lördag 27 februari 2016

جنگ




من دیگر به جبهه جنگ نمی روم

چرا خمینی برادران و خواهرانم  را کشت و معلول کرد ما با کسی جنگ نداشتیم چرا خمینی دیگران را تحدید کرد تا با ما بجنگند اگر کسی با تو کار نداشته باشد تو دعوا نمی کنی اما اگر همانکس به تو توحین کند یا تحدید کند که به خانه ات حمله کند تو هم به خانه اش حمله می کنی و با او می جنگی اگر او تو را تحدید کند تو با او نجنگی تحدید کنده به خانه ات می آید و با تو می جنگد و اینگونه جنگ شد و خمینی خواهران و برادران ما را کشت و معلول کرد منتظر راهنمایی و جواب قانع کننده اتان هستم اگر مرا راهنمایی کنید متشکر می شوم من هم از روی ناچاری و اخراج از کار و نیش زبان مردم مدتی به جبهه رفتم اما نجنگیدم و گلوله ای هم شلیک نکردم و در حمله ها هم نبودم و به سربازانم دستور داده بودم که هرگز به سمت کسی گلوله شلیک نکنند ولی برای دفاع و محافظت از جانشان می توانستند که از اصلحه استفاده کنند اما طرف مقابل را نکشند و به آنها گفتم چون دیگران برایم در کمیته پرونده درست کردند من به اجبار به ارتش آمدم و چاره دیگری نداشتم و اینگونه فقط برای پول در آوردن در جبهه جنگ بودم تا خرج خودم کنم چون من اخراجی از کارم شده بودم و هیچ کجا به من کار نمی دادند و تحدید جانی می شدم و پدر و مادرم مرا از خانه بیرون انداخته بودند اما از شما عاقل تر از خودم سوال دارم که اگر یکبار در زمان خمینی اشتباه کردیم و جنگیدیم و به ناحق کشته و زخمی و فلج شدیم چرا باید اکنون دوباره خامنه ای جنگ بیافریند و شما را در سوریه و عراق و فلسطین و در سایر نقاط دنیا به کشتن دهد آیا این سپاهیان که کشته می شوند به مانند من از بیکاری و نداشتن شغل و اخراج از خانه پدر و مادری مجبور شدند سربازان خامنه ای و ملایان در سپاه و بسیج و ارتش شوند و اگر در جنگ دقت نمی کردم و مواظب جانم نبودم و بی گدار به آب می زدم اکنون من هم یا کشته شده بودم و یا در وضعیت بدی قرار داشتم و فدای چند ریال پول می شدم آخر به من می گویند سگ جان به این خاطر ملا نتوانست مرا در جبهه فدای چند ریال پول کند من در جبهه جنگ سربازان بسیاری داشتم که آنها هم در شرایط بیکاری و فقر مجبور شده بودند که به جبهه جنگ بروند و امروز نزد وجدانم راحتم که حتی یک گلوله هم به سمت کسی شلیک نکردم و هرگز هم برای آرزوهای مالیخولیایی ملا حتی یک گلوله هم به کسی شلیک نخواهم کرد آخر جنگ خمینی چه شد چشمانمان را باز کنیم و ببینیم که بعد از این همه کشته و فلج شدنها چگونه عراقی و ایرانی بر رخ یکدیگر بوسه می زنند و به ریش ما جنگجویان می خندند و ایران پر از عراقی شده است جواب و توضیح شما سبب نشاط و شادابی روحی من می شود لطفا برای آرامش من برایم بنویسید
شغل و مسولیت من در ارتش در جنگ من فرمانده موشک هدایت شونده تاو بودم که از چهار جیپ ویلیز آمریکایی تشکیل می شد و از این چهار جیپ ویلیز بر روی دو تا از آنها موشک های یدکی سوار بود و بر دو جیپ ولیز ارتشی دیگر خود موشک اندازهای هدایت شونده قرار داشتند و من هم همیشه یک ژ سه به همراه خودم داشتم چون از کلت راضی نبودم و ژ سه کاری تر بود
حالا از ملای بی خایه سوال دارم ای ملاهای بی خایه ومایه چرا جرات و شهامت ندارید که خود به جنگ بروید و ما باید برای محافظت از ناموسمان از شما محافظت کنیم و با دشمنان الکی ای که شما می آفرینید ما باید با آنها بجنگیم تا شما به آرزوهایتان برسید تا حالا که کلی کشته شدند و ملا هیچ آرزویی را برای ملتم بدست نیاورده و ملا فقط با هدف نابودی برادرانم جنگ و کشتار می آفریند راستی چرا ملا جنگ می خواهد و تحریک می کند که جنگ بشود و ملا نمی گذارد که  آب خنگی از گلوی کسی به راحتی پایین برود اما ای ملا تو ناموسم زنم نیستی که مرا برای محافظت خودت به جنگ و جبهه و نبرد فرستادی ملای بی خایه خجالت بکش مگر خایه نداری خودت از خودت دفاع کن اگر جنگ داری خودت برو بجنگ مگر نادرشاه چه کرد خودش می جنگید مگر کوروش چه کرد خودش می جنگید  ملا اگر خایه نداری و خایه می خواهی بگو تا خایه سرداران مظلوم در جنگ سوریه را به تو پیوند بزنند شاید بشود خایه دارت کرد من خاطره زمان جنگ را فراموش کرده بودم حالا که یادم افتاد برایتان نوشتم و وقتی که نوشتم آن روزگار  بیشتر به خاطرم آمد و حالا که یادم افتاد خیلی غمگین شدم هم غمگین به سرنوشتم و هم غمگین به یاد هم محلی هایم که در جبهه ملاقاتشان کرده بودم و بعد خبرشان را شنیدم که در جبهه جنگ کشته شدنه بودند بیشتر نمی نویسم چون خیلی غمگینم کاشکی دوباره آن روزگار بد جنگ ملایی یادم نمی افتاد اما وظیفه داشتم برای نسلی که نمی دانست و ملا گولشان زد بنویسم خیلی غمگینم نمی توانم بیشتر بنویسم آخر با اشک در چشمانم که نمی شود نوشت

به مهرت به مهرم با هم مهربان باشیم
ویندی
1379
رستمکلا جویبار مازندران
مدرسه ای وچه




Inga kommentarer:

Skicka en kommentar