیاربسیار گشاد است تا باد بتواند به زیر داخل دامن عرب رفته و گرمای بدن عرب را این باد به بیرون دامن عرب رها می کند و دامن نمی تواند بر بدن عرب تنگ باشد اگر دامن بر بدن عرب تنگ باشد گرمای بدن عرب بطور طاقت فرسا بیشتر می شود و دامن بر تن عرب نباید سیاه باشد اگر سیاه باشد پارچه سیاه گرمای بیشتری را به خود جذب می کند و گرمای بدن عرب طاقت فرسا شده و عرب تحمل آن گرما را ندارد به این خاطر عرب دامن با پارچه نازک سفید و گشاد در گرما بر تن می کند تا زیادی گرما را از خود بزوداید

حالا می آیم سراغ شما ملای خوب عزیزم که ای ملا شما در کویر خشک و گرم زندگی نمی کنید که لباس مخصوص کویر را بر تن می کنید

ملا شما اکنون در هوای معتدل زندگی می کنید اما در خیالاتتان خود را در کویر گرم و خشک احساس می کنید که این احساس به صورت سراب غیر واقعی در مغزتان سبب بوجود آمدن احساس نادرست کویری در شما شده و به این خاطر لباس کویری بر تن کردید

اگر محمد لباس زنانه کویری را در خشکی و گرمای طاقت فرسا کویر بر تن داشت به خاطر شرایط خاص کویری آن دامن و روسری را بر سر و تن می کرد نه محمد در آن روسری و دامن ملا باشد

 از ملا سوال دارم که ای ملا چرا تو در هوای معتدل لباس کویری بر تن کردی که محمد از تعجب به عمل تو اکنون می خندد

اگر بگویی که چون محمد رهبرت است و تو لباس رهبری محمد را بر تن کردی این حرف تو ارزش مکانی پیدا می کند  که محمد به جهت ارزش مکانی در کویر خشک سوزان بی آب و علف در گرمای استخوان سوز آن لباس را بر تن می کرد تا خنک شود پس ای ملا عمل تو یک عمل فاقد ارزش و نابرابر با خواست و اجبار طبیعی در طبیعتی که زندگانی می کنی است و از نظر درستی عمل تو غلط و اشتباه و غیر قابل پذیرش است و از نظر عقلانی و تکامل نسبت به محیط و شرایط محیط که در آن زندگانی می کنی لباس پوشیدنت غلط است و در سیر طبیعی نسبت به محیط صدق نمی کند و در استدلال شما در کله اتان مشکل دارید و در وحم و خیال فکر می کنید که در کویر گرم و خشک سوزان بسر می برید که این وهم وخیال شما غلط است و صدق نمی کند و برای اطمینان به اطرافتان بنگرید و ببینید که شما در هوای معتدل زندگی می کنید و شما خودتان را باید با آن هوا و شرایط محیط اتان مناسب کنید و بدانید که محمد هم بدرستی به اطراف خود نگریسته بود و متوجه بود که در هوای خشک و سوزان و گرم کویری زندگی می کرد و خودش را با آن روسری و دامن مناسب با آن شرایط محیط اش درست کرده بود

ملا تو حالا می دانی چرا عرب کویری در کویر لباس عربی می پوشد اما چرا تو لباس عربی مناسب با کویر را در محیط معتدل بر تن کردی

نتیجه ای از خلاصه آنچه که نوشتم

نوع لباس و سنت مردم در جای جای دنیا در هر مکان نسبت به محیط جغرافی که آن مردم در آن مکانند در تکامل مناسب با آن مکان درست شده است که آن مردم در آن محیط قرار دارند

و مردم در آن محیط جغرافیایی که قرار دارند در تکامل خود را مناسب با آن شرایط جغرافیایی در آن مکان در می آورند

و این تکامل نسبت به محیط در آن مکانی که مردم در آن قرار دارند در تمامی سنت ها و آداب و رسومشان نتنها در لباس یلکه در تمامی سنتها و روش های زندگی اشان در جامعه اشان در تاثیر آن محیط اشان که در آنند تکامل می یابند

و مردم در ادامه زندگی اشان نسبت به آن محیطی که در آن محیط تکامل یافتند تکامل های بعدی اشان را انجام می دهند و در تکامل های بعدی در طول زمان به پیش می روند

و نوع سنتها و ارتباطات اجتماعی و خانوادگی بعدی مردم از این تکامل های انجام شده قبلی نشعت می گیرد

و مردم بر اساس این سنتها در حاصل تکامل های بعدی زندگی اشان را پیش می برند

یعنی نوع تکامل نوع محیط بعدی را در بر می گیرد

 

چون کله ام آزاد است با پارچه کله آزادم را نمی پوشانم تا صلب آزادی از کله ام کنم  

بچه مدرسه ای