tisdag 19 maj 2015

سیاست و سیاسی و اختلافات سیاسی


 
 
 
درود به عزیزانم

سیاست چه است و سیاسی چگونه است
چون ما دائما با مردم ملاقات و ارتباط داریم و هم ما و هم مردم باعقل خود مناسب برای خود را تشخیص می دهیم و به آن عمل می کنیم نحوه این تفکر و تحلیل و انتخاب هم برای ما و هم برای دیگران در برخوردهای اجتماعی و خانه اسم اش سیاست است سیاست نحوه بر خوردها برای منافع ما را می سازد به این علت همه سیاسی هستند اگر کسی ندانسته ادعا کند که سیاسی نیست یعنی آن فرد یا مرده یا مغزش از کار افتاده پس برای پیش برد مسائل اجتماعی مان ما باید در تفکر مناسب برای سود و منافع خود عمل کنیم و احترام و منافع دیگران را هم اهمیت دهیم که این اسم اش سیاست و سیاسی بودن می شود

اما اختلافات سیاسی چه است و چگونه پدید می آید

چون سیاست تفکر و تحلیل و انتخاب را در بر می گیرد و چون مردم تفکر و تحلیل و انتخاب متفاوت دارند به این خاطر در سیاست اختلافات در تفکر و تحلیل و انتخاب پدید می آید به این علت میزان این اختلافات نزد مردم بیشتر در اجتماع بیشتر می شود و رهبر تحمل و کشش زیادی این همه اختلافات بسیار را ندارد و با در نظر گرفتن توضیحات بالا در اثر زیادی تنوع تفکر و تحلیل و انتخاب گوناگون بیشتر از تحمل رهبر برای رهبر رهبر از آزاد منشی دوستانه به
دیکتاتوری قهر عصبانی می رود و در سر انجام این مسیر رهبر دیکتاتور مستبد می شود

رعایت کن که در زیادی تنوع تفکرات متفاوت مهرت خشم نشود
 
سپاسگزارم

بچه مدرسه ای






رهبر دینی بد اخلاق سیاسی نیست بلکه یک دیکتاتور مستبد است


اما چرا ملای زورگو فاقد سیاست است و چرا ملا دانایی سیاسی ندارد


توجه داشته باشید که یک ملا دینی نه سیاسی است نه سیاستمدار است
چون ملای دینی می آموزد که به روش دینی برخورد کند و در روش دینی عقل در حکم و استدلال نزد ملا دینی وجود ندارد
یعنی ملای دینی بدون استدلال و بررسی و نتیجه در اجتماع با مردم زندگی می کند
در نبود عقل و استدلال کافی نزد ملای دینی فرد دینی در سیاست در نادانی قادر نیست و نمی تواند برای مردم ارزش گذاری درست کند
چون ملای دینی در آموزش و تعلیمات اش فاقد عقل درست شده به این علت روش دینی همیشه بدون تغییر روش دیکتاتوری مستبد زورگو شده و ملا دینی در حکومت به مردم خسارت می زند به جای آنکه سیاست مردمی برای منافع مردم داشته باشد
و در بی سیاستی ملا دینی نالایق شده و همیشه در مبارزه با مردم می شود و جامعه در حکومت ملایی در بی سیاستی ملا به فساد می رود
و تمامی توضیحات در مشکلات در جامعه ملایی را می شود خلاصه اینگونه بگوییم
ملا سیاستمدار نیست
و ملا به جای سیاست بر مردم در بی سیاستی اش چماق و شلاق زور اجبار و خسارت بر مرد و زن و کودک می زند
 
در آخر متذکر می شوم که ملا بی سیاست نادان ضد دانایی غیر سیاسی در اداره مردم و جامعه به جای آنکه استفاده داشته باشد ضررها دارد
بیشتر مردم دانای جامعه که ملا نادان ضد دانایی بی سیاست را خوب می فهمند  می دانند که ملا در بی سیاستی اش دیکتاتور مستبد آزاردهنده شده و مردم ملای جبار غیر سیاسی را در حکومت نمی خواهند

ملا دینی چون دینی است سیاستمدار نیست و نمی تواند سیاستمدار باشد و اگر ملا سیاستمدار باشد دیگر ملا دینی نیست
و ملا در جهل تئوری غیراستدلالی هردمبیل است 
کله مریز ملا را به دین اش می سپارم و کله سالم شما بقیه مردم و خودم را به عقل امان می سپارم
 
بچه مدرسه ای




 

چند تعریف کوتاه بیشتر از واقعیت سیاست

سیاست روش خصوصا در دروغها نیست بلکه شناخت شرایط و برخورد نیکو مناسب در آن شرایط است

سیاست واکنش درست نیکو در هر شرایط برای منافع و حقوق و آزادی مردم در آن شرایط است

سیاست انتخاب روش درست و مناسب در هر شرایط که در آن شرایط هستیم است

سیاست درست سبب ارتقاع در جامعه شده وسود آن سیاست درست  به مردم آن جامعه تعلق می گیرد

و سیاست غلط سبب افت در جامعه شده و ضرر آن بی سیاستی ازمردم آن جامعه به حدر می رود  

یعنی سود و ضرر  یا آزادی و دیکتاتوری در سیاست درست یا در سیاست نادرست به مردم جامعه ای که آن سیاستمدار در آن جامعه در سیاست درست یا در سیاست غلط حکومت می کند می رسد  

 

بچه مدرسه ای


در هر جایی که رهبر غیر سیاسی است مردم سیاسی می شوند

 

چون در جایی که رهبر غیر سیاسی در فقدان سیاست نتواند جامعه را با سیاست به پیش ببرد از زور استفاده می کند و اینگونه عملکرد رهبر در آن جامعه رفتار غیر سیاسی بزور می شود و در ادامه این رفتار بزور رهبر به مرحله بدتر کاملا غیر سیاسی رفته و در ادامه رهبر دیکتاتور مستبد زورگو می شود

و وقتی رهبر بدترین دیکتاتور مستبد زورگو می شود مردم برای حفظ خود از برخورد با رهبر و اسیب از او گفتار و رفتار و اعمال اشان را مناسب با شرایط تغییر می دهند که عمل مردم در این توضیح را روش سیاسی آن مردم می نامیم

تعریف ساده بیشتر  چون رهبر در نادانی و فقدان سیاست توانایی و تحمل رفتار و سخنان گوناگون مردم را ندارد مردم باید در سخنان و رفتار و اعمال اشان مطابق خواست آن رهبر بر خود کنترول داشته باشند و رعایت سخن گفتن و رفتار خود را مناسب با میل آن رهبر انجام دهند که این روش و رفتار مردم در ارتباط با جامعه ای که رهبر غیر سیاسی در رهبریت آن است نزد مردم برای مردم آن جامعه سیاست آن مردم نامیده می شود و نوع رفتار مردم را رفتار سیاسی می خوانیم  

در جوامعی که رهبر غیر سیاسی است رهبر چماق بدست می شود و تحمل حرف و عمل مردم را ندارد و مردم باید مواظب حرف و عمل اشان باشند و وقتی که مردم در رعایت سخن و عمل اشان هستند تا رهبر غیر سیاسی از رفتار و سخنانشان خوشش بیاید تا مردم گرفتار چماق و شکنجه و زور فیزیکی رهبر چماق بدست نشوند در اینگونه رفتار مردم را سیاسی می نامیم که سیاسی بودن یعنی بنا به شرایطی که در آن هستیم صحبت و عمل کنیم و مردم در گیر در آن شرایط برای فرار از تنیهات رهبر بی سیاست خود را با آن شرایط تغییر داده و مناسب می کنند و با آن شرایط وفق پیدا می کنند

پس سیاسی بودن مردم یعنی وفق دادن خود آن مردم با آن شرایطی که در آن هستند است


تنها تعریف جامعه ای که می شود از سیاسی بودن کرد را می نویسم

سیاسی بودن یعنی در هر شرایطی که در هر زمان ما در آن هستیم خود را با آن شرایط مناسب کنیم

و این توانایی مناسب سازی خودمان با شرایطی که در آن هستیم را سیاستمداری می نامیم

و سیاستمدار کسی است که می تواند خود را با هر شرایطی مناسب کند و یا شرایط را به نفع خود تغییر دهد

 

بچه مدرسه ای

 
 
 
 



 
 





 

Inga kommentarer:

Skicka en kommentar