lördag 4 oktober 2014

مردم سید کل علی یک چشم را رهبر می کنند

 
 

دعوا روی پالون خر است
 
نه خود خر
 
 
 
 
 
خطاب به ملاهای نادان
 
ملاهای نادان شما می گویید که همیشه باید در صراط المستقیم ( مسیر مستقیم برویم ) باشیم یعنی  مستقیم تفکر و حرکت  کنیم
یعنی نه راست نه چپ بلکه فقط صراط المستقیم ( مسیر مستقیم برویم )
حالا من سوار ماشین هستم       در حال رانندگی ام در صراط المستقیم ( یعنی حرکت در مسیر مستقیم ) حرکت کردم ولی در چهاراهی باید به سمت چپ بروم ولی به چپ رفتن نزد ملاهای نادان گناه است و چپ شیطان می شود برای اینکه من نزد ملاهای نادان گناه نکنم در حرکت از چهار راه باز مستقیم می روم ولی در چهار راه بعدی خانه ام در سمت راست است چون شما می گویید نه چپی نه راستی فقط صراط المستقیم ( مسیر مستقیم برو ) من باز در چهار راه صرط المستقیم ( مسیر مستقیم برو ) راندم حالا به نزدیک چهار راه خانه تو ملا نادان رسیدم خانه ملا نادان در سمت چپ مسیر من قرار دارد چون به گفته ملاهای نادان خانه شیطان در سمت چپ قرار دارد  
بفرمایید بگویید چه کنم
اگر در چهار راه به سمت چپ به طرف خانه تو ملا نادان بروم آنوقت من به نزد شیطان می رسم به این خاطر من همیشه صراطالمستقیم ( مسیر مستقیم برو ) می رانم
بدین وسیله به اطلاع ملاهای نادان می رسانم که من همیشه صراط المستقیم ( مسیر مستقیم برو ) هستم اگر چه ملاهای نادان بخواهند مرا گول بزنند و مرا به سمت شیطانی چپ به خانه اشان در سمت چپ ببرند من به سمت چپ خانه ملاهای نادان در سمت چپ نمی روم چون زمین گرد است من همیشه در صراط المستقیم ( مسیر مستقیم برو ) یک دور کامل دور زمین می چرخم و ملاهای نادان هم همیشه در سمت چپ چهار راه آخر مسیر من قرار دارند
و به سمت راست هم نمی روم
می دانید چرا ملاهای نادان
چون در سمت راست ملاهای حقه باز شوهرانشان را قرار داده اند تا من گول بخورم و از صراط المستقیم ( مسیر مستقیم برو ) به سمت راست بروم
حالا که نشد به سمت ملاهای نادان در سمت چپ صراط المستقیم ( چپ مسیر مسیر مستقیم برو ) بروم ملاهای نادان سعی دارند که با حقه مرا در سمت راست شوهران خود ببرند آنوقت که ملاهای نادان در حقه اشان موفق بشوند شوهران ملاها و ملاها آنوقت مرا از صراط المستقیم ( در مسیر مستقیم برو ) منحرف می کنند
ملاهای نادان می بینید که دستتان را خواندم
ملاهای نادان از کجروی هایتان به صراط المستقیم ( مسیر مستقیم برو ) بیایید و توبه کنید
چون من اکنون در استراحتگاه ام در باغی پر میوه نشسته ام و از نسیم خنک باغ با بوی بهار میوه ها در وسط گرمای تابستان لذت می برم و میوه های خوشمزه را وعده های غذاهای خود کردم
ملاهای نادان هر وقت راه راست پاک را انتخاب کردید به من اطلاع بدهید
مردم سوال کردند آیا این را که نوشتم واقعییت دارد
جواب دادم نه
من فقط گمراهی ها و نادانی های ملاهای نادان را نوشتم
چون آفریدگار همه دنیا است چه چپ باشد چه راست باشد چه صراط المستقیم ( مسیر مستقیم برو ) برای آفریدگار فرقی نمی کند           چپ و راست و مستقیم در درون دنیا فقط جنسیت ها را حاصل می دهند که تمامی این جنسیت ها در دنیا و درونش هم خود آفریدگار می شود شاید هم بشود گفت که تمام این جنسیت های درون دنیا آفریدگار بی جنسیت می شود
پس این گفته ملاهای نادان هم که می گویند راست  و چپ و صراط المستقیم یعنی فقط مستقیم برو یک حرف نادرست مزخرف از نادانی ها است
حالا که واقعیت را می دانیم دعوا روی خر نیست بلکه روی پالونش است به این معنی که همه خر را می شناسند که در این مثال آفریدگار می شود و هیچ کس و هیچ چیزی نمی تواند بر آن خر که در این مثال آفریدگار باشد تاثیر بگذارد بلکه دعوای روی پالن خر است یعنی دعوا روی شیرینی ها و موهبت های طبیعت در درون دنیا است تفکر گمراه کننده نادرست نکنید چون پالن خر در این مثال به مانند شیرینی های زندگی هستند یعنی شیرینی های زندگی همین راحت زندگی کردن با بهترین امکانات است که برای ما در درون این دنیا وجود دارد و ملاهای نادان این شیرینی های درون دنیا را فقط برای خود می خواهد و ملاهای نادان برای دیگران این شیرینی های زندگی را نمی خواهد و مردم در فقدان این شیرینیهای زندگی در درون این دنیا در فقر و نداری از این محبت الهی هستند
ناراحت نشوید که مثال خر و پالنش را برای توضیح آفریدگار بکار بردم
چون برای آفریدگار که تمام دنیا هست فرقی ندارد که از وجودش که این دنیا است خران یا گاوان یا آدم ها یا درختان یا کهکشانها یا اتمها یا خلا ها بوجود بیاید
به این خاطر اگر تو ناراحت شدی به این علت است که بمانند آفریدگار تمام دنیا یا خود دنیا نیستی
پس ملاهای نادان
دعوا روی خر نیست بلکه روی پالون اش است
 
پس اگر مثل ملاهای نادان در کله ات به اندازه کافی حقه باز زرنگ باشی پالون خر گیرت می آید که می توانی با آن پالون بر خر خرسواری کنی
دنیا به کام ات شود
 
بچه مدرسه ای   
 
 
 
پس این داستان صراط المستقیم ( در مسیر مستقیم برو ) گردش زمین به دور محور و سط اش است
که در گردش دایره ای زمین یک نیمه زمین کمی از صراط المستقیم ( در مسیر مستقیم برو ) به سمت چپ شیطانی می رود و در ادامه حرکت زمین به طرف نیمه دیگرش زمین کمی از صراط المستقیم ( در مسیر مستقیم برو ) به سمت راست شوهر شیطان می رود
و اینگونه تمامی عالم از ذرات و اتم ها و کرات و ستارگان هر چه هست و نیست در حرکت دایره ای صراط المستقیم ( در مسیر مستقیم برو ) کمی منحرف به راست و کمی منحرف به چپ حرکت می کنند و این گونه دنیای صراط المستقیم ( در مسیر مستقیم برو ) در حرکت کمی به چپ و کمی به راست دارد
اگر تمامی دنیا و درونش این قانون حرکت دایرهای  را یعنی ( در مسیر مستقیم برو ) در انحراف کمی به چب و کمی به راست برو را بر محور دایره ای اشان رعایت نکنند دنیا نابود می شود  
اما برای ما آدم ها و موجوداتی دیگر مشابه ما این صراطالمستقیم ( در حرکت مستقیم برو ) صدق نمی کند و مطرح کردن صراط المستقیم برای ما مزخرفی بیش نیست چون ما در حالی که در ساخت قطعات درون وجودمان بر مبنای قانون حرکت دایره ای در محور وسط مواد تشکیل دهنده پیکرمان در گردش به دور هم کمی به چپ و کمی به راست را داریم اما ما خود می توانیم انتخاب کنیم و اگر لازم بدانیم به چپ می رویم و اگر لازم باشد به سمت راست می رویم و یا اگر لازم باشد به مسیر مستقیم می رویم
پس نزد ما آدم ها در انتخاب مان بستگی دارد که برای هدف مان چه و چگونه باید باشیم و انجام بدهیم صدق می کند
پس گفته ملاهای نادان در مورد صراط المستقیم ( همیشه مسیر مستقیم برو ) مزخرف و غلط و از روی نادانی است
 بهتر است که مسائل علمی تخصصی در مورد دنیا و ساختار درونش و ما آدمها را به متخصصان دانا و با دانش تخصصی دانشگاهی بسپاریم نه به ملاهای نادان اجازه بدهیم که مزخرفات غلط نادانی و خیالی نادرست به مردم بگویند
در آخر صدای نادانی و جهل ملاهای نادان پررو را بوسیله دانش متخصصان دانشگاهی در گلویشان خفه کنیم و نادانی های ملاهای نادان را با تحلیلات علمی درست افشا کنیم
و آنچه که ملاهای نادان می گویند کشف و تعریف های دانسته دانشگاهی تخصصی دانایان اهل علم است که ملا های نادان دینی در نادانی و بی علمی در فقدان هر گونه دانش آن تعریف ها را شنیدند و نادانسته در نادانی بدون آنکه بدانند یا بفهمند به زبان می آورند     
 


 
آنچه که همیشه بودم و خواهم بود
 
 بچه مدرسه ای
 



 
 این داستان سید ابول کل علی یک چشم رهبر می شود
 
 
 
حالا که در مورد صراط المستقیم و رهبریت ملا های نادان بر کشور نوشتم داستان رهبر سید ابول کل علی یک چشم که قرار است بعد از سید ابول کل علی یک دست رهبر شود را بخوانید
 
طرف هرگز به مدرسه نرفته بود و کارش این بود که هر روز می رفت بیابان خار و چوب های ریز جمع می کرد و می فروخت و چند تومانی گیرش می آمد چون پول به اندازه کافی نداشت نمی توانست به حمام برود و وجودش کثافت شد و بوی بدنش ( کریه ) و بد بود
چون پول به اندازه کافی نداشت لباس اش کهنه و پاره پاره بود
چون پول به اندازه کافی نداشت کفش اش کف نداشت
چون پول به اندازه کافی نداشت غذایش را توی آشغال جعبه ها پیدا می کرد و می خورد
چون پول به اندازه کافی نداشت خانه نداشت چند تا چوب تراشیده کج و ماوج را روی هم گذاشت و در آن زندگی می کرد
و مهمتر از همه چیز اینکه او هرگز درس نخوانده بود و او علم را نمی دانست چه می شود و او نمی دانست داخل مدرسه و کلاس اش چگونه است
بعدها با تعجب دیدم که او رهبر کشوری شد
در حالی که در آن مملکت دانایان تحصیل کرده متخصص دانشگاهی فراوان بودند و دانایان بسیاری در شغل های دانایی استخدام بودند
اما این فرد که اسم اش سید ابول کل علی یک چشم بود به رهبریت کشور رسید
آیا شما برای این سوال ام جواب دارید
من که جواب پیدا کردم
او زبان رسا و گیرا داشت
یعنی در این دنیا لازم نیست که آدم دانا و با سواد باشد بلکه باید سخنگوی قوی و تیز گو باشد
یعنی کافی است که فقط حرف را خوب و بجا زد اگر چه محتوایی در آن حرف نباشد
و در حرف بشود بر دیگران پیروز شد و دیگران را شکست داد
به عنوان مثال
فلانی معلمی خواند و متخصص معلم بود و آدم دانا و کم صحبت بود اگر هم سخنی می گفت حرف دلش را قوی و با اطمینان می زد اما او به جایی نرسید و مدرسه ای او را استخدام نکرد
ولی با تعجب دیدم که مدارس معلمانی که مدرک معلمی نداشتند و افرادی که در دانش کافی برای معلم شدن نبودند ولی سخنور خوبی بودند را استخدام کردند
یا در مثال دیگر فردی بی سواد در بیمارستان به عنوان نظافت چی کار گرفته بود بعد از دو سال از کارش روزی رفتم نزد دکتر دیدم که او به جای دکتر نشسته و کار دکتری می کند سوال این است که چطور آن فرد بی سواد به جای دکتر دکتری می کرد
چون آن فرد نتنها سخنور مزخرف گو خوبی بود بلکه عمل فیزیک بدنی سریع و تندی هم در تغییرات بدنی اش داشت
بله در مقایسه با توضیحات بالا حالا بیشتر می دانیم که سید ابول کل علی یک چشم چگونه ملاهای نادان را کنار زد و خود رهبر شد
پرسیدی که آیا سید ابول کل علی یک چشم مسلمان است باور کنید که اگر چه سید ابول کل علی یک چشم هیچ از دین و آیین دینی نمی داند و هرگز تعلیم و یاد گیری دینی نشده اما او از شماها هم مسلمان تر است
 
شما را به دست الله عادل می سپارم
اگر الله ای یا عدالتی چه در قدیم یا چه حالا یا چه بعدا وجود داشته یا بخواهد داشته باشد
من که چشمم آب نمی خورد
بزرگوار در راحتی با شکوه و خرم باشی
اما حالا بررسی کنیم که چرا اینگونه می شود که سید ابول کل علی های یک چشم به رهبریت ها می رسند
 
چون متخصصان تحصیل کرده دانشگاهی زبانشان به کله اشان به درستی وصل است و از قدیم هم گفتند آدم اگر چه دانا باشد اما سیاست و حقه بازی نکند هرگز به جایی نمی رسد و ما این گونه افراد عقلی تحصیل کرده در دانایی و درستی  را افراد عاقل دانای اهل فکر صالح حقیقت گو درست مفید می نامیم که در نیکویی اشان هرگز مورد حمایت و انتخاب مردم قرار نمی گیرند
 
ولی در عوض افراد موفق در قدرت زبان متصل به مغز ضعیف اشان غیر تخصصی و بطور میلی و حقه ای برای منافع اشان است که ساده بگویم این دسته از افراد زبانشان به میل اشان به کله ضعیف اشان وصل است که این گونه افراد را ما افراد میلی می نامیم که در حقه بازی اشان همیشه مورد حمایت و انتخاب مردم قرار می گیرند
 
اگر بیشتر بخواهی بدانی بیشتر در ادامه می نویسم شرط اش این است که دنباله را بخوانی
ضعف متخصصان اینگونه است که متخصصان قولهایی درست و علمی را در حقیقت بررسی کرده و به مردم می گویند و مشارکت در مسائل اجتماعی و تقصیم دارایی و مسائل برابری اجتماعی را مطرح می کنند که دراش هیجان نیست و طبقه کاری و کارگر که تقریبا هشتاد درصد جامعه را تشکیل می دهند متخصصان درست کار را نمی پسندند ولی در عوض افراد گروه نادان دیگر هر چه می خواهند به دروغ و غیر تخصصی که ضمانت اجرایی ندارد و نمی شود را به مردم می گویند و طبقه  هشتاد در صدی کاری و کارگر از حقه این حقه بازها خوششان می آید و در وجودشان پر از هیجانات می شوند
بله اینگونه سید ابول کل علی یک چشم دیگر خار جمع کن هیزوم شکن نیست
سید ابول کل علی یک چشم رهبر شما در کشور است
تعجب نمی کنید که رهبر شما سید ابول کل علی یک چشم هرگز مدرسه نرفته و حتی خواندن و نوشتن نمی داند اما رهبر کشورتان شده
گفتند ولی من نگفتم که هر چه در دنیا پیش می آید علت و حکمتی دارد
پس رهبر شدن سید ابول کل علی یک چشم هم نزد الله علت و حکمتی دارد و اگر رهبر شدن سید ابول کل علی یک چشم علت و حکمتی نزد الله نداشت که سید ابول کل علی یک جشم بی سواد در تمام نادانی ها رهبر کشورتان بر شما نمی شد
من هم سپاس الله می کنم که یک لقمه نانی و خانه گرمی و تخت نرمی به من داد و برایم کافی است و رهبر بودن بمانند سید ابول کل علی یک چشم را برای خود نمی طلب ام
پرسیدید چرا
چون اگر رهبر شوم این آزادی را که اکنون دارم را از دست می دهم یعنی اکنون که در شهرت و معروفیت نیستم می توانم آزاد و راحت به بیرون هر کجایی که دلم می خواهد بروم و می توانم در خیابان بدون دق دقه بگردم و از حسادت و زبان بد دیگران بر من دور هستم و رهبر معروف و مشهور نبودن را برای خود بیشتر می پسندم    اما اگر رهبر مشهور و معروف شوم در هر لحظه بارها تحدید جانی می شوم و راحتی و آسایش خیال از من صلب می شود و حتی به غذایم مشکوک می شوم که سمی نباشد و مورد حسادت و توحین بد دیکران می شوم
پس رهبریت مبارک سید ابول کل علی یک چشم باشد
 
گفتی من خودم کی هستم
خدایی اش من سید ابول کل علی یک چشم نیستم چون من دو چشم دارم
و سید ابول کل علی یک چشم را نمی شناسم و منتظرم که او که به رهبریت به جای سید ابول کل علی یک دست قرار گرفته را بزودی ببینم که او کی و چگونه معجونی است
حالا از ملاهای نادان سوال دارم که سید ابول کل علی یک چشم در کدام صراط المستقیم است که الله او را رهبر می کند جواب او عین سید ابول کل علی یک دست در همان صراطی است که سید ابول کل علی یک دست است است
کمی فکر در کله اتان لازم است
پس شما را به کمی فکر در کله اتان می سپارم
 
 


بچه مدرسه ای 
 


Inga kommentarer:

Skicka en kommentar